پنجشنبه ۲ آبان ۱۳۸۷ - ۱۵:۲۱
۰ نفر

دکتر ابراهیم برزگر: با انقلاب اسلامی و شکل‌گیری نظام و دولتی برآمده از متن و سنت اسلامی، ‌یکباره پرسش‌هایی که طرح آنها، کمتر به ذهن اندیشمندان می‌آمد دستاویز تأملات فکری قرار گرفت

 و از آن میان، بسیاری از متفکران جهان اسلام کوشیدند تا با طرح این پرسش بنیادین که آیا نظام سیاسی خاصی از قرآن و به‌طورکلی سنت پیامبر(ص) قابل استخراج است، به کاوش در قرآن، سیره و سنت پیامبر(ص) بپردازند؛ گرچه هنوز این کاوش‌ها عمق و وسعت لازم را به‌دست نیاورده و نیازمند پژوهش‌های دقیق‌تری در این خصوص است.

مطلب حاضر با نگاه به مدینه پیامبر(ص) به طرح پرسش‌هایی درباره حضور عناصر سیاسی در مدینه می‌پردازد. نویسنده می‌کوشد تا با مدد از رهیافت‌های جامعه‌شناختی و اندیشه‌شناختی به این نکته بپردازد.

فرآیند دولت‌سازی توسط رسول گرامی اسلام(ص)را می‌توان از دو منظر مورد بررسی قرار داد:

الف) رهیافت جامعه‌شناختی: آیا دولت‌سازی پیامبر(ص) یک واقعیت تاریخی محقق است یا صرفا یک تصور ساختگی است؟ بر فرض دولت‌سازی، شاخص‌های آن کدامند؟ و این دولت‌سازی چه نسبتی با محیط پیدایش اسلام و ظهور اسلام برقرار می‌کند؛ به‌ویژه هنگامی که محیط پیدایش اسلام و مسیحیت در یک وجه مقایسه‌ای با سیاست، نسبت‌سنجی شوند؟

از دیدگاهی واقع‌گرایانه، توجه پیامبر(ص) به واقعیات عینی و مناسبات قدرت چگونه بوده است؟ زیرا تحکیم دعوت و اشاعه آن مستلزم توجه به ساختارهای عینی قدرت و وضعیت مسلط و درواقع شکستن ساخت قبیله‌ای بوده است.  از این روی پیامبر(ص) به سیاست و قدرت توجه و دولت‌سازی کرده است. لازمه این دولت‌سازی عبور از «قبیله» به‌عنوان ساخت مسلط چندهزار‌ساله بوده است. در این صورت پرسش اساسی نحوه مدیریت پیامبر(ص) جهت برخورد و تعامل با قبیله، پرسشی اساسی است. پیامبر(ص) در مدینه، به دولت‌سازی دست می‌زند زیرا ساخت جامعه در آن زمان، ساخت قبیله‌ای، یعنی ساختی بی‌دولت بوده است. در این منطقه جغرافیایی هنوز واحد سیاسی به مرحله «دولت» نرسیده و «قبیله» مهم‌ترین مانع شکل‌گیری «دولت» بوده است. ابن خلدون نیز ضمن اشاره به این مطلب، آن‌ را برمبنای عصبیت قبیله‌ای توضیح می‌دهد. هر قبیله دارای عصبیت ویژه خود بود که با عصبیت دیگری قابل جمع نبود. به همین دلیل به نظر وی در مناطقی مانند سرزمین مصر و شام به‌دلیل نبود عصبیت‌ها و قبایل، امر تشکیل دولت با دشواری کمتر نسبت به مناطق مغرب روبه‌رو می‌شود.

پیوندهای نسبی نیز مانع دیگری بود زیرا با افزایش جمعیت یک قبیله، به جای آنکه ساختار قبیله‌ای به دولت تبدیل شود دچار انشعاب می‌شد و از درون قبیله قبایل جدیدی ایجاد می‌شد و هریک به‌سویی می‌رفت. دلیل یا دلایل این انشعاب‌ها متفاوت است؛ اما منافع صنفی اقتصادی تیره‌های درونی ازجمله دلایل آن است. فقدان نگرش فراقبیله‌ای نیز مانع دیگر شکل‌گیری قدرت متمرکز بود. نظام شرک‌آلود عقیدتی و وجود مذاهب متعدد، نمی‌توانست عناصر همبستگی فراقبیله‌ای را ایجاد کند که شرط دولت‌سازی است.

فقدان تهدید مشترک و دشمن مشترک در شبه‌جزیره عربستان در آن مقطع زمانی از دیگر عواملی بود که نیاز کارکردی به دولت را ایجاد نکرده بود. آنها تصور می‌کردند همچنان واحد سیاسی قبیله می‌تواند نیازهای آنان را به‌تنهایی و یا حداکثر با هم‌پیمانی با قبیله‌ای دیگر برطرف سازد.

بارنز و بکر به نقل از هیرن می‌گویند که از دیدگاه وی، اعضای قبیله در کار تولیدی و دفاعی وابسته به یکدیگرند و مستقیما با مخاطرات زندگی روبه‌رو می‌شوند و ازاین‌رو متکی به خود هستند و نیازمند به طراحی ساخت جدیدی نیستند. بنابراین تهدید مشترکی مانند دزدان دریایی که در جزیره بریتانیا قبایل هفت‌گانه آنجا ازجمله آنگله و ساکسون را با یکدیگر متحد کرد و موجب گذار آنان از ساخت  «قبیله» به ساخت دولت و پادشاهی متحد شد، در عربستان وجود نداشت.

پیامبر(ص) با تعالیم وحیانی خود برای اولین‌بار گذار شبه‌جزیره از ساخت قبیله به ساخت دولت را ممکن می‌سازد. پیامبر(ص) با مهارکردن و اهلی‌کردن نیروی خروشان قبیله توسط ارزش‌های بی‌بدیل قرآنی عبور از ارزش‌های قبیله‌ای را امکان‌پذیر می‌سازد. می‌توان محورهای کلی اثبات چنین گزاره‌ای را برمبنای واقعیت‌های تاریخی چنین برشمرد:

1 – پیامبر اسلام(ص) برخلاف حضرت عیسی(ع) در محیطی ظهور کرد که فاقد نظام سیاسی دولت بود؛ لذا به دولت‌سازی نیز اقدام کرده است. آن حضرت هنگام ورود به مدینه و در موضع قدرت به تدوین متنی میان اهالی و قبایل موجود در مدینه اقدام کرد که دقیقا برابر با چیزی است که از آن به‌عنوان «قانون اساسی»

یاد می‌شود. در این سند یا منشور یا عهدنامه که به امضای طرف‌های ذی‌ربط رسیده، خطوط کلی سیاست داخلی و سیاست خارجی دولت پیامبر(ص) تعریف شده است؛ حقوق و وظایف و رفتارهای‌دسته جمعی همگی قبایل تعریف شده است. این صحیفه بی‌سابقه یکی از دلایل دولت‌سازی پیامبر(ص) است که دقیقا همانند قانون اساسی دارای موارد بسیاری است.

2 – پیامبر(ص) مصالح خود برای دولت‌سازی را از همان ساخت موجود قبیله تهیه می‌کند؛ بنابراین ساخت قبیله‌ای را حفظ می‌کند؛ هرچند غالب ارزش‌های قبیله‌ای را مردود می‌شمرد. بنابر  این صحیفه و شواهد تاریخی چنین برمی‌آید که پیامبر(ص) تلاشی برای درهم شکستن قالب فیزیکی و بلوک‌بندی‌های قبیله‌ای مدینه به عمل نمی‌آورد و به «مهاجرت اجباری» آنان اقدام نمی‌کند؛ اقدامی که معمولا برای آمیختگی در جوامع چندملیتی و چندقومیتی به عمل می‌آورند؛ همان سان که تیتو در یوگسلاوی یا استالین در شوروی انجام دادند. بنابراین سکونت افراد برمبنای قبیلگی است؛ یعنی هر قبیله در شهر، محله مخصوص به خود را دارد. به همین دلیل پیامبر(ص) پس از ذکر نام هر قبیله و تیره‌ای مسئولیت حفاظت و حراست از هر بخش و ناحیه را  به همان قبیله‌ای که در آن ساکن است  واگذار می‌کند و عبارت «علی ربعتهم» را تکرار می‌کند. این می‌رساند که پیامبر(ص) دولت‌سازی خود را با چیدن قطعات جدای قبایل کنار هم به‌سامان می‌رساند و می‌کوشد تا با ارزش‌های فرهنگی اسلام از قبیله عبور کند نه با درهم‌شکستن قالب و فرم قبیله‌ای.

3 – هجرت: یکی از ارکان دولت‌سازی، «جمعیت» است. دوری مناطق قابل سکونت قبایل در جزیره‌العرب و کمبود راه‌های ارتباطی و وجود بیابان‌های خشک و بی‌آب و علف، مانعی بر سر تشکیل یک دولت متمرکز بود. جمعیت پراکنده اصولا اجازه نمی‌داد که یک سازمان بزرگ‌تر از قبیله شکل بگیرد. با هجرت پیامبر(ص) از مکه به مدینه در سال سیزدهم بعثت و در اجتماع مدینه، دولت‌سازی آغاز می‌شود.

هجرت در تحول جامعه و تشکیل دولت نقشی اساسی داشت. انتخاب هجرت به‌عنوان مبدأ تاریخ مسلمانان بیانگر چنین اهمیتی است. به همان سان که آرنولد توین‌بی معتقد است همه جوامع بشری با گذار از هجرت به تمدن رسیده‌اند.

4 – ارزش‌های قبیله‌ای و دولت‌سازی: قبیله به دو بخش ساخت قبیله‌ای و ارزش‌های قبیله‌ای تقسیم می‌شود. پیامبر(ص) با ساخت قبیله‌ای یا قشربندی اجتماعی به مقابله برنمی‌خیزد؛ اما ارزش‌های قبیله‌ای را به دو دسته تقسیم می‌کند. فدیه اسیران؛ حق جوار و اعطای پناهندگی؛ سنت هم‌پیمانی (ولاء) یا هم‌پیمانی قبیله‌ای را تأیید می‌کند،  اما روح و جوهره ارزش‌های قبیله‌ای را از بیخ و بنیاد برمی‌اندازد. پیامبر(ص) در صحیفه سنت «انصر اخاک ظالما او مظلوما» و یاریگری فرد هم‌قبیله حتی بر فرض ظالم و ناحق بودن را از بین می‌برد.

بدین ترتیب عصبیت‌ها و اقتدارهای متعدد و پراکنده قبایل در مدینه تحت‌الشعاع اقتدار متمرکز واحد شخص پیامبر(ص) قرار می‌گیرد و این امر در تعارض آشکار با فرهنگ حاکم بر قبیله و حل اختلافات به‌وسیله شیوخ قبایل بود.

5 – هویت‌سازی فراقبیله‌ای: هویت و روح جمعی فراقبیله‌ای نیز در مواضع متعدد صحیفه به چشم می‌خورد. این هویت‌سازی بر مبنای ایمان و کفر صورت می‌گیرد و نه بر مبنای قبیله.
جنگ و صلح دسته‌جمعی مؤمنان یکی از این ابعاد است. صلح مؤمنان یکی بیش نیست. در جنگ احتمالی رخ‌داده، هیچ مؤمنی حق ندارد بدون موافقت سایرین با دشمن (مشترک) مصالحه کند. این خصوصیت دسته‌جمعی حتی شامل یهودیان ساکن مدینه می‌شود. بنابراین آنان نیز بدون اذن رئیس دولت جدید یعنی پیامبر(ص) حق ندارند اقدام به جنگ کنند، زیرا تبعات ناگوار آن کل ساکنان را در بر می‌گیرد. یهودیان نیز جز با اذن پیامبر(ص) حق شروع و شرکت در جنگ را ندارند و صلح آنان نیز ممنوع است مگر آنکه مؤمنان آن‌ را بپذیرند.

6 - اخوت، همبستگی و هویت دینی: پیشتر گفته شد که ارزش‌های خودمحورانه و تنگ‌نظرانه قبیله‌ای مانع دولت‌سازی در قرون متمادی در جزیره بودند. پیامبر(ص) با نفی محوریت همبستگی ایمانی و اخوت و برادری مومنان، گذر از قبیله به دولت را هموار می‌کند. چه بسیار دشمنی دیرینه قبیله‌ای که در پرتو ایمان مذهبی، به دوستی مبدل شد. ایمان مذهبی و گرایش‌های پرحرارت آن پایه‌های نظام قبیله‌ای را سست کرد و زمینه دولت‌سازی پیامبر(ص) را فراهم ساخت. پیامبر(ص) برای مهار نیروی قدرتمند عصبیت قبیله‌ای که همچنان در کالبد جامعه نوپا حضور داشت در چندین نوبت رسم اخوت و برادری مسلمانان را برگزار کرد. ابتدا میان مهاجران قریشی با یکدیگر و سپس بین 2 قبیله مهم مدینه؛ یعنی اوس و خزرج و آنگاه میان مهاجران و انصار این کار  انجام شد.

7 - بیعت و اطاعت سیاسی: پس از هجرت پیامبر(ص) و الزام به مهاجرت تازه مسلمانان به مدینه، عملا 2 رکن دولت یعنی جمعیت و سرزمین محقق شده بود و رکن حاکمیت نیز با مفهوم بیعت به دست آمد. بنابراین اولا جامعه‌ای اسلامی ایجاد شده بود، ثانیا این جامعه دارای دشمنانی بود و ضرورت مقابله با آنان را از طریق یک تشکل دفاعی ضروری می‌نمود. ثالثا در این جامعه، افراد با یکدیگر دچار اختلافاتی می‌شدند و ضرورت حل قضائی آنان جدی بود و فراتر از آن رفع نیازهای اقتصادی و سیاسی نیز وجود اختیارات و اقتدار سیاسی پیامبر(ص) در کنار اختیارات مذهبی را ایجاب می‌کرد.

هر چند رهبری کاریزماتیک پیامبر(ص) مجالی برای چند و چون و چرایی اطاعت از پیامبر(ص) باقی نمی‌گذاشت، با این همه بیعت، نوعی التزام رسمی بر اطاعت از پیامبر(ص) در شئون مختلف است. بخشی از متن بیعت عقبه دوم گواه آشکاری بر
عدم نزاع مؤمنان با اولی‌الامر یعنی پیامبر(ص) است.

8 - ادغام قبایل در امت واحده: پیامبر(ص) در ابتدای قرارداد و صحیفه از اصطلاح امت واحده در کنار واژه‌های مسلمین و مؤمنین یاد می‌کند. این اصطلاح که برای اولین بار در مدینه به کار می‌رود، از تلاش پیامبر(ص) برای بنیانگذاری ساخت جدید در مدینه حکایت می‌کند.

حضرت با کاربرد انهم امه واحده، آشکارا از گذر وی از قبیله و قبایل نامبرده در متن به امت خبر می‌دهد. با این همه همچنان از قبایل ده‌گانه و یهودیان ساکن در هر یک از سرزمین‌های این قبایل ده‌گانه به نام یاد می‌کند تا نشان دهد که با حفظ ساخت قبیله‌ای و بدون اقدام سخت علیه آن، آنها را پشت سر می‌گذارد و به عنوان اجزایی برای ساخت جدید خود دولت و امت واحده به کار می‌گیرد.جالب اینجاست که یهودیان مدینه و مستقر در قبایل ده‌گانه با تسامح و تساهل در جامعه اسلامی زندگی مسالمت‌آمیز دارند و به عنوان عضوی از امت واحده به رسمیت شناخته می‌شوند.

 امت به عنوان مفهوم رقیب و  قبیله، برای سازماندهی جماعت به کار برده می‌شود. پس از مهار قبیله، گسترش امت بر مبنای اجزای قبیله انجام می‌شود و قبیله در درون امت ذوب و هضم می‌شود؛ هر چند ساخت قبیله‌ای به مثابه یک جزء حفظ می‌شود و ساختار مدینه در قالب آن طراحی و مهندسی می‌شود. دولت اسلامی در خارج   از مدینه نیز بر محور قبیله و بلوک‌های قبیله‌ای سازماندهی می‌شود. گواه صدق این فرضیه، ایمان گروه‌گروه ساکنان شبه جزیره بعد از ایمان‌آوردن قبیله قریش و مسلمان‌شدن شیوخ قبایل کوچکتر بوده است.

9 - نهادسازی و تعیین کارگزاران نیز دلالت بر دولت‌سازی پیامبر(ص) دارد، زیرا برای ایجاد انضباط و برقراری ارتباط متقابل میان مرکزیت مدینه با مناطق دیگر ضروری بود.
-  ایجاد پست نقیب از سوی پیامبر(ص) در قبایل برای حل مشکل قبیله و ربط آن با دولت مرکزی در مدینه.

- نصب امیران و حاکمان محلی که از مدینه دور بودند.
-  ابقای رؤسای قبایل تازه مسلمان به عنوان نماینده و رابط خود در آن قبیله و نصب فرماندهان نظامی یا ایجاد پست‌های قضایی و مالی و تعیین مسجد به عنوان عبادتگاه و دارالحکومه از دیگر فعالیت‌های پیامبر(ص) در راستای دولت‌سازی است.

- علاوه بر منصب نقیب، مناصب امیر، کاتب و قاضی نیز در دولت پیامبر(ص) تحقق می‌یابد و نظارت بر اجرای قانون نیز وجود داشته است. « الذین ان مکناهم فی الارض اقاموالصلوه و اتوالذکوه و امروا بالمعروف و نهوا عن‌المنکر و لله عاقبت الامور.» (حج / 41) این آیه می‌رساند که مکنت و قدرت سیاسی،‌ یک نعمت الهی است، مشروط بر آن که نیت اراده معطوف به قدرت آن باشد که در صورت کسب قدرت، از آن در راستای وظایف عبادی- که نماد آن نماز است و وظایف اقتصادی- که نماد آن زکات است- و نیز نهی از منکر و امر به معروف اقدام کند.

ب) رهیافت اندیشه شناختی: بر مبنای این رهیافت نیز پرسش‌هایی مطرح می‌شود.
بر فرض دولت‌سازی پیامبر(ص)، از این واقعه نمی‌توان به وجود رابطه‌ای قطعی بین سیاست‌ورزی و پیامبر(ص) حکم کرد. پس از این واقعیت، تصورات و استنباط‌های متعارضی صورت گرفته است. از این جهت رهیافت اندیشه‌شناختی نیز وارد معرکه آرا می‌شود،‌ لذا برخی گفته‌اند که سیاست در نزد پیامبر(ص) اصالت و استقلال نداشته است.

ریاست‌ورزی جزء رسالت وی نبوده است، واجب کفایی بوده است؛ یعنی اگر دولت‌سازی هم کرده است به عنوان شأن نبوی و بخشی از رسالت پیامبر(ص) چنین کاری نکرده است، بلکه از حیث انجام‌دادن کاری بوده است که هیچ کس در هیچ دوره‌ای آن را در شبه جزیره عربستان انجام نداده یا نتوانسته آن را به انجام برساند. آراء و استدلال‌های افرادی نظیر عبدالرزاق، حائری یزدی و جز ‌آن کم و بیش در این طبقه و دسته قرار می‌گیرد.

همان‌سان که دسته‌ای آن را مردود اعلام می‌دارند و قائل به آن هستند که اصولا رسالت پیامبر(ص) بدون اجرای قوانین وحی، و اجرا بدون وجود قدرت سیاسی برای ضمانت بخشی و تحقق عملی احکام ناممکن  و بی‌معناست. دسته‌ای دیگر از سؤالات رهیافت اندیشه‌‌شناختی معطوف به این مسئله است که دولت‌سازی پیامبر(ص) از حیث غایات، کارکرد، اهداف و روش‌های اجرایی چه تفاوت‌هایی با سایر دولت‌های معاصر دارد؟ فعلا کارکرد تربیتی و اخلاقی و تهذیب شهروندان و هدایت آنان به صراط مستقیم از ویژگی‌های منحصر دولت نبوی است.

فراتر از آن از حیث فرم و شکل حکومت نیز این سؤال مطرح است که آیا پیامبر(ص) شکل خاصی را برای بشریت عرضه کرده یا اینکه صرفا به ارائه خطوط کلی محتوایی بسنده کرده است؟ در نهایت در این رهیافت‌ اندیشه‌شناختی، این پرسش مطرح می‌شود که از حیث هنجاری آیا برای کسب قدرت، حفظ و استمرار و یا افزایش آن می‌توان از روش‌ها، تاکتیک‌ها و استراتژی‌‌ها بدون ملاحظات اخلاقی بهره‌گیری کرد؟

نیز این پرسش‌ها  قابل پیگیری است:
تفاوت دولت نبوی با سایر دولت‌های متعارف در چیست؟ نوآوری الگوی نبوی در چیست؟ غایت زندگی سیاسی در سیره نبوی متفاوت از سایر دولت‌های بشری چیست؟

کد خبر 66418

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز