به گزارش همشهری آنلاین به نقل از تسنیم، علیرضا کاوند، استادیار دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم و رئیس دانشکده علوم قرآنی تهران به مناسبت بیست و سومین سالگشت ارتحال علامه محمدتقی جعفری، در یادداشتی نوشت:
علامه محمدتقی جعفری در سال ۱۳۰۲ شمسی در تبریز به دنیا آمد و مادرش قبل از ورود به مدرسه به او خواندن و نوشتن آموخت. اساتیدش مانند آیتالله میرزا فتاح شهیدی متوجه درخشش وی شدند و وی را به گروههای مباحثه طلاب فرستادند و وی با اساتید برجسته زیادی آشنا شد.
سپس به نجف رفت و وارد حوزه شد و در ۲۳ سالگی به درجه اجتهاد رسید. همسرش میگوید تابستانها در نجف در اتاقهای زیرزمینی چند متری زندگی میکردیم و مارها با ما زندگی میکردند، اما پسماند ما را میخوردند و به ما آسیبی نمیرساندند.
همسرش ۴۰ سال با او زندگی کرد و سپس در سال ۱۳۷۲ فوت کرد. او با علوم دیگری مانند فیزیک، جامعهشناسی، تاریخ و روانشناسی آشنا بود و اولین کتاب خود را در اواخر دهه بیست زندگی خود با نام "رابطه انسان و جهان" نوشت که به فیزیک و فلسفه میپرداخت.
از برجستهترین کتابهای او میتوان به "تفسیر و نقد مثنوی مولوی" در ۱۵ جلد و "شرح نهجالبلاغه" اشاره کرد که این دو اثر یعنی مثنوی و نهجالبلاغه از مهمترین منابع علوم انسانی، فلسفه، جامعهشناسی و عرفان به شمار میروند.
یکی از خاطرات او این است که او وقتی در نجف بود گاهی آنچنان در مضیقه مالی بود که مجبور میشد پول خود را یا خرج خرید کتاب کند یا غذا بخرد، که در این حالت، تصمیم میگرفت کتاب بخرد. علامه جعفری پس از عمری کار و تلاش علمی، در سال ۱۳۷۷ شمسی در سن ۷۵ سالگی به رحمت خدا رفت و به ندای پروردگارش لبیک گفت.
فیلسوف انگلیسی برتراند راسل مکاتبات و گفتوگوهای خاص و نادری با علامه محمدتقی جعفری در مورد مسائل مربوط به دین، فلسفه هستی و هدف زندگی انجام داده است.
راسل دین را نیرویی تعریف میکند که اغلب بیشتر مخرب است تا سازنده و مانع تفکر آزادانه میشود و از نظر او، این نوع تفکر، مبتنی بر جزمگرایی نیست. راسل عقیده وجود خدا را به این دلیل زیر سؤال میبرد که غیرمنطقی و نامحسوس است و دلیل وجود ادیان، تنها، مساله "ترس" است و گاهی اوقات دلیل وجود دین، این است که شخص به هیاتی والاتر و چیزی فراتر از مسایل زمینی نیاز دارد تا او را در آغوش گیرد.
از نظر راسل، این هیات والاتر، میتواند "خانواده"، "خانه" یا "انسانیت" باشد. علامه جعفری مکرر از راسل پرسید که اگر این طور است و انسان محتاج هیاتی والاتر است، پس چرا معتقد نباشیم که خدا همان هیات والاتر و مقام رفیعتر در عالم است.
علامه جعفری در مورد جاودانگی روح به برتراند راسل پاسخ میدهد که اگر جاودانگی روح، غیرقابل قبول است، چگونه میتوان زندگی عذابآور اکثر افرادی را که در زندگی خود روی زمین رنج میبرند، توجیه کرد. آیا تحمل این همه درد در ازای چند لحظه شادی، احمقانه نیست!؟ اگر زندگی دیگری وجود نداشته باشد، احساس مسئولیت به وجود میآید!؟
علامه جعفری در پاسخ به نظریه "ترس" - که راسل برای توضیح اینکه چرا انسانها فقط از روی ترس از دین پیروی میکنند- میگوید: دلایل دیگری برای پیروی از دین وجود دارد، مانند حیرت از خلقت، یا وظیفه غلبه بر طبیعت و سرشت وحشی و شهوت قوی در درون انسان و احتمال معقول زندگی ابدی پس از مرگ که ما را به جدی گرفتن ادیان تشویق میکند.
