فصلی که قلب من، ضربان کلاس داشت
مبصرشدن برای من احساس خاص داشت
فصل انار ساوه و انگور عسگری
عصرانه چای، آشِ تره، نانِ بربری
آموزگار، دیکته و کیفها وسط
-سارا! نوشتهای «سده» را باز هم غلط؟!
نصف بزرگ لقمهی خوشمزه مال من
یادش بهخیر کودکی بیخیال من!
غوغای باد بود و غروب کلاغها
دلتنگی درخت در آغوش باغها
یک کوچه بود و کودکی من در آن رها
راهی بهسوی مدرسه همراه بچهها
فصل جدایی دل برگ از دل درخت
لجبازی هوا، وزش بادهای سخت
پاییز، غصههای دلم را تکاند و رفت
برگی به روی شانهی خیسم نشاند و رفت
تصویرگری: والریا اشمیت
نظر شما