بررسی حجم این تبلیغات و نوع آن نشان میدهد که این موج جدید، هدفهای خاصی را دنبال میکند و با روند عادی تبلیغاتی که معمولا از سوی مراکز معلومالحال علیه ایران صورت میگیرد، تفاوت دارد.
همزمان با جنجال مربوط به 3جزیره تنب بزرگ و تنب کوچک و ابوموسی در تنگه هرمز و قلمفرسایی نویسندگان اعلامیه پایانی شورای وزیران عرب، اینک جنجال دیگری که در عین حال خیلی خوشمزه و خندهآور نیز هست، بهراه افتاده و آن ادعای یک نماینده مجلس کویت است در روزنامه السیاسه مبنی بر اینکه سپاه قدس 25 هزار نفر از اعضای خود را زیرعنوان کارگر و جویای کار به کویت فرستاده تا آنها دست به تخریب و کودتا بزنند.
برخی از روزنامههای عربزبان در لندن و نیز سایت شبکه العربیه و روزنامه السیاسه کویت که معمولا این موج جدید را هدایت میکنند، وابستگی آنها به محافل آمریکایی و صهیونیستی بر ملتهای منطقه روشن و آشکار است و لذا رسیدن به این نتیجهگیری که محافل یادشده پشت این موج تبلیغاتی قرار دارند، چندان مشکل نیست.
اما ظاهرا با توجه به زمان راه افتادن این موج و تحولاتی که در منطقه رخ داده و میدهد، میتوان اهداف دقیقتری را نیز برای این حمله تعریف کرد.
از یک سو، کارخانههای اسلحهسازی آمریکا در فکر فروش انبوه اسلحه به عربهای خلیج فارس هستند؛ پس از معامله 20 میلیارد دلاری خرید اسلحه عربستان از آمریکا، اینک بحث یک معامله 7 میلیارد دلاری برای خرید شبکه دفاع موشکی بین امارات و آمریکاست.
آنهایی که این معامله را جوش میدهند ادعا کردهاند که با توجه به تهدیدی که از سوی ایران متوجه امارات است، این کشور برای مقابله با موشکهای ایران به این شبکه نیاز دارد!
بدیهی است که انجام چنین معاملات کلانی برای بازگرداندن دلارهای نفتی به میهن تنها در فضای تهدید میسر است و به این دلیل است که آمریکا و اسرائیل پیوسته میکوشند همسایگان ایران در خلیج فارس را از ایران بترسانند.
در این میان، یک نکته جالبتوجه نیز وجود دارد و آن اینکه کشورهای عربستان سعودی و امارات کادرهای لازم برای استفاده از این سلاحها و شبکههای پیشرفته را ندارند و در نتیجه این شبکهها توسط خود آمریکاییان نصب و اداره خواهد شد و دولت میزبان، میلیاردها پول زبانبسته را در برابر کالایی میدهد که آن را تحویل نمیگیرد و طرز استفاده از آن را نمیداند، و لذا این کالا همچنان و برای همیشه دراختیار فروشنده میماند!
از سوی دیگر، با شکست طرح آمریکا در منطقه خاورمیانه بهویژه در لبنان، فلسطین و عراق آن دسته از کشورهای عرب که نقش منطقهای خود را در چارچوب سیاست آمریکا تعریف کرده بودند، اینک نقش منطقهای خود را بهکلی از دست دادهاند.
در مقابل، نفوذ و نقش منطقهای کشورهای دیگر که در مقابل طرح خاورمیانهای آمریکا مقاومت کردهاند، بسیار بالا رفته است.
اگر زمانی مثلا مصر و عربستان سعودی در این منطقه بهعنوان بازیگران اصلی محسوب میشدند، اینک ایران و سوریه بازیگران اصلی هستند و ترکیه و قطر نیز در ارتباط با این بازیگران نقش یافتهاند.
اکنون همه به تهران و دمشق و سپس به بیروت و آنکارا و دوحه چشم دوختهاند و دیگر کسی سراغ قاهره و ریاض نمیرود.
در چنین فضایی بدیهی است که بازندگان صحنه بکوشند با تبلیغات گمراهکننده آنقدر گرد و خاک بهراه بیندازند تا شکست آنها و پیروزی محور مقاومت از دید ملتهای منطقه پنهان بماند!