مردانی چندین مجموعهشعر برای کودکان و نوجوانان منتشر کرده و در آثارش بهخوبی توانسته با مخاطبانش ارتباط برقرار کند. کتابهایی مثل «جزیرهای در اتاق من»، «دلتنگیهای یک آپارتمان»، «پروانهی پنهان» و «سکوت به زبان مادری» که بهتازگی توسط انتشارات سورهی مهر منتشر شده، برخی از آثار او برای نوجوانان است.
بهخاطر دارید چهطور و چه زمانی به شعر روی آوردید؟
هفت هشت ساله بودم که به ساز تنبک و به موسیقی علاقهمند شدم و شروع به نواختن کردم. چندین سال مشغول نواختن بودم تا اینکه یکبار سر کلاس ادبیات در مقطع راهنمایی تصمیم گرفتم به جای انشا، متن موزونی بنویسم. معلم به چشم تردید به اثرم نگاه کرد و من برای اینکه ثابت کنم آن را خودم نوشتهام، دوباره چیز جدیدی سر کلاس نوشتم که شاهد خلق اثر باشد. معلم به من گفت: «تو شاعری و بهراحتی میتوانی شعر بگویی.» از همانجا شروع به نوشتن کردم و بعدها آثارم را برای نشریهای به نام «جوانان» فرستادم که آنزمان آقای «سهیل محمودی» مسئول صفحهی شعرش بود. انجمن ادبی کرج هم در آنروزها بهترین پناهگاه من بود و باعث شد از محضر استادان، نکات بسیاری را بیاموزم.
میتوانید چگونگی تولد یک شعر را برایمان توضیح بدهید؟
سلاح یک شاعر، کلمات و زبانش است. یک شاعر به جهان شاعرانه نگاه میکند، شاعرانه میخواند، میبیند و هستی را شاعرانه درک میکند و برای بیان این درک سلاحی جز زبان ندارد. بنابراین وقتی من بهعنوان یک شاعر کشفی میکنم و موضوعی به نظرم جالب میآید، در آن لحظه تصمیم به سرودن میگیرم. این لحظه میتواند کاملاً اتفاقی، مثلاً در اتوبوس یا خیابان اتفاق بیفتد؛ یا اینکه پشت میز بنشینی و به عمد آمادهی سرودن بشوی. وقتی دچار این کشف میشوی، حتی اگر شده در گوشهای یادداشتی مینویسی تا در زمان مناسب شروع به سرودن کنی و آن را به زیباترین روشی که بلدی برای مخاطب بیان کنی.
تفاوت اصلی شعر نوجوان با شعر کودک یا شعر بزرگسال در چیست؟
هرشعری، مخاطب خودش را دارد و باید جامعهی هدفش را بشناسد. نوجوان بهلحاظ ذهنی و خلقوخو، جهان متفاوتی دارد. بههمین دلیل دغدغههای خودش را دارد و با مسائل و پدیدههای خودش روبهروست. در واقع مرزی بین کودکی و بزرگسالی وجود دارد به نام نوجوانی که در آن ذهن منطقی در حال شکلگیری است و ذهن انتزاعی، پراکندگی دوران کودکی را از دست میدهد. من معتقدم که در شعر نوجوان باید به زبان مشترکی با نوجوانان رسید. شاعر، نوجوان و زبان نوجوانی باید درک متقابلی از هم داشته باشند.
اشعار شما به روحیات نوجوانان امروزی خیلی نزدیک است. چهطور به چنین ویژگی دست پیدا کردهاید؟
اولین نکته نوجوانی خودم است. من یک نوجوانی سرشار از دوست داشتن، آرزو، انرژی، حرکت، امید، عشق، طغیان و حتی یاغیگری داشتم. بهعلاوه من تقریباً 16سال است که در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان با نوجوانها در ارتباطم. نوجوانان زیادی را دیدهام، پای حرفهایشان نشستهام و درددلهایشان را شنیدهام.
اگر نوجوانی بخواهد شاعر شود، باید چه کار کند؟
اولین چیزی که باید در وجودشان پیدا کنند، علاقه و استعداد است. صرف اینکه به جهان شعر شناخت پیدا کنند یا از شعر خوششان بیاید کفایت نمیکند. باید علاقهمند به کشف و سرودن بشوند. دومین و مهمترین نکته، شجاعت است. در جهان هنر، یک هنرمند باید شجاعت ابراز هنر خودش را داشته باشد. بعد از آن باید مسلط به تکنیکهای شعر بشوند و بسیار شعر بخوانند؛ چه آثار شاعران کلاسیک و چه شاعران معاصر.
شاعر مورد علاقهی شما کیست؟
من شاعر مورد علاقه ندارم، شعرهای مورد علاقه دارم. ممکن است از یک شاعر فقط یک شعر را به خاطر داشته باشم. اما اگر بخواهم کسانی را که بیشتر آثارشان را خواندهام و از آنان آموختهام، نام ببرم میتوانم سعدی و حافظ را از شاعران متقدم نام ببرم.
در سبک هندی «صائب تبریزی» را بسیار دوست دارم. اشعار «سهراب سپهری»، «فروغ فرخزاد»، «مهدی اخوانثالث» و «قیصر امینپور» را بسیار میپسندم و از شاعران همعصر خودمان «حسین تولایی»، «حامد عسگری»، «مهدی فرجی»، «سعید میرزایی»، «فاضل نظری»، «گروس عبدالملکیان»، «علیرضا بدیع»، «حمیدرضا شکارسری»، «عرفان نظرآهاری» و افراد دیگری که از هرکدام بسیار آموختهام و از اشعارشان لذت بردهام.
نیلوفر نیکبنیاد: بیشتر آدمها حداقل یکبار در زندگیشان بعد از خواندن شعری، با خودشان گفتهاند: «اینکه حرف دل من بود، شاعر آن را از کجا میدانست؟» برای خیلی از نوجوانها بعد از خواندن شعرهای «مهدی مردانی» این اتفاق میافتد. انگار که او نوجوانها را از خودشان هم بهتر میشناسد.
کد خبر 635564
نظر شما