راسل معتقد بود که عدم اعتقاد به پدیدههای متافیزیکی (غیرمحسوس) مانند تصور وجود خدا، ناشی از رشد علم و عمق اندیشه و دانش است، در حالی که علامه جعفری و همچنین مارتین لینگ بریتانیایی معتقد بودند که این امر به دلیل حاکمیت فایدهگرایی و طغیان لذت مادی و تفکرات اومانیستی و محور قرار گرفتن لذتجویی است.
علامه جعفری در استدلال راسل مبنی بر اینکه دین باعث کشتارها و جنگهایی به نام خود، علیه بشریت شده است، پاسخ میدهد که مساله دین و مفهوم آن، هیچ تفاوتی با مفهوم نژاد، اقتصاد، سیاست و ایدئولوژی ندارد ولی متاسفانه برای مقاصد ناعادلانه مورد استثمار قرار گرفته است و علامه مثالی زده و گفته که کشورهای توسعه یافته که از نظر علمی پیشرفتهای زیادی داشتهاند، مرتکب جنایتهای فراوانی علیه کشورهای کمتر توسعه یافته شدهاند. پس دین، این مشکل را ایجاد نکرده است.
به اعتقاد علامه، عامل ترسی که راسل در توضیح اینکه چرا مردم از مذاهب پیروی میکنند به آن اشاره میکند، حتی در اسلام نیز به طور کامل منسوخ نشده است، اما دلیلی برای گرویدن به دین نیست، بلکه نشان دهنده یک مرحله بسیار پایین ایمان در فرایند ایمان مداری است و این مساله باعث درک ایدهآل و حقیقی از دین نمیشود.
راسل در توضیح شیفتگی مردم به ادیان میگوید: "مصیبتهایی که بر سر انسانها وارد میآیند یک علت قوی برای گرویدن به دین است"، در حالی که علامه جعفری معتقد است که در حال حاضر، تنها دین و نه "علم مدرن" میتواند به سؤالات وجودشناختی که بشریت را به خود درگیر کرده پاسخ دهد، سوالاتی مانند چه زمانی و از کجا آمدهایم و از کجا و به کجا میرویم؟ اینها سوالاتی هستند که تضمینی نیست که علم در آینده به آنها پاسخ دهد.
علامه جعفری دین را در زمره "پدیدههای دائمی" مانند میل به بقا و کنجکاوی انسان نسبت به طبیعت و زندگی قرار میدهد، در مقابل "پدیدههای موقتی" که در طول زمان تغییر میکنند، مانند گسترش دانش انسان در ارتباط با جهان خارج، معیار زندگی انسان، چگونگی بهرهبرداری از منابع به نفع آنها و بقیه قوانین سیاسی و اقتصادی.
به عقیده علامه جعفری، این سؤالات همچنان بشریت را نگران میکند، حتی اگر همه مشکلات اجتماعی حل شود و نیاز به دین - طبق نظریه راسل - برطرف شود، باز هم نیاز به دین برای پاسخ به این سؤالات وجودی و هستیشناختی، وجود خواهد داشت.
در حقیقت، کسی که پیرو دینی است یا اعتقادی دارد که به آن پایبند است، برای رویارویی با مشکلات در زندگی قویتر است زیرا حتی زمانی که سرگردان است، معتقد است که یک نیروی متافیزیکی وجود دارد که میتواند عمل کند و وضعیت تشویش وی را تغییر دهد.
در حالی که کسانی که باور دینی ندارند و به هیچ نیروی متافیزیکی ایمان ندارند به محال بودن یک مساله با موازین طبیعی نگاه میکنند و ناامید میشوند و مثلاً ممکن است خودکشی کنند.
اعتقاد به وجود غیب، از نظر عملی مفید است، حتی اگر دیگران آن را، خرافه بدانند. به هر حال، هرکس باور دینی و ایمانی داشته باشد، ثبات روانی بهتری خواهد داشت.
نظر شما