« هیچ انسان با وجدان و عاقلی علیه منافع ملی کشورش اقدام نمی‌کند و در این راه، مقدسات و قهرمان ملی‌اش را تحریف و مصادره نمی‌نماید مگر اینکه، پادوی دشمن ملت خود باشد یا به قول شیمون پرز از سرمایه‌های اسرائیل باشد!»

روزنامه کیهان

به گزارش همشهری آنلاین، روزنامه کیهان در ستون یادداشت روز خود نوشت: موضوع «اعتماد» سال‌هاست وارد ادبیات سیاسی کشور شده و بسته به شرایط و موقعیتی که جریان‌های سیاسی در آن قرار می‌گیرند، برجسته یا مورد بی‌اعتنایی قرار می‌گیرد. سؤال‌هایی مثل «آیا به آمریکا می‌شود اعتماد کرد؟»

«آیا به روسیه می‌توان اعتماد کرد؟» همین‌طور اعتماد به چین یا هر کشور دیگری که به نوعی دارای قدرتی است، چقدر درست است؟ اصلا «اعتماد» جایی در دنیای سیاست دارد؟

واقعیت این است که، در دنیای سیاست «اعتماد» واژه‌ای تقریبا بی‌معناست و به هیچ کشوری نمی‌شود صددرصد اعتماد کرد. اما به برخی کشورها می‌توان صددرصد بی‌اعتماد بود. در چنین دنیایی- درست یا غلط- دولت‌ها غالباً با منطق «سود و زیان» و «منافع ملی» سیاست‌های خود را با دیگر کشورها تنظیم می‌کنند. این دولت‌ها ممکن است به محض مشاهده شرایط جدید، با همان منطق «سود و زیان» زیر تعهدات‌شان هم بزنند. در چنین دنیایی چه باید کرد؟ آیا باید به دور کشور حصار کشید؟ آیا نباید با آنها پیمان بست و متحد استراتژیک‌شان شد؟ پاسخ این سؤال‌ها ساده و برای همه روشن است: نمی‌توان دور کشور حصار کشید. باید خوب دید، خوب تجزیه و تحلیل کرد و براساس واقعیات و محاسبات، کشورها را انتخاب و براساس همان منافع و مصالح، روابط را تنظیم کرد. ۴۳ سال است که آمریکا را می‌بینیم، رفتارش را تجزیه و تحلیل می‌کنیم. نتیجه؟ از تحمیل ۸ سال جنگ تا اعمال حدود ۱۵۰۰ تحریم. از سرنگونی هواپیمای مسافربری ایرانی و شاید ده‌ها تلاش پیدا و پنهان شکست‌خورده برای راه انداختن کودتای نظامی و رنگی تا ‌ترور دانشمندان هسته‌ای و این اواخر سردار بزرگ، سلیمانی. همین‌طور خروج یک طرفه از برجام و...

بنابر ده‌ها و شاید صدها دلیل دیگر، آمریکا تنها کشوری در دنیاست که صددرصد غیرقابل اعتماد است. این را فقط دشمنان آمریکا نمی‌گویند، متحدانش هم می‌گویند. به‌عنوان نزدیک‌ترین مثال، رجوع کنید به اظهارات همین چند روز پیش ‌اشرف غنی، رئیس‌جمهور سابق افغانستان که گفت دلیل سقوط کشورش و تسلط طالبان بر افغانستان، اعتمادش به آمریکا بود. دولت‌ اشرف غنی، صددرصد آمریکایی بود. هنوز در رسانه‌های غربی درباره آنچه در افغانستان رخ داده می‌نویسند و استراتژیست‌هایشان درباره لزوم کاستن از تکیه و اعتماد به آمریکا می‌گویند. به قول بزرگی، اگر با این کشور دست هم می‌دهید «باید انگشتان دست‌تان را بشمارید.»

اما در ایران، جریانی بد سابقه، بی‌کارنامه، تندرو، بی‌سواد و پُرمدعا که خود را «سیاسی» و بعضا «اصلاح‌طلب» معرفی می‌کند، با مطرح شدن خبر سفر قریب‌الوقوع رئیس‌جمهور کشورمان به روسیه، هم‌نوا با تحریم‌کنندگان ایران تمام ظرفیت رسانه‌ای خود را به میدان آورده و با ابزار تحریف، دروغ و ساده فرض کردن مخاطب، تلاش عجیبی را برای انجام نشدن این سفر آغاز کرده‌اند. سفری که به گفته مقامات آمریکایی یکی از خروجی‌هایش، از کار افتادن تحریم‌ها خواهد بود. کار به جایی رسیده که بی‌اعتنا به تبعات رسوای اقدامات غیرحرفه‌ای خود حتی، روسیه را از عوامل ‌ترور شهید سلیمانی جا می‌زنند! باور نمی‌کنید؟! کلیدواژه ‌ترور شهید سلیمانی + روسیه را در موتورهای جست‌وجوگر وارد و کلید «اینتر» را بزنید!

