عصر 28 مرداد 86، ماموران پلیس پایتخت در جریان قتل زن سالخوردهای در شرق تهران قرار گرفتند و عازم محل جنایت شدند.
بعد از حضور ماموران در محل، پسر جوان مقتول که ماجرا را به پلیس اطلاع داده بود به تیم تحقیق پلیسی گفت: تازه از سر کار به خانه برگشته بودم که متوجه غیبت مادرم شدم.
هر چه او را صدا کردم جوابی نشنیدم و چون میدانستم وی بدون آنکه مرا در جریان بگذارد، خانه را ترک نمیکند به جستوجوی داخل اتاقها پرداختم.
بعد از ورود به انباری خانه بود که در کمال ناباوری با جسم بیجان و خونآلود او مواجه شدم و ماجرا را به پلیس اطلاع دادم.
با اظهارات مرد جوان، ماجرا به بازپرس جنایی گزارش شد و گروهی از کارآگاهان اداره دهم آگاهی برای بررسی موضوع عازم قتلگاه زن 75 ساله شدند.
وقتی تیم پزشکی بعد از معاینه اولیه جسد اعلام کرد زن سالخورده قبل از مرگ با عامل جنایت درگیر شده و با ضربات چاقوی او به قتل رسیده است، تحقیقات پلیسی برای یافتن راز قتل این زن آغاز شد.
کارآگاهان در بررسی صحنه جنایت به سرنخهایی دست یافتند که نشان میداد مقتول قربانی سرقت مرگباری شده است.
از آنجا که بررسیها نشان میداد تمامی جواهرات زن سالخورده به سرقت رفته است، جستوجو برای یافتن ردی از سارق جنایتکار ادامه یافت و ماموران در تحقیق از پسر مقتول دریافتند مرد جوانی که معتاد به موادمخدر است در خانه آنها بهعنوان مستاجر زندگی میکند.
وقتی ماموران برای بازجویی از مستاجر جوان به محل زندگی او رفتند متوجه شدند وی به طرز مرموزی ناپدید شده است، به این ترتیب جستوجو برای دستگیری این مرد بهعنوان تنها مظنون جنایت آغاز شد و ساعاتی بعد کارآگاهان موفق شدند وی را هنگامی که قصد داشت شبانه به خانهاش برود دستگیر کنند.
با اعتراف مرد جوان به قتل صاحبخانه، پرونده وی با صدور کیفرخواست به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد و شماره معکوس برای محاکمه مستاجر جنایتکار آغاز شد.
جلسه دادگاه
صبح دیروز، متهم در حالی در مقابل قضات شعبه 74 دادگاه کیفری به دفاع از خود پرداخت که قبل از آن خانواده مقتول با حضور در جایگاه برای وی تقاضای قصاص کردند.
این مرد در جریان دفاعیاتش در دادگاه، با اعتراف به قتل صاحبخانه سالخورده گفت: از زمانی که به کراک اعتیاد پیدا کردم زندگیام از هم پاشید.
یک روز وقتی دیدم پیرزن صاحبخانه طلاهای زیادی دارد، وسوسه سرقت مثل خوره به جانم افتاد و فکر کردم اگر طلاها را سرقت کنم، تا مدتها برای تهیه مواد مشکلی ندارم.
باور کنید من قصد کشتن این زن را نداشتم ولی روز حادثه وقتی قصد سرقت طلاها را داشتم با او درگیر شدم و وقتی بهخودم آمدم متوجه شدم وی دیگر نفس نمیکشد.
بنابراین با سرقت طلاها از محل گریختم و اموال مسروقه را به خانه یکی از دوستانم بردم. در آنجا لباسهایم را عوض کردم و دوباره به خانه بازگشتم که ماموران مرا دستگیر کردند.
بعد از اظهارات مرد جنایتکار، قاضی کوهکمرهای به همراه 4 قاضی مستشار دادگاه وارد شور شدند و مرد معتاد را به قصاص نفس محکوم کردند