عیار نامه‌نویسی از ژانرهای پرمخاطب و پرطرفدار در ادبیات زبان فارسی بوده. عیارنامه‌ها از دوران صفویه تا اوایل قاجاریه با شور و شوق فراوان بین مردم خوانده و سینه به سینه نقل می‌شده، اما این آثار با ترجمه رمان‌های کلاسیک اروپایی به تدریج جایگاه خود را میان مخاطبان از دست داد و با تالیف نخستین رمان‌های فارسی این ژانر بین نویسندگان فراموش شد.

پهلوانان و عیاران

علی خوشتراش- همشهری آنلاین: سمک عیار، حسین کرد شبستری، مختارنامه، امیرارسلان نامدار، برزویه، حمزه‌نامه، امیرحمزه صاحبقران و ده‌ها عنوان دیگر از مهم‌ترین آثار ژانر عیارنامه‌نویسی در ادبیات فارسی هستند.

جوانمردی از ویژگی‌های بارز فرهنگی جامعه سنتی ایرانی تا پشت دروازه های عصر جدید بود، البته منظور این نیست که اکنون جوانمردی از فرهنگ ایرانی رخت بربسته و وجود ندارد بلکه به این معنی است که آن پیوست فرهنگی جوانمردی که در فرهنگ و ادبیات عامیانه بروز می‌کرده اکنون وجود ندارد و یا مطلوب و مخاطب پسند نیست.

باید توجه داشته باشیم که در ادوار مختلف تاریخ ایران که نظام اقتصادی مسلط، نظام ارباب رعیتی و به تعبیری فئودالی و نظام سیاسی حاکمتی استبدادی بود، فرهنگ جوانمردی به نوعی کارکرد اجتماعی و سیاسی داشته است. در بسیاری مواقع این فرهنگ به عنوان یک پایگاه اجتماعی مقتدر ظاهر می‌شده و جلوی بسیاری از ستم‌ها و فجایع را می‌گرفته و حتی هنگام بروز بلایای طبیعی به کمک آسیب دیدگان می‌شتافته است که اکنون در جامعه در حال توسعه ایرانی موارد یاد شده ازسوی سازمان‌ها و نهادهای دولتی و غیر دولتی پیگیری و سازمان‌های مردم‌نهاد رسیدگی می‌شود.

در جامعه سنتی ایرانی زعامت و رهبری مردم کوچه و بازار بیش از آنکه تابع حاکمیت سلاطین و والیان باشد، تابع و تحت تاثیر سردمداری پهلوانان و عیاران نام آور بوده است. نام آورانی که خود نیز از جنس و خون مردم کوچه و بازار و هواخواه  و دادخواه آنها بوده اند.

دور از ذهن نیست درجامعه ایرانی آن روزگار که از پشتوانه فرهنگی و ادبی درخور و شایسته‌ای برخوردار بوده، شرح دلاوری‌ها و ازخودگذشتگی‌های پهلوانان و عیاران مردمدار دهان به دهان نقل و سینه به سینه منتقل شود.

مردم ستمدیده و اسیر یوغ سلاطین، والیان و اربابان مستبدی که زندگی مرفه و درخوری نداشتند و نه می‌توانستند چنین رفاهی را تصور کنند، فقط برای یک چیز تلاش می‌کردند؛ حفظ زندگی محقرانه و فقیرانه و داشتن لقمه ای بخور نمیر که افسوس آن هم از آنها دریغ می‌شد، زیرا دست سلاطین، والیان، اربابان، داروغه‌ها و طراران در یک کیسه بود؛ کیسه بی‌مقدار رعایا، کشاورزان، پیشه‌وران و پیله وران و تنها امید این مردم، بازوان قدرتمند پهلوانان و رندی و تهور عیاران بود.

از این رو شرح دلاوری‌های پهلوانان و عیاران کوی به کوی، روستا به روستا و شهر شهر گشت و پهلوان نامه‌ها و عیارنامه‌ها نقل شد و به رشته تحریر درآمد.

از آن پس بود که در ادبیات فارسی ژانری با عنوان پهلوان نامه‌ها و عیارنامه پدید آمد و آثاری چون سمک عیار، اسکندر نامه، مختارنامه، قصه حسین کرد شبستری، امیر ارسلان نامدار، برزونامه، شیرویه نامدار جلایرنامه و .... خلق شد.

 عیارنامه‌ها، قصه‌های خیالی منثوری و گاه منظومی هستند که حوادث و شخصیت‌های غیر عادی، رویدادها و مکان‌های عجیب و غریب و شگفت انگیز، خیر و شر، شادخواری و شادنوشی، شکار، جادو و جادوگری، تبلیغ و ترویج فضایل انسانی، عشق و احساسات، سوگندهای پهلوانی، تاکید بر اجرای عدالت، توصیف شجاعت و عفت زنان، تغییر چهره دادن، دیدن خواب و رویا و پی بردن به حقیقت، وجود فره ایزدی در برخی از پهلوانان و دانستن اسم اعظم از سوی عیاران و کارگر نبودن جادو برآنها و عناصری از این قبیل بن مایه و اساس آن را تشکیل می‌دهند.

براساس  موارد یاد شده به این نتیجه می‌رسیم که ژانر مشابه و معادل عیار نامه «رمانس» در ادبیات عامیانه اروپایی است، البته با تفاوت‌هایی که ریشه در مغایرت دو فرهنگ دارد.

رمانس، جهان باشکوه، غیرواقعی و خیال‌پردازانه شوالیه‌گری را به نمایش می‌گذارد، همان اتفاقی که در عیارنامه ها رخ می‌دهد و در هر دو برخلاف حماسه، داستان فقط به شرح جنگ و میدان نبرد نمی‌پردازد، بلکه سرگرم زندگی نیز هست. در عیارنامه‌ها و رمانس، قصه‌ها و وقایع روزمره  با قصه‌های خیالی و پریان عجین می‌شوند و جنبه سرگرم کننده‌ای به داستان می‌دهند . در هر دو  روابط عاشقانه‌ای ایجاد می‌شود و قهرمان داستان در راه رسیدن به معشوق دست به کارهای جسورانه می‌زند. در طول راه گرفتار دام جادوگران می‌شود و با ترفند و زیرکی و گاه با داشتن اسم رمزی دفع طلسم و شرمی‌کند. دربرخی موارد هم مشاهده می‌شود که در عیارنامه‌ها برخلاف برخی پهلوان‌نامه‌های ایرانی و قصه‌های شوالیه‌گری، قهرمانان داستان‌ها نجیب‌زاده و اصیل‌زاده نیستند، بلکه افرادی هستند که در میان مردم کوچه و بازرار بالیده و شهره شده‌اند، اما این قهرمانان مانند پهلوانان و شوالیه‌ها از نیرویی غیر بشری برخوردارند که همین نیرو موجب پیروزی آنها در میدان کارزار می‌شود.

«نور تروپ فرای» نظریه پرداز کانادایی معتقد است که «رمانس منطقه میان اسطوره و محاکات است». این تعریف برای عیارنامه‌ها و پهلوان‌نامه‌ها نیز صدق می‌کند. هم در رمانس و هم در عیارنامه‌ها با انسان هایی سروکار داریم که از شرایط انسان عادی فراتر می‌روند اما اسطوره نمی‌شوند.

قهرمانان عیارنامه و قصه شوالیه‌گری چندان الزامی به مکان و زمان ندارند و طبق تعریفی که در عیارنامه‌ها ذکرشده است، این افراد «بادپا» هستند، انسان‌هایی سریع و همیشه در حرکت. اینها حتی پایبند اوضاع و احوال جامعه نیستند.

حال ببینیم که این دو ژانر در ادامه به کجا ختم می‌شوند. رمانس در واقع حلقه واسط بین اسطوره و رمان است با این تفاوت که رمانس قهرمان پرداز است و در طول سیر تحولی خود مدام قهرمانانی ساخته که شرافت مهم‌ترین مولفه آن به شمار می‌آمده است، اما رمان با انسان عادی سروکار دارد و شخصیت پرداز است. اگرچه از نظر منتقدان رمانس تحت تاثیر قصه‌های هزارویک شب پدید آمده است اما می‌توانیم ادعا کنیم که در نهایت از مسیری هزارو یک شبی خارج و در انتها به رمان به طور عام و دن کیشوت به طور خاص ختم شده است. البته باید متذکر شد که دن کیشوت نیز دست کمی از رمانس در بهره گیری از هزارویک شب ندارد.

رمانس میل دارد مانند حماسه به کمال برسد وقهرمانش از حد بشری فراتر برود اما نمی تواند و این درحالی است که دن کیشوت در قالب رمان آنقدر بشری می‌شود که می‌خواهد فریاد بزند از کمال گریزان است.

دوباره به موضوع عیارنامه برمی‌گردیم تا ببینیم این ژانر پرطرفدار که ازسوی نقالان و قوالان در کوی و برزن‌ها و قهوه‌خانه‌ها نقل و موجب سرگرمی مردم می‌شد توانسته مانند همتای غربی خود عاقبت به خیر شود یا نه ؟ بی‌شک جواب منفی است، زیرا در سیر تحول داستان‌نویسی ایرانی در می‌یابیم که رمان نویسان ایرانی در آغاز و از اساس قصه پردازی را با شیوه‌های مدرن و از نوع غربی پیروی کرده بودند.آن هم به این دلیل که در یک مقطع زمانی رابطه قصه نویسی با عیارنامه نویسی قطع و تقریبا همه شیوه‌های رایج آن منسوخ شد.

عیارنامه‌ها در حقیقت پشتوانه‌های شگفتی بودند که می‌توانستند از نگاه فرهنگ ایرانی به خلق ژانری همتراز رمان دست بزنند تا نتیجه بدهد که متاسفانه چنین نشد. البته باید گفت که تلاش برای انتقال شیوه عیارنامه به داستانی نو صورت گرفت ولی  ناکارآمد باقی ماند.

شمس و طغرا؛ نخستین رمان ایرانی

 چرا کسی از شوالیه‌های ایرانی خبر ندارد؟

شمس و طغرا نخستین رمان ایرانی‌ است  که میرزا محمدباقر خسروی از شاهزادگان قاجار در سال ۱۲۸۷  آن را تالیف و منتشر کرده است. شمس و طغرا شرح جذاب و شیرین عشق و شرافت یک جوان ایرانی و از بازماندگان سلاطین آل بویه است که در قرن هفتم هجری و در روزگار حیات سعدی شیرازی است که در شیراز زندگی می‌کند و با این شاعر پرآوازه حشر و نشر دارد که عاشق یک امیرزاده مغول می‌شود.

 اگرچه قصه با شروع خوب و جذابی آغاز می‌شود آما در ادامه زیاده گویی و اطناب موجب خستگی خواننده می‌شود و از ارزش اثر کم می‌کند. نویسنده در این اثر از کاراکترهای فراوانی بهره می‌برد که در نوع خود شگفت انگیز است و قصه را چنان با عناصر تاریخی درمی‌آمیزد که رویدادها را قابل باور می‌کند. با این وجود خواننده در نهایت درمی‌یابد که شمس و طغرا نمی‌تواند، مانند دن کیشوت محصول زمان خود باشد و به آینده انتقال یابد و حتی نمی‌تواند مانند عیارنامه‌ها قصه ملموسی از افسانه و حقیقت ارائه کند . در نتیجه شمس و طغرا دیواری می‌شود تا عیارنامه مانند رمانس با مرکبی تازه نفس وارد دنیای مدرن نشود تا بتواند حماسه انسان مدرن ایرانی  را در ژانری نو با عنوان رمان ایرانی خلق کند.

کد خبر 671886

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 2
  • نظرات در صف انتشار: 1
  • نظرات غیرقابل انتشار: 1
  • IR ۲۱:۳۴ - ۱۴۰۱/۰۲/۰۴
    7 0
    چرا خبر نداره؟ چون همه رو از کتاب ها حذف کردید
    • CA ۲۳:۱۵ - ۱۴۰۱/۰۲/۰۴
      3 0
      ما توادبایات مون داستان حسین کرد شبستری وسمک عیار بود من پنج سال پیش رشته ادبیات میخوندم