به گزارش همشهریآنلاین به نقل از باشگاه خبرنگاران جوان، قاضی محمد شهریاری سرپرست دادسرای امور جنایی تهران ضمن تشریح یک پرونده قتل، بر هنر قاضی قتل در پروندههای پیچیده و دقت و درایت این قشر قضات شریف و زحمتکش تأکید کرد.
تشریح این پرونده قتل را به روایت قاضی شهریاری در ادامه میخوانید:
در پروندهای زن و دو فرزند تصمیم به قتل پدر خانواده میگیرند. انگیزه آنها مبنی بر تحریک زن با گفتن مطالبی دروغین درباره پدر خانواده در خصوص ارتباط با زنان اجنبی بود.
صحنه طوری چیدمان شده بود که خودکشی جلوه داده شود اما خیلی ابتدایی و مشخص. نهایتاً قتل احراز و ابتدا پسر ۱۷ ساله اعتراف به قتل کرد که پرونده در این قسمت به دادسرای نوجوانان ارسال شد.
متعاقباً دختر ۱۸ ساله مقتول لب به اعتراف گشود و ضمن قبول قتل گفت: سه نفری نقشه قتل را کشیده و نهایتاً او با سلاح شکاری به پدرش (مقتول) شلیک کرده است. پسر ۱۷ ساله از اعتراف عدول و او نیز حرفهای خواهرش را تأیید کرد.
پرونده با صدور قرار جلب به دادرسی با عناوین اتهامی مباشرت در قتل برای دختر و معاونت در قتل عمدی برای پسر و مادر به اتاق اینجانب برای اظهارنظر و صدور کیفرخواست ارسال شد.
چون پرونده را از ابتدای وقوع پیگیری میکردم همان ابتدا به نتیجه دیگری رسیدم. این سؤال برایم بیپاسخ ماند که مگر میتواند یک دختر پدر خود را با سلاح گرم بکشد؟ این بود که دختر را از زندان زنان دعوت کردم و از او خواستم نحوه قتل را تشریح کند. دختر هم گفت که از عصر روز قبل از قتل، نقشه قتل را کشیدیم و برای این کار سه نفری داروی خواب تهیه کردیم، دارو را با غذا به پدرم دادیم، پدرم با دارو بیهوش شد و سپس قصد شلیک با سلاح شکاری موجود در خانه را به او داشتیم اما هر کدام ما خواست شلیک کند نتوانست یعنی جرأت این کار رو نداشت تا فردا ظهر که من شلیک کردم در این اثنا پدرم به هوش هم میآمد اما گیج بود و دوباره میخوابید. نقش مادرم و برادرم در قتل فقط تهیه دارو و خوراندن دارو بود.
تصور شلیک یک دختر به پدر با سلاح شکاری برایم سخت بود این بود که ناخداگاه به ذهنم آمد که سلاح کمری خود را به دور از چشم دختر و مأمور مراقب، خالی از فشنگ کنم و به دختر گفتم بیا کناره پنجره، شما که جرأت داری با سلاح شکاری پدرت را بکشی فقط یک تیر هوایی از پنجره به آسمان بزن.
دختر سلاح را گرفت، دستانش میلرزید و نتوانست شلیک کند سلاح از دستش افتاد و گفت نمیتواند یعنی میترسد و طاقت نیاورد. با گریه سلاح را پس داد و گفت: نمیتوانم، من جرأت این کار را ندارم، گفتم پس پدرت را چگونه کشتی؟ با گریه گفت من نکشتم مجبور شدم گردن بگیرم. مادرم گفت پدرم فاسد است خیلی سعی کرد ما شلیک کنیم اما نتوانستیم به پدر خود شلیک کنیم. خودش نهایتاً شلیک کرد و کشت. مادرم گفت اگر من قتل را گردن بگیرم خانواده پدرت من را قصاص خواهند کرد اما شما چون نوههایشان هستید قصاص نمیکنند.
مادر را از زندان زنان احضار کرده و با دختر مواجهه دادم، صریح گفتم آنها قصاص میکنند چه شما چه دخترت، بهتر است واقعیت را بیان کنی که نهایتاً پس از مواجهه با دخترش، اتهام را قبول کرد و گفت: من شلیک کردم. در لحظه شلیک پسرم از فرط بیخوابی شب قبل به خواب رفته بود که با صدای شلیک بیدار شد اما دخترم بیدار در پذیرایی بود و صحنه را ندید.
برخلاف ادعای مادر خانواده، پدر هیچگونه فساد اخلاقی نداشت بلکه بالعکس بود و این مادر خانواده بود که با مردان اجنبی ارتباط داشت.
پرونده با طرح ایراداتی چند به بازپرسی برگشت و پس از انجام تحقیقات مفصل، قرار جلب به دادرسی برای مادر به عنوان مباشر در قتل عمدی و برای فرزندان به عنوان معاونت در قتل عمدی صادر و به دفتر اینجانب ارسال شد.
پرونده با صدور کیفرخواست به دادگاه کیفری یک ارسال شد که مورد هجمه وکیل متهم به قتل قرار گرفتیم و گفتند که این اقدامات دادستان پرونده در تغییر عناوین اتهامی از افراد پرونده ضد حقوق بشر و اینها ظالم هستند.
دادگاه نهایتاً حکم به قصاص داد و دیوان عالی هم ابرام. تشریفات استیذان طی و حکم قصاص توسط ولیدم که مادر مقتول بود در سحرگاهی اجرا شد. مادر مقتول در پروسه دادرسی وکیل نگرفت و گفت اول خدا است بعد شما. روز اجرا هم گفت من قصاص میکنم چون پسرم بیگناه کشته شد، اصرار ما نیز بر گذشت فایده نکرد.
نظر شما