مطلبی که در پی میخوانید به ارتباط میان کلیت مجسمههای شهری و آثار به نمایش درآمده در این دو سالانه میپردازد. به طور کلی مجسمههای شهری به 2 بخش عمده تقسیم میشوند؛ مجسمههای یادمانی و مجسمههایی در فضاهای عمومی.
مجسمههای یادمانی برای بزرگداشت و یا یادمان یک شخصیت فرهنگی، هنری،علمی،سیاسی و یا یادمان یک اتفاق مهم تاریخی برای یک ملت ساخته میشوند.
قاعدتا مجسمههای یادمانی، سفارشی بوده و در محلهای ویژهای که توجه بیننده را جلب کند، ساخته میشوند و اما مجسمههای ویژه فضاهای عمومی؛ کارکرد مهم این نوع مجسمهها ایجاد مکث در گذرهای اصلی و ایجاد چشمانداز برای مخاطبینی است که در مکانهایی توقف کرده و به عنوان بهانهای میتوانند لحظاتی را در مکانی عمومی سپری کنند.
اغلب مجسمههای یادمانی در محلهایی استقرار مییابند که بیننده از قبل انتظار برخورد با آنها را دارد، چرا که میدان،تقاطع اصلی و یا فضایی که مجسمه در آن مستقر شده به همان بهانه و نام ساخته شده و در نقشههای شهری و پلانهای طرح تفضیلی شهرها تحت همین عنوان نامگذاری شدهاند؛ برای مثال میتوان به مجسمه فردوسی در میدان فردوسی اشاره کرد. همانطور اگر مجسمههای شهری در پارکها قرار گیرند یا در مکانهایی که برای دیدن مجسمهها در یک فضای عمومی طراحی شدهاند، مخاطب برای دیدن مجسمهها به آن فضا میرود و آماده است تا این مجسمهها را با یک موضوع خاص مشاهده کند.
به عنوان مثال در ورودی منطقه دربند جایی که تله سییژ قرار گرفته است، مجسمه یک کوهنورد، عملکردی دوگانه دارد؛ هم به فضا هویت میدهد به طوری که کوهنوردان پس از مدتی نسبت به آن مجسمه احساس انس کرده، آن را بخشی از هویت منطقه محسوب میکنند و حتی نسبت به فرم فیزیکی ابزارآلات آن تعلق خاطر پیدا میکنند، عکسهای یادگاری میگیرند و کسانی که حتی برای تفرج به دربند میروند، میدانند یکی از کارکردهای دربند، کوهنوردی است. عملکرد دوگانه مجسمه کوهنوردی در ورودی دربند به گونهای است که مکان قرارگیری نیز بر وجود این مجسمه تاکید میکند؛ یعنی کارکرد دیگر مجسمه تاکید؛ بر ماهیت فضاست. به عنوان مثال تصور کنید مجسمه کوهنورد در مکان دیگری از شهر قرار میگرفت و این گونه وجود مجسمه در فضایی که بستر طبیعی – تاریخی ندارد، به نوعی متعارض با ماهیت مجسمه میشد.
مجسمه «رفتگر» در پارک سرخ حصار تقریبا چنین ویژگیای پیدا کرده است، چرا که هیچگونه سنخیت تاریخی بین قرارگیری مجسمه و محلی که در آن نصب شده ندارد. البته پس از چند دهه مجسمه به مکان، هویت متقابل میدهد اما کارکرد مجسمه کوهنورد به خاطر موقعیت مکانی آن بسیار بیشتر است. بنابراین، مجسمههای یادمانی یا قبل از قرارگیری تاکید بر یاد و خاطره دستهجمعی در شهر میکنند و یا بعد از قرارگیری پس از مدتی آن خاطره در یاد شهروندان به شکلی تداعی میشود.
اما شکل دیگر مجسمههای شهری مجسمههایی هستند که در گذرگاههای عمومی ایجاد مکث کرده و مخاطب شهری که پس از مدتی حرکت در یک مسیر، تنوع بصری مکانها اصطلاحا او را به خیرگی شهری یعنی ندیدن المانهای شهری عادت میدهد کاری میکند که ایجاد مکث کرده و بیننده شهری با منظرههای متفاوتی در شهر مواجه میشود و برایش در مسیر ثابت و یکنواخت و تنوع بصری تبدیل میشوند. برای مثال اگر مجسمههایی که در حاشیه پارک لاله قرار گرفتهاند و یا مجسمههایی که در خانه هنرمندان نصب شدهاند (البته به دلیل زیاد بودن تعداد مجسمهها در خانه هنرمندان تقریبا نوعی خیرگی شهری در آن مکان نیز رواج یافته است) به شکل متعادل و منطقی چیده شوند، در مسیری که مخاطب شهری هر روزه از آن عبور میکند، نوعی راز و رمز و کشف و شهود ایجاد میشود که مخاطب هر بار مجسمه را از زاویهای خاص میبیند و نسبت به این مجسمه احساس درونی و بیرونی پیدا میکند. احساس بیرونی، یعنی لحظهای مکث باعث میشود مخاطب، مجسمه را ببیند و پس از تفکر، احساس کند مورد توجه مجسمه قرار گرفته است. در احساس درونی نیز پس از چندبار مشاهده مجسمه از حالت ظاهری آن خارج میشود.
قاعدتا در ساخت مجسمههای شهری در فضاهای عمومی که ایجاد مکث میکند، 2 نوع تفکر رایج است: ابتدا،مجسمهنوعی فضای گذر و عبور است. شاید قدیمیترین این نوع مجسمهها، دروازههای شهرها باشند که ارتباط تنگاتنگی با معماری برقرار میکنند به این معنا که مخاطب شهری هر بار که از دروازهشهر میگذرد، هم به طور نمادین خود را از مرحلهای به مرحله دیگر عبور میدهد و هم به طور واقعی احساس تغییر در حرکت ماهیتی خود میکند: قبل ازورود به شهر، عبور از دروازه و مرحله بعد از عبور از دروازه.
این 3ویژگی باعث میشود که مخاطب شهری احساس کند هنگام عبور از دروازه در درون و بیرون شهر قرار گرفته است. دوم، شکل دیگر مجسمههای شهری، مجسمههای راز آلودی هستند که از زوایای مختلف، تصورات و شکلهای حجمی گوناگونی میدهند. این گونه از مجسمهها در دوران مدرن به وجود آمدند. این مجسمهها دارای فضاهای خالی بوده و مخاطب هر بار که به مشاهده آنها میپردازد، شکل جدیدی از آنها را تصور میکند. بنابراین بیشتر از آنکه شکل پلاستیکی و بیرونی مجسمه را در ذهن داشته باشد، شکل درونی آن برایش مهم است. از اینرو مجسمههای شهری که دارای فضاهای خالی درونی، راز آلودگی و ایهام هستند، باعث میشوند که فرد نه تنها یک تصور ذهنی مشخصی از مجسمه داشته باشد، بلکه احساس کند هر بیننده از زاویه خاصی نسبت به مجسمه برداشت دیگری دارد و به جای آنکه خاطره ذهنی یکسان داشته باشد، خود داشتن خاطره ذهنی و مفهوم آن است که بین شهروندان ارتباط ایجاد میکند.
در اولین دوسالانه مجسمهسازی شهری که در نگارخانه برگ برپا شده است، تقریبا انواع مجسمههای شهری به اشکال مختلف دیده میشوند؛ مجسمههای یادمانی شامل گروه مجسمههای دفاع مقدس و نیز مجسمههایی در فضاهای عمومی که ایجاد مکث میکنند. بیشترین حجم مجسمههای شهری که در این دوسالانه دیده میشود، مربوط به مجسمههای شهری مدرن دارای فضاهای خالی و با تصورات درونی مخاطب است. راز آلودگی، مهمترین وجه و مشخصه اینگونه مجسمهها است. در برخی آثار، بستر شهری به خوبی رعایت شدهاند، اما مشکلی که در مجسمههای به نمایش درآمده دیده میشود، وجود مجسمههای آتلیهای در کنار مجسمههای شهری است و شاید بتوان گفت بیشتر آثار به نمایش درآمده به نوعی آثار آتلیهای هستند. منظور آن است که در مجسمههای آتلیهای مخاطب است که برای دیدن مجسمهها به مکانی خاص و محفوظ و کمگذر میرود تا مجسمهای را ببیند. اما مجسمه شهری با اقتدار در یک مکان عمومی و پررفت و آمد قرار میگیرد تا دیده شود.
مشکل دیگر چیدمان مجسمههای ارائه شده در این دو سالانه قرارگیری مجسمههایی در اندازههای واقعی در کنار ماکتهای بدون مقیاس مجسمههایی است که قرار است بعدا ساخته شود و فقط چند عکس فتوشاپی در کنار آثار معدودی به ما یادآوری میکند که اینها مجسمه واقعی نیستند و باز به تعداد معدودی از آثار به نمایش درآمده به محوطه (سایت) قرارگیری مجسمهها در شهر فکر کرده بودند و عموما زمینه و محل قرارگیری مجسمهها در چمنزارهای صاف پیشبینی شده که این مکان با فضاهای شهری مغایرت دارد. وجود چند مجسمه که قبلا در نمایشگاههای موضوعی به خصوص «دیوارهای المپیک» در معرض دید عموم قرار گرفته بودند،از اعتبار این نمایشگاه میکاهد. با این حال وجود آثاری از استادان پیشکسوت مجسمهسازی در کنار دانشجویان آنها و نیز هنرمندان ایرانی که از خارج به ایران آمدهاند و نگاه جدیدی را با خود به همراه آوردهاند از امتیازات اولین دوره دوسالانه مجسمهسازی شهری محسوب میشود.
همچنین کمبودها و کاستیهای دیگری در این دوسالانه به چشم میخورد؛ اما اولین دوره بودن آن و حضور شخصیتهای برجسته معماری و شهرسازی و هنرمندان هنرهای تجسمی در هیات انتخاب و داوران بر ارزشهای نهفته این دوسالانه میافزاید. در خاتمه باید از حسن سلیقه مسئولان شهرداری که این رویداد هنری را در عمارت با شکوه و تازه مرمت شده «عینالدوله» (میدان هروی تهران) برگزار کردهاند، یاد کرد چرا که بازدید از این دوسالانه در چنان فضای دلپذیری خاطرهای فراموش نشدنی برای هر مخاطب به وجود میآورد و همانطور که اشاره شد، ایجاد خاطره جمعی در شهر اولین وظیفه مجسمههای شهری است.