کلی سروصدا کردیم، النگ ودولنگ از هر طرف صفحه مان آویزان کردیم (مثلاً) که شاید، شاید کمی و لَختی حواست را به ما بدهی، اما میخواهی مثل بعضی وقتها زود بدوی و بروی که چه بشود؟ اتفاق ناخواستهای هم شاید برایت بیفتد. از آن مدلهایی که خیلی جذاب، جالب، امن و کلی کلمه مثبت دیگر، نخواهد بود. دقت بفرما، گفتم «نخواهد بود».
عجله است دیگر، وقتی دقت نمیکنی، توجه نمیکنی و... اینجوری میشود.
بعد از این همه صغری، کبری میخواهم بگویم جان هر که و به هر چیزی که دوست داری و احترام میگذاری، کمی دقت و بعد احتیاط کن و به ما که چند تا پیراهن از تو کمتر پاره کردهایم!! و نوجوانتر از توییم گوش بده که بگوییم:
* بعضی ایدهها درست نیستند، لطفاً مثل دوا درمانهای خانگی، کارهای خرافاتی و... از خیرشان بگذر و یادت باشد اگر مسائلی مثل موضوعهای زیر را شنیدهای و خواندهای درست نیستند. چرایش را هم زیر هر کدام از آن به اصطلاح «شاهکار»های، البته غلط بخوان.
استفاده از کمربند ایمنی برای مسافتهای کوتاه و سرعتهای کم لازم نیست!
80 درصد حادثهها در سرعتهای حدود 80 کیلومتر در ساعت پیش میآید. محل بیشترشان هم در فاصله 15 کیلومتری خانه فرد است. حواسمان باشد رفت و آمد کوتاه تا مغازه، مدرسه یا ملاقات با خویشاوندان و دوستانمان هم میتواند منجر به مرگ شود.
بستن کمربند ایمنی به دردسرش نمیارزد!
بستن کمربند ایمنی 2 ثانیه وقت میگیرد! باور نداری، بیا مسابقه بگذاریم. صرف این مقدار زمان و زحمت تا به حال کسی را نکشته است... زنده ماندن ارزشش را دارد.
هرگز حادثهای برای من اتفاق نمیافتد. من (برای 18 سال به بالا) راننده خوبی هستم، یا پدر و مادرم آخر رانندهاند!
هر قدر هم راننده ماهری باشی یا راننده ماهری داشته باشی،راننده دیگری هست که با شما تصادف کند. نمی توانی رفتار همه رانندهها را در خیابان کنترل کنی؛ بهخصوص در ایران خودمان. کنار خیابان حتی توی پیادهرو هم که باشی....
استفاده از کمربند ایمنی ممکن است باعث شود که فرد در خودرویی که آتش گرفته، گیر بیفتد!
کمتر از نیم درصد از تصادفهای منجر به مصدومیت با آتشسوزی همراهند. اگر هنگام تصادف کمربند ایمنیات را نبسته باشی به احتمال زیاد بیهوش یا بهشدت مجروح میشوی. این حالت احتمال فرارت را از خودرویی که آتش گرفته به صفر میرساند. میبینی که بستن بهتر از نبستن است.
کمربند ایمنی ناراحت است!
آخ که چقدر این حرف را میشنوم. کمربند ایمنی ممکن است برای آدمهای بسیار چاق یا برای زنان باردار، یعنی گروه کمی از افراد، ناراحتکننده باشد. اما پرتاب شدن به بیرون، از میان شیشه جلوی خودرو گمانم ناراحتکنندهتر است!
استفاده از کمربند ایمنی باعث چروک شدن لباس میشود!
دست بردار، مُدیست، اِندِ خط اتو! ممکن است اینطور باشد، اما نشستن هم همین کار را میکند. لباس پوشیدن خودش باعث چروک شدن لباس میشود. حاضری لباس نپوشی؟! اما پرتاب شدن به بیرون، از میان شیشه جلوی خودرو بیشتر لباس و همینطور خود آدم را چروک میکند!
من قوی هستم و در صورت تصادف میتوانم خودم را در جایم نگه دارم!
قویترین آدم دنیا! نیروی ضربه با سرعت فقط 25 کیلومتر در ساعت، معادل گرفتن یک کیسه سیمان 80 کیلویی است که از پنجره طبقه اول به بیرون انداخته شده باشد. در سرعت 50 کیلومتر در ساعت نیروی ضربه وحشتناک است و محال است دست و پاهایت بتوانند در مقابل چنین نیرویی از جنابعالی محافظت کنند.
همه ما تا ابد عمر میکنیم...!
نُچ، یعنی نه، تا ابد عمر نمیکنیم. موهبت زندگی را که خداوند به ما هدیه کرده، بیزحمت، هدر ندهید...
* کار از محکمکاری عیب نمیکند.
شاید ندانی در همین ایران خودمان روزی 13 عابر جانشان را در حادثههای رانندگی از دست میدهند. برای همین باید برای گذر از خیابان از جاهای امن استفاده کنیم. آن پل عابر را که برای ارواح نساختهاند، برای من و توست. حالا سِنَت رفته بالا! پایت درد میکند و نمیتوانی از پله بالا بروی یا نه، شاید مثل بعضیها از ارتفاع بترسی، بر ترس و تنبلیات غلبه کن و از پل یا زیرگذر عابرپیاده (این که ارتفاع ندارد) استفاده کن. چراغهای راهنما هم با آن آدمک سبزش، که علاوه بر رنگش هی راه میرود تا نکند کسی نفهمد که معنی سبز چیست، جای خوبی است برای در رفتن از دست رانندههای همیشه هول ما؛ آنقدر هول و کمحوصله که یادشان رفته در آن قوانین راهنمایی و رانندگی نکتههایی هم درباره خطکشی عابرپیاده و چراغ قرمز و زرد بوده و هست.
برای عبور از بین دو خودرو، اگر چارهای نداری، عبور از بین دو ماشینی را انتخاب کن که راننده ندارند. البته ترمز دستیشان هم کشیده شده باشد!!
در محوطه پارکینگ عمومی توی سروکله هم نزنید و ورجه وورجه نفرمایید.
یک جای امن وایستا. برای رفتن به نقطه دیگر در این محوطه از امنترین مسیر حرکت کن. چشم و گوشت را باز نگهدار که چراغ دنده عقب و... را ببینی و صدای بسته شدن در ماشین و بوق را هم بشنوی
خیلی در عالم خودت یا مسابقهای که تیم محبوبت موفق نبوده، نباش.
لطفا، موقع سوار شدن به سرویس مدرسه هم بلافاصله ندو وسط خیابان، صبر کن تا ماشین توقف بفرماید و تا زمانی که نایستاده در همان پیادهرو یا حریم خیابان بیزحمت بمان.
* ایده بده، به مدرسه و بزرگترهای مدرسهای.
این رفت و آمد دوروبر مدرسه وقت تعطیل و شروع مدرسه، از آن ماجراهاست؛ همه را کلافه میکند. هم رانندههایی که از آن دوروبر میگذرند، هم کسانی که دنبال دانشآموزها آمده یا آنها را رساندهاند به مدرسه و هم خود دانشآموزان بسیار بسیار نازنین. پس این پیشنهادها را بگو که مغز محترمت تراوش کند.(تقلب کن همینها را بنویس، یکی از معدود جاهای تقلب جایز، اینجا را میگویند.)
- شورای ایمنی راه مدرسه تشکیل بدهید(جنابعالی و دوستان و بزرگترها)
- درباره ایمنی راه مدرسهات اطلاعات جمع کن، حسابی پر و پیمان.
- برنامه عمل بنویس. الکی که نیست. میخواهی مغزت را بچلانی باید حسابی خودت را تحویل بگیری و اسمهای قلمبه سلمبه بگذاری. تعیین کنی چه کارهایی باید انجام شود، تشویق، تنبیه، نوشتن قانون و مقررات.
- اجرای برنامه عمل. آنهایی را که نوشتهای، روی یخ ننویس و نگذار توی آفتاب.
همهتان در مدرسه و دوروبریهای مدرسه به آن عمل بفرمایید.
- بررسی پیشرفت. قرار نیست در جا بزنی. نگاه کن ببین اوضاع بهتر شده یا نه.
- ادامه و حرکت به جلو. پیشرفت را که کنترل کردی هر جا نیاز به اصلاح دارد، با توجه به تجربههای جدید، درستش کن و از پا ننشین.
این توصیه ها ، ایده خامش کار یونیسف بود. ما داستانش کردیم و پروراندیم.