گاهی تناقض‌های عجیب و عمیقی هم در استدلال‌هایشان موج می‌زند. این تناقض گاهی آن‌قدر «تابلو» می‌شود که بعید می‌دانم خود، متوجه آن نشوند. مثلا در آستانه سفر مهم رئیسی به روسیه یا سفر آقای امیرعبداللهیان به چین، با شعار «نه شرقی و نه غربی» به روسیه و چین حمله و در همان حال، به سمت آمریکا غش می‌کنند! جملاتی که سر تا ذیلش تناقض محض است را متناقض نمی‌بینند و به‌عنوان تحلیل منتشر می‌کنند! روانشناسان اصطلاحا به چنین عارضه‌ای می‌گویند «اثر گوریل نامرئی». چکیده‌اش این می‌شود که، وقتی فردی بیش از حد به یک نقطه یا موضوع دقیق شده و در آن به اصطلاح ذوب می‌شود، وضوحات را نمی‌بیند! ذوب در آمریکا شده‌اند.

وقتی حریفت کشوری است که مثل آب خوردن زیر تعهداتش می‌زند، علنا حرف از براندازی می‌زند، با ارزش‌ترین و بهترین دانشمندان، فرماندهان و عزیزانت را ‌ترور کرده و پشت ‌تریبون‌های رسمی فریاد می‌زنند «من او را کشتم» صدها شبکه ماهواره‌ای، سایت‌های خبری و انواع و اقسام شبکه‌های مجازی علیه کشورت، دینت، مردمت راه‌اندازی کرده و در مقابل، شما همچنان در برابرش کُرنش می‌کنی، دو حال بیشتر ندارد. یا دچار عارضه گوریل نامرئی شده‌ای یا، پادوی همان کشوری. گاهی ‌اشتراکات بین این طیف با دشمن آن‌قدر واضح و زیاد می‌شود که، حالت دوم را به واقعیت نزدیک‌تر می‌کند. آیا آمریکا موافق نزدیکی ایران به روسیه و چین یا هر کشور دیگر شرقی است؟ خیر. آیا آمریکا خواهان مذاکره مستقیم با ایران نیست؟ چرا هست. این طیف چطور؟! از این «آیاها» تا دلتان بخواهد وجود دارد که پاسخ‌های دو طیف به آنها، یکی است. این تشابه در رویکردها و استراتژی‌ها آیا اتفاقی است؟

قرار است اواخر همین هفته وزیر خارجه کشورمان به چین سفر کند. آمریکا بارها نسبت به تبعات مثبت اقتصادی نزدیکی ایران و چین برای تهران نیز هشدار داده و کارشناسان این کشور آن را خطری برای بی‌اثر شدن تحریم‌های غرب دانسته‌اند. مواضع مدعیان اصلاحات درباره این سفر را در رسانه‌هایشان دنبال کنید. با مواضع دشمن، «مو» نمی‌زند!

اما چرا «آمریکو فیل‌ها» علیه منافع ملی ورود می‌کنند؟ خوش‌بینانه‌ترین پاسخ این است که، دنبال منافع حزبی و جناحی‌اند. یا مثل هر حزب سیاسی دیگری، موجودیت، قدرت و ماهیت خود را در مخالفت با جریان سیاسی رقیب می‌بینند. فرضیه دیگر، در نام آنها نهفته است. آنها چون آمریکو فیل هستند، قطب‌نمایشان در هر شرایطی «آمریکا» را نشان می‌دهد. هیچ انسان با وجدان و عاقلی علیه منافع ملی کشورش اقدام نمی‌کند و در این راه، مقدسات و قهرمان ملی‌اش را تحریف و مصادره نمی‌نماید مگر اینکه، پادوی دشمن ملت خود باشد یا به قول شیمون پرز از سرمایه‌های اسرائیل باشد!

کد خبر 649217

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار سیاست‌خارجی

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 3
  • IR ۰۹:۰۹ - ۱۴۰۰/۱۰/۲۱
    1 0
    چاینا فیلو زیاد تند نرو!