اگرچه پیشاز آن شریانهای حیاتی برای اتصال مناطق شهری مورد توجه شهرسازان بود، اما با شکلگیری مادرشهرها، بزرگراهها بهعنوان شریان حیاتی زندگی شهری ظهور کردند و در شهرها جایی برایشان باز شد.
اینکه بتوان به وسیله راههایی که مرکز شهرها را بهصورت منحنی پوشش دهند و بتواند دسترسی شهروندان به مرکز شهر را فراهم آورد بهتدریج بهعنوان یک اصل درآمد و شهرهای بزرگ بهصورت بخشهایی درآمدند که دایرههای کوچک و بزرگ بزرگراهی در اطراف آن شکل میگرفت.
این قالب شهرسازی خیلی زود در کشورهای در حال توسعه مورد توجه قرار گرفت، بدون آنکه ویژگیهای اقلیمی و محیطی و همچنین ویژگیهای فرهنگی محلات شهری مورد توجه قرار گیرد. جریان بزرگراهسازی زمانی به کشورهای در حال توسعه رسید که شهرهای پیشرفته بزرگراههای چندطبقه را به آرامی به زیر زمین منتقل میکردند و کمتر به تردد وسایط نقلیه در سطح توجه داشتند. اما شهرهای تازه توسعه یافت بهعنوان یک راهکار بینظیر در شهرهایشان بزرگراه میساختند. سطوح شهری بهتدریج همسطحسازی میشد. بولدزرها محلات را ویران میکردند و عرصه برای پیشرفت بزرگراهها آماده میشد.
این ماجرا ادامه یافت تا به امروز. هنوز هم بسیاری از شهرهای کشورهای در حال توسعه بیش از آنکه به گسترش سامانههای ریلی توجه کنند، راه را برای استفاده بیشتر شهروندان از خودروهای شخصی باز میکنند و با احداث بزرگراههای جدید، جریان بزرگراهسازی را به پیش میبرند.
تهران نیز با وجود طرحهای جامع و تفصیلی و توجه به حملونقل عمومی، همچنان به فکر اتصال بزرگراههای مسدود است. این شهر همچنان به همان راهی میرود که 5 دهه پیش شهرهای بزرگ کشورهای اروپایی رفتهاند. اما این ماجرا با وجود بسیاری از کارشناسان باید مورد بازنگری جدی قرار گیرد. ما بالاخره مجبور خواهیم بود به مانند کشورهای توسعه یافته بخش عمدهای از حملونقل درون شهری شهرهای بزرگ را به زیر زمین منتقل کنیم. این موضوع اجتناب ناپذیر است.