همشهری آنلاین- امیر محمد حسینی :۱۷ سال است که در حوزه آسیبهای اجتماعی فعالیت میکند.بالا و پایینهای زیادی دیده و به قول خودش با آدمهای تهخطی این جامعه سروکار داشته و دارد.آدمها و در واقع زنهایی که شبهای زیادی را در خرابهها و پستوهای این شهر صبح کردند و منشاء گرفتاری اغلبشان هم اعتیاد بوده وهست.
سپیده علیزاده موسس مجموعه نور سپید هدایت حرفهای زیادی برای گفتن دارد.حرفهایی از جنس تجربههای زیسته یک روانشناس و مددکار اجتماعی که روزانه دستکم بین ۱۰۰ تا ۱۵۰ زن آسیبدیده یا در معرض آسیب در موسسهاش در پارک شوش تهران پذیرش میشوند. علیزاده میگوید مهمترین مسئله در حوزه اعتیاد بدون متولی بودن آن است. به این معنا که دهها متولی و نهاد بودجهبگیر برای فعالیت در حوزه اعتیاد وجود دارند که هریک سیاستگذاری و رویکرد متفاوتی دارند و به همین دلیل معضلات این حوزه در سالهای اخیر روند افزایشی داشته است. کمبود بودجه و نبود مراکز رایگان ترک اعتیاد برای زنان دیگر بحثی است که علیزاده در این گفتوگو به آن اشاره میکند. او میگوید روزانه دستکم با ۳ یا ۴ مورد زن آسیبدیده روبهرو میشود که تمایل به ترک دارد اما امکانات آن در شهر فراهم نیست.در ادامه مشروح مشروح گفتوگو با سپیده علیزاده روانشناس و فعال اجتماعی در حوزه زنان و کودکان را میخوانید.
چه مدت است که در حوزه کاهش آسیبهای اجتماعی فعال هستید؟
۱۷ سال است که در حوزه آسیبها کار میکنم و در سالهای اخیر بیشتر بر زنان و کودکان بیسرپناه متمرکز هستم. این بیسرپناهی اغلب ناشی از اعتیاد است اما دلایل دیگری مثل مورد تهدید قرار گرفتن از سوی خانواده و تنفروشی و آسیبهای اینچنینی نیز دارد. از سال ۸۸ موسسه نور سپید هدایت را تاسیس کردم و از مرداد ۹۸ هم مرکز جامع کاهش آسیب بانوان را در پارک شوش دارم که میانگین روزی ۱۰۰ تا ۱۵۰ نفر به آن مراجعه میکنند. در این مرکز مددجوها علاوه بر خدمات رایگان شبانه روزی، خدمات کاهش آسیب و اقلام کاهش آسیب نیز دریافت میکنند.
مرکز شما چقدر با معتادان متجاهر که اغلب بیسرپناه هستند سروکار دارد؟
کسانی که به ما مراجعه میکنند اغلب با عنوان معتاد متجاهر شناخته میشوند اما من شخصا اصطلاح «ته خطی» را بیشتر میپسندم. احساس میکنم نشان دهنده همه اتفاقاتی که بر آن آدم گذشته است. کسانی که به مرکز ما مراجعه میکنند آدمهای ته خطی یا در واقع زنان ته خطی این جامعه هستند. آدمهایی هستند که به هر دلیلی به ته خط رسیدند. نکته اینجاست که نقطه ته خط زنان آسیبدیده با مردان آسیبدیده متفاوت و جلوتر است. زمان بیشتری لازم است تا آقایان آن ته خط را تجربه کنند. کسانی که به آنها کمک میکنیم خودشان میگویند که ما ته خط را دیدیم و دست زدیم و برگشتیم.
با نزدیک به دو دهه فعالیت در این حوزه فکر میکنید مهمترین مهمترین معضلات و موانع در بهبود وضعیت اعتیاد و معتادان متجاهر چیست؟
این قصه معتادان متجاهر یا به طور کلی قصه اعتیاد بدون متولی یا بهتر بگویم بدون صاحب شده است. یعنی هزاران متولی در این حوزه وجود دارد اما در نهایت هیچکس پای آن نمیایستد. بهزیستی، شهرداری، کمیته امداد، ستاد مبارزه با مواد مخدر، پلیس مبارزه مواد مخدر، بسیج، معاونت اجتماعی سپاه همه ارگانها متفاوتی هستند که در این مسئله فعال هستند و هریک بودجهای بابت اعتیاد میگیرند. اما هر یک از این نهادها نیز سیاستگذاری خود را دارند و کار به شکل یکوپارچه پیش نمیرود.
مگر بهزیستی طبق قانون موظف نیست که به شما کمک مالی کند؟
بهزیستی موظف است که در ازای پروانهای که میدهد هزینههای موسسه را پرداخت کند اما اخیرا بحث کمکهزینه مطرح شده است. برای این کمکهزینه نیز سرانه در نظر گرفتند و به طور مثال سال گذشته به موسسه ما ۲۷۰ میلیون پرداخت شد. صادقانه بگویم که این هزینه یک ماه مرکز ماست. بنابراین بخش زیادی از هزینههای ما را اعضای هیات مدیره که خیرین ما هستند پوشش میدهند و بخش دیگر را شرکتهای مختلف تحت عنوان مسئولیت اجتماعی پوشش میدهند. البته این کار زمان و انرژی زیادی از ما میگیرد. یعنی من شخصا به جای اینکه انرژی خود را معطوف به مددجویان و موسسه کنم مدام دنبال تامین هزینهها دویدم. از طرفی نه تنها از ما حمایت نمیشود بلکه حاشیهها و فعالیتها نیز همواره علیه ما وجود داشته است. ساختمان موسسه برای شهرداری است و در اواخر دوره قبلی تلاشهای زیادی شد تا این ساختمان را از ما پس بگیرند. در همین راستا شروع به فعالیت، اتهامزنی و پروندهسازی علیه ما کردند. علنا گفتند که با تو مشکل داریم. بنابراین با وجود مشکلات فراوان چنین حاشیههایی هم در کار ما وجود داشت و هیچ سازمان و نهادی وجود ندارد که بتوان به او مراجعه کرد و از ما حمایت کند. پس از ۱۷ سال امروز به مرزی رسیدم که چندان تحمل این سختیها را ندارم و مقاومت در برابر حاشیهها و پروندهسازی هم برایم سخت شده است. در حالی که ما به حداقلها راضی هستیم و مثلا امروز همین که در مرکزمان را نبدندند برای ما بس است.
از سال ۹۸ تاکنون در این مرکز چقدر پذیرش داشتید؟
از سال ۹۸ تاکنون ۹۰۰ پرونده داریم که خیلی از آنها بالای ۶ ماه در مرکز ماندند و اقامت طولانی مدت داشتند.
این افراد بهبود پیدا میکنند یا دوباره به چرخه آسیب بازمیگردند؟
برنامه ما کاهش آسیب است. یعنی ما پذیرای معتادان هستیم برای اینکه آسیب بیشتری نبینند. هر چند آرزوی ما این است که آنها به طور کامل درمان شوند. بنابراین ما ابتدا فرصت ماندن در فضایی با امکانات روزمره را فراهم میکنیم و سپس به مددجو کمک میکنیم تا با درمانهای اعتیاد نیز آشنا شود و به آنها رو بیاورد. اما نکتهای که درباره بازگشت معتادان به چرخه آسیب گفتید درست است. امروز رویکرد بسیاری از ارگانها و نهادها به سمت توانمندسازی رفته است. اما اغلب توانمندسازی را ایجاد اشتغال میدانند و این اشتباه است. در دنیای عملی توانمند کرد زن آسیبدیده این است که به او کمک کرد که میتواند بدون مواد یا رابطه نامتعارف زندگی کند و خوشحال باشد. توانمندسازی بیشتر به معنی تابآوری بیشتر است تا کار کردن و شاغل شدن. به همین دلیل بسیاری از سولههایی که برای آسیبدیدهها ایجاد میشود خالی است. چرا که آنها قبل از شاغل شدن باید مهارتهایی برای بازگشت به جامعه یاد بگیرند. نکته اینجاست که آموزش این مهارتها در توان هر کسی نیست اما متاسفانه بسیاری از نهادهای مسئول چنین دیدگاهی ندارند و در این زمینه تخصصی عمل نمیکنند و به همین دلیل وضعیت به جای بهبود هر سال وخیمتر میشود.
پس نکته اینجاست که سیاستگذاری درستی در این حوزه وجود نداشته است؟
به هیچ وجه. سیاستگذاریها شخصمحور است و بر اساس آزمون و خطا اتفاق میافتد. به طور مثال خیلی از زنان و مردان معتاد تمایل به ترک دارند اما کمپی که رایگان آنها را بپذیرد وجود ندارد. حداقل روزی سه مورد زن معتاد در مرکز داریم که تمایل به ترک دارند. مراکز ماده ۱۵ بهزیستی رایگان نیستند و مراکز ماده ۱۶ نیز با حکم قضایی مددجو میپذیرند. اما مددجوها از طرحهای ماده ۱۶ استقبال نمیکنند. چون اسم اجبار روی آن است و ذهنیت خوبی نسبت به این مراکز وجود ندارد. بعضی از مددجوها حاضر هستند در خیابان بمانند اما سمت درمانهای اجباری نروند. یعنی همینکه در مراکز بسته شد، حس زندان به مددجوها دست میدهد. اختلاف ما با مسئولان این است که هزینه های چند صد میلیاردی که صرف درمانهای اجباری میشود خروجی برابر با درمانهای اختیاری دارد. یعنی درست است که پذیرش در مراکز اجباری بالاست اما خروجی واقعی آن بسیار کم است و بسیاری از کسانی که به مراکز اجباری برده میشوند به خیابان و اعتیاد برمیگردند. در حالی که اگر هزینهها صرف درمان اختیاری شود خروجی نیز دقیق و واقعی خواهد بود.
اگر نکتهای باقی مانده بفرمایید
اگر بخواهم مهمترین مسئله حوزه اعتیاد را در یک کلمه به شما بگویم این است که این حوزه بزرگتر ندارد. بزرگتری که بتوان به او مراجعه کرد و سیاستهای واحدی را پیش ببرد وجود ندارد و همه سازمانها درگیر مسائل اداری و پیشبرد سیاستهای خود هستند.
نظر شما