از این منظر گفتوگو با سهراب سلیمی، کارگردان نمایش «مهمانسرای دو دنیا» نتوانست از امکانات یک گفتوگوی نتیجهبخش، به اندازه کافی و لازم برخوردار شود، چرا که پیش از این گفتوگو، سلیمی به نمایندگان روزنامهها و مجلات و رسانههای متعددی درباره نمایشش توضیح داده بود. او پس از «خرده جنایتهای زن و شوهری» و «نوای اسرار آمیز» از اریک امانوئل اشمیت، مهمانسرای دو دنیا را از همین نویسنده به صحنه برده است و برای آینده اجرای «عشق لرزه» را هم در برنامههای کاری خود گنجانده است.
اجرای نمایش مهمانسرای دو دنیا در تالار اصلی تئاتر شهر، بهانهای شده برای پرداختن به علاقه سلیمی به آثار اشمیت، مخصوصا با اجرای بهشدت وفادارانهای که او از آثار این نویسنده ارائه میکند.
- آقای سلیمی دلیل علاقه خاص شما به آثار امانوئل اشمیت چیست؟
من نگاه و احساس اشمیت را در برخورد با جریانهای فکری، اجتماعی و انسانی عمیقا درک میکنم و میتوانم بگویم به این نوع نگاه احساس نزدیکی میکنم. البته این توجه به اشمیت و آثارش به این معنا نیست که دیگر آثار برایم بیارزش هستند و نمیتوانم با آنها ارتباط برقرار نمیکنم، در حقیقت قلم اشمیت شرایط، موقعیتها، فضاها و روابط انسانی را طوری به تصویر میکشد که برای من دلنشینتر و دوست داشتنیتر است.
من تا هر زمان که احساس کنم نمایشنامهای از این نویسنده نظرم را جلب میکند، اثری از اشمیت را به نمایش درخواهم آورد؛ همان طور که هستند کسانی که ممکن است همواره نمایشهای شکسپیر را به اجرا در آورند. برای من هم دیدگاه و هم مضامین و هم پرداختی که اشمیت از مسائل انسانی و موقعیتها ارائه میکند، آنقدر جذاب هست که دورهای از عمر حرفهایام را به اجرای آثار او اختصاص دهم.
- می شود گفت که دغدغههای مشترک دارید!
دقیقا همین طور است. من با مضامینی که مطرح میکند و نگاهش به موقعیتها و روابط انسانی موافق هستم.
- آیا همین تعلق خاطر به مضامین است که باعث شده نمایش را کاملا همانگونه که نویسنده نوشته اجرا کنید یا اینکه ساختار متن دست شما را برای این کار میبست؟
نمی دانم منظورتان چیست. به عقیده من این نمایش نیازی به ساده کردن یا پیچیده کردن یا هیچ نوع تغییری ندارد. نمایشنامههای اشمیت و از جمله مهمانسرای دو دنیا چنان ساختار محکمی دارند که دلیلی ندارد تغییری در آنها ایجاد کرد. فقط باید با تعمق بسیار با آن برخورد کرد و با توجه به داشتهها، شناخت انگارههای صحنه و مخاطب آن را ساده به اجرا گذاشت. وقتی متن به درستی درک شود، ارتباط شخصیتهای نمایشنامه فهمیده شود و زمینههای ارتباطی مخاطب و اثر بررسی شود مخاطب هم سادهتر با اثر ارتباط خواهد گرفت.
- بنابراین شما حتی دلیلی ندیدید که در شکل و شیوه اجرا هم تغییری ایجاد کنید و تصمیم گرفتید همان چیزی را به صحنه ببرید که اشمیت در نمایشنامهاش نوشته است!
من فقط میتوانم صراحتا بگویم که اثری که من روی صحنه بردهام تفاوتهای جدی با نمایشنامه دارد. اگر شما نمایشنامه را خوانده باشید میدانید که اصلا امکان نداشته من بتوانم همان اثر را به تمامی و همانطور که نوشته شده به اجرا بگذارم. دیدگاههای اشمیت از یک جامعه آزاد چیزی نیست که من بتوانم در جامعه خودمان به نمایش بگذارم. بنابراین اگر متن را با اثر تطابق بدهید خواهید دید که آنچه بر صحنه رفته تفاوتهای جدی با متن دارد. بنابراین وقتی نتوان یک اثری را با همه دیدگاههایی که در آن طرح شده و همه مضامینی که به آنها پرداخته مو به مو اجرا کرد، بنابراین باید دراماتوژی جدید از نمایش ارائه کرد.
در متن نمایشنامه تعمق کنید و ببینید که چه تغییرات فاحشی بین نمایشنامه و آنچه به اجرا در آمده وجود دارد. من دو نمایش دیگر از اشمیت را هم قبلا روی صحنه بردهام و اگر بشود میخواهم عشق لرزه را هم اجرا کنم. در هیچ کدام از اینها چیزی که به صحنه رفته تکرار فضایی نیست که اشمیت نوشته است. طراحی صحنه، لباس، نوع میزانسنها و... همه برگرفته از دراماتوژی دوبارهای است که برای اجرا در جامعهای مثل جامعه خودمان انجام شده است. شما به مجموعه 116 صفحهای نمایش مهمانسرای دو دنیا توجه کنید و ببینید چقدرش جابهجا شده، چه چیزهایی حذف شده و چه تغییراتی در اثر ایجاد شده است.
- مقصود من مواردی است که به تمهیدات اجرایی شما باز میگردد؛ مثلا حضور افرادی در یک مکان خاص، نشانههایی که از مرگ یا بازگشت این شخصیتها به زندگی حکایت میکنند و حتی در مورد ژولین هم اتفاقها و نمادها، همان است که در نمایشنامه آمده است.
آنچه در متن آمده تنها بهصورت کد یا آدرسی است که من از آنها استفاده کردهام. ارتباط تنگاتنگ شخصیتها، خصوصیات کاراکترها و ماجراهایی که داشته و دارند، همه با هوشمندی طراحی شدهاند. مضامین این اثر هم فراوان در ادیان آسمانی آمدهاند. وقتی متنی به این خوبی و زیبایی به همه این مضامین میپردازد و به شکلی هوشمندانه و دقیق این مضامین را مطرح میکند چرا به آن نپردازیم و چرا باید در آن تغییری ایجاد کنیم.
- متأسفانه این نمایشنامه را زمانی برای اجرا انتخاب کردهاید که مضمونش قبلا در تلویزیون بارها تکرار شده و برای مخاطبان دافعه ایجاد کرده است!
بگذارید دقیق و واضح بگویم که من تلویزیون نگاه نمیکنم. من اصلا آثار تلویزیونی را نمیبینم. این مقایسه شما هم باعث میشود دیگر به این گفتوگو ادامه ندهم.
- جناب سلیمی من هم مدیوم تئاتر را میشناسم و هم تلویزیون را. عملکرد هر کدام از این دو هم تعاریف خاص خودشان را دارد و میدانم که این دو و نوع کارکردشان بهطور کلی هم قابل مقایسه نیستند چه رسد به نوع عملکردشان در کشور ما. اما قبول کنید مخاطب تئاتر خواسته یا ناخواسته در معرض همهگیری برنامههای تلویزیونی هم هست!
حرف اول و آخر من این است که من برای مخاطب تلویزیون کار نمیکنم. مخاطب هم آزاد است و میتواند انتخاب کند اما من وقتی متنی را برای کارگردانی به دست میگیرم به آن عده که تماشاچی تلویزیون هستند کاری ندارم. خودم هم میتوانستم بهعنوان بازیگر در هر شبکهای در سریالهای ریز و درشت بازی کنم و همه جا باشم اما تئاتر را با همه مشکلات و سختیهایش ترجیح دادهام و حفظ و حراست از ارزشها در تئاتر با همه فراز و نشیبهایش را با کار کردن در هر عرصهای عوض نکردهام. من برای مخاطبی نمایش اجرا میکنم که ذهنش را برنامههای تلویزیونی و سریالها پر نکردهاند. باز هم صریحا میگویم و شما هم میتوانید بنویسید من اصلا تلویزیون تماشا نمیکنم.
- پس برایمان درباره دلایلتان برای انتخاب این نمایش بخصوص بگویید!
ببینید مقولات مربوط به روابط انسانی و موقعیتهایی که واکنشهای انسانی اعم از عشق، نفرت، حسد، عقده و... را به دنبال دارند، همیشه و در هر زمانی گفتنی هستند و میشود به آنها پرداخت. این مقولات شامل گذشت زمان نمیشوند. خوشبختانه اشمیت هم نویسندهای است که نگاهی غربی به انسان دارد و در عین حال هم به فلسفههای شرقی آشنایی کامل دارد بنابراین مخاطب تئاتر ما با نمایشنامههای او ارتباط برقرار میکند.
- درباره حضور آقای علیزاده در این کار بگویید. میدانم سالهاست که شما با هم دوست هستید و درباره کارهای مختلفتان با هم صحبت کرده اید. اما میخواهم بپرسم چه چیزهایی باعث شد ایشان تنظیم و اجرای موسیقی این نمایش را برعهده