از ساعت 5/7صبح میآیند و تا 12شب در کوچهها میچرخند»؛ این گفتوگوی کوتاه من با «سامانه137» شهرداری بود؛ همان سامانهای که قرار است مشکلات شهریمان را به آنها منتقل کنیم و بعد منتظر بمانیم تا حل شود. شک داشتم که آیا رفع مزاحمت دستفروشهای وانتسوار که همراه با بلندگو، هرروزمان را با نعرههایشان پر کردهاند، به آنها مربوط میشود یا خیر چرا که شنیده بودم «137» تنها مختص رسیدگی به چالههای خیابانی و کاستی در پروژههای شهرداری است.
وقتی با اولین تماس، صدای ضبط شدهای از پشت خط گفت: «شما در حال ارتباط با اپراتور هستید»، خوشحال شدم چراکه معمولا شمارههای مربوط به سازمانها و ادارات - آن هم از نوع شهرداری - غیرقابل ارتباط است.
با اولین سوال متوجه شدم که راه را درست آمدهام و جمعآوری دستفروشهای مزاحم نیز به عهده آنهاست. به این ترتیب، آدرس محل سکونتمان پرسیده شد و بعد شماره تلفنی که من باید یادداشت میکردم.
این شماره مخصوص شکایت بود که اگر رسیدگی لازم صورت نگرفت، با آن تماس بگیرم و مجددا یادآوری کنم. کل تماس در 4-3دقیقه به سرانجام رسید اما وقتی گوشی تلفن را گذاشتم، به این فکر افتادم که من با این کار، راه ناندرآوردن عدهای را – حداقل در منطقه خودمان- بستم.
آنها حتما مجبورند و چارهای جز این ندارند که در کوچهها بچرخند و اجناسشان را با فریادزدنهای متوالی بفروشند. لابهلای افکارم با فریاد گوشخراش یکی از آنها که با لحنی آهنگین میگفت «همسایهها! ماهی آوردم، ماهی تازه، بیاین ماهی بخرین! همسایهها!»
به خودم آمدم و بعد گفتم: نه! این بهترین راهی است که انتخاب کردهام چرا که زندگیکردن - آن هم در شهری همچون تهران - با همه صداهای گوشخراش و آلودگیهای صوتی، به قدری آرامش (حداقل در محل سکونت) هم نیاز دارد. اگر قرار است هر روز سروصدای دعوای زن و شوهر آپارتمان مجاور، صدای بازی بچهها در حیاط مجتمع یا کوبیدهشدن سقف در اثر راهرفتن همسایه بالاسری را تحمل کنیم، دیگر جایی برای فریادهای گوشخراش دستفروشها باقی نمیماند.
زمانی حضور آنها تنها مختص محلههای پایین شهر بود اما امروزه در مناطق نوساز تهران از جمله شمالغرب و غرب تهران هم تعداد بسیاری از آنها دیده میشوند که شاید یکی از دلایل اصلی حضورشان، آپارتمانهای بیشمار و مغازههای اندک برای تامین مایحتاج مردم باشد.
از طرفی آنچه آنها را از سود این حرفه راضی نگهمیدارد، استقبال مردم – بهویژه در مناطق گفتهشده - است چرا که خانمهای خانهدار بهراحتی میتوانند به جای سپریکردن مسافتی طولانی، از آپارتمانشان بیرون بیایند، وارد کوچه شوند و همه آنچه نیاز دارند - اعم از خواربار، سبزی و غیره - را تهیه کنند و در کل، از این بُعد قضیه راضی باشند.
حالا یک روز از تماس من با سامانه «137» گذشته و من هنوز در فکر دستفروشهای وانتسوار هستم؛ هنوز فکر میکنم که حضورشان آرایش و آرامش شهر را به هم میریزد و همه این افکار در حالی ذهنم را اشغال کرده که مدام میشنوم «فرش ماشینی، دستی، میزوصندلی، آهنآلات، آهنضایعات،... خریداریم».