مادر «ساکیکو» داشت برای دخترش توضیح میداد که چطور سکوی عروسکهای جشن «روز دختران»، «هیناماتسوری»، را بچیند. ساکیکو در زبان ژاپنی به معنای بچهای است که مثل گل می شکفد ، و حالا ساکیکو مثل یک گل شکفته و بزرگ شده بود؛ او سیزده ساله شده بود و از زمانی که یادش میآمد، هر سال در سومین روز از سومین ماه سال، روز جشن دختران، که به آن جشن عروسک هم میگفتند، این سکو را در خانهشان چیده و مراسم آن را اجرا کرده بودند؛ گاهی هم به معبد رفته و همراه مردم دیگر برای ساکیکو و همه دختران ژاپن آرزو و دعا کرده بودند که آنها به شادی بزرگ و خوشبخت شوند.
سکویی که ژاپنی ها در روز جشن دخترها یا همان روز جشن عروسک ها، میچینند
ساکیکو با دقت همه عروسکها را روی سکوها چید؛ او عاشق عروسکهای هینا نینگیو بود؛ همیشه ساعتها مینشست و ظرافتهای آنها را تماشا میکرد: چهره، دستها، وسایل و تزییناتی که در لباسشان بود... بعد نوبت فانوسهای ابریشمی با طرح شکوفههای گیلاس بود که میبایست در دو طرف عروسکهای امپراتور و زن امپراتور قرار میگرفتند و بعد هم وسایلی مثل قفسه نگه داری کیمونوها، آینه، کیف وسایل خیاطی، آتشدانها، مجموعه وسایل مراسم چای و ... را روی طبقههای پایین میگذاشت. همه این وسایل به همان ظرافت عروسکهای هینا نینگیو ساخته شده بودند.
زمانی که ساکیکو کوچکتر بود، این عروسکها و چیدن آنها به نظرش خیلی اسرارآمیز میرسید، اما حالا خیلی چیزها درباره آنها میدانست؛ با وجود دوست داشت باز هم درباره آنها بداند. از مادرش، که داشت ظرفهای کوچک غذا را برای چیدن روی طبقهها آماده میکرد، خواست که برایش از این مراسم بگوید و مادرش گفت: «چیدن عروسکها در جشن روز دخترها، از دوران حکومت سلسله «هایان» به وجود آمده، برای همین هم لباسهای این عروسکها به شیوه لباسهای درباریان آن دوره درست میشوند. اما پیش از آن، مردم عروسکهایی از کاه درست میکردند و آنها را سوار بر قایقهایی کوچک، به رودخانه میانداختند تا آب آنها را ببرد؛ چون فکر میکردند اینطوری عروسکها میتوانند بدیها را با خودشان ببرند»
نمونهای از عروسکهای« هینانینگیو»
جزئیات نمونهای از عروسکهای «هینانینگیو»
ساکیکو گفت:«چرا دخترها یک روز مخصوص در سال دارند، اما پسرها نه؟»
مادرش خندید و گفت: «قدیم ترها روز پنجمِ پنجمین ماه سال، همان روزی که حالا «روز کودک» است، «روز پسرها» بوده، اما از سال 1948 میلادی قرار شد که این روز برای همه بچهها باشد، برای همین هم این روز را تعطیل میکنند تا برای خوشبختی همه بچهها جشن بگیرند.»
- و البته برای تشکر از مادرها. پس بادبادکهای ماهی هم در حقیقت مال پسرها بوده.
- بله، قدیم برای هر پسری یک بادبادک ماهی، «کُئینُبُری»، میساختند و هوا میکردند، اما حالا این کار را برای همه بچهها انجام می دهند. خیلی وقتها هم مجموعهای سهتایی یا بیشتر از کُئینُبُریها را با هم هوا میکنند؛ در این مجموعهها، ماهی بزرگ، که سیاهرنگ هم هست، نشانه پدر خانواده است، ماهی قرمز قدیمها نشانه اولین پسر خانواده بود، اما حالا همه آن را نشانه مادر خانواده میدانند، ماهیهای کوچک سبز یا آبی هم که نشانه بچهها هستند؛ هر وقت هم که بچهای در خانوادهای به دنیا میآید، یک ماهی خیلی کوچک به این مجموعه اضافه میشود.
مجموعهای سهتایی از «کُئینُبُری»، بادبادکهای ماهی
- اما چرا ماهی؟ مگر ماهی نشانه پسرهاست؟- ماهی کپور پرشورترین ماهیهاست و پر از انرژی و میتواند بر خلاف جریان آب حرکت کند و حتی از آبشار بالا برود، برای همین هم این ماهی نشانه اراده قوی، شجاعت و توانایی پشت سر گذاشتن مانعها و رسیدن به هدفها شده؛ چینیهای قدیم معتقد بودند که اگر ماهیای سربالا و بر خلاف جهت رودخانه شنا کند، تبدیل به اژدها میشود و میدانی که مراسم هوا کردن کُئینُبُری هم از کشور چین به ژاپن آمده. وقتی این بادبادکها در هوا به حرکت در میآیند، حرکتشان شبیه ماهیهایی میشود که دارند بر خلاف جهت آب شنا میکنند.
ساکیکو مراسم جشن روز کودک را هم خیلی دوست داشت، روزی که به خاطرش با پارچه بادبادک درست میکردند و روی آنها را به شکل ماهی کپور نقاشی میکردند و آنوقت آسمان شهرشان، و همه شهرهای دیگر ژاپن، پر از بادبادکهای ماهی میشد؛ اما تا آن روز هنوز 2 ماه و 2 روز دیگر باقی مانده بود. ساکیکو ظرفهای کوچک غذا و وسایل تزیینی دیگر را از مادرش گرفت و آنها را روی سکو چید و بعد با شکوفههای گیلاس و آلو، که در ژاپن خیلی ارزشمندند، آن را تزیین کرد.
دیگر همه چیز برای جشن آماده بود و ساکیکو بیصبرانه منتظر شروع مراسم.