سیاه بازیای که در آن، طعمه ناخواسته به یک بازیگر تبدیل میشود و اتفاقا این بازیگر بیشتر از همه در نقش خود فرو میرود. اساس این بازی، بر برق کورکننده سکههای طلا بنا شده است.
در نقطه شروع بازی، سکههای طلای واقعی به طعمه ثروتمند نشان داده میشود و بعد وقتی وسوسه پولدار شدن به جانش افتاد او وارد بازی میشود.
او میخواهد بازی کند تا پولدارتر شود و به این ترتیب اعضای شبکه کلاهبرداری که همهاشان، بازیگران بسیار حرفهای هستند او را به مناطق حاشیهای شهر میکشانند و در آنجا با نشان دادن یکی از اعضای باند که لباس چوپانها را به تن دارد به طعمه سادهلوح میگویند طلاها را او پیدا کرده است.
در حالی که طعمه در هوس پولدار شدن دارد میسوزد، خیلی راحت تمام اندوختهاش را میدهد تا سکههای طلای عتیقه را بگیرد که فکر میکند یک شبه او را پولدار میکند اما مرد چوپان و همدستانش سکههای تقلبیای را که به طرز بسیار ماهرانهای جعل شدهاند، به او تحویل میدهند و طعمه زمانی متوجه این ماجرا میشود که کلاهبرداران بدون هیچ سرنخی متواری شدهاند.
این تمام ماجرای« کلک سکههای عتیقه و چوپان دروغگو» است، ماجرایی که آنقدر دربارهاش خبر و گزارش در همین صفحه حوادث نوشتهایم که تازگیها هر وقت یکی از اعضای گروه، خبری درباره آن میآورد با لبخند به او نگاه میکنیم که یعنی چه؟ از صبح خودت را علاف کردهای که باز یک خبر تکراری بیاوری که هیچکس آن را نمیخواند؟ اما وقتی خبر منتشر میشود و بعد سیل تماسهای مالباختگانی که دنبال جزئیات بیشتری از خبر هستند آغاز میشود تازه میفهمیم که ماجرا اگر چه خیلی تکراری بهنظر میرسد اما هنوز طمع سکههای طلا، آنقدر اغوا کننده هست که هر روز دهها مالباخته و شاکی جدید را روی دست نظام قضائی و پلیس بگذارد.
متأسفانه اگر تا چند وقت قبل کلاهبرداران این شگرد، طعمههای خود را تنها به جنگلهای سیاهکل و یا حاشیه شهرهای شوش، الیگودرز میکشاندند حالا چند هفتهای است که آنها به حاشیههای تهران آمدهاند و این بار طعمههای خود را به بیابانهای حاشیه پایتخت میکشانند و با همان کلک نشان دادن چوپانی که در بیابان مشغول چرای گوسفندانش است او را سرکیسه میکنند.
اینطوری است که هر روز اعضای شبکه جدیدی در حاشیه تهران با سکههای عتیقه قلابی دستگیر میشوند و بعد راز دهها کلاهبرداری جدید با این شیوه فاش میشود اما حالا دیگر سؤال اصلی این است که بازی برق کورکننده سکههای قلابی تا چه زمانی ادامه خواهد یافت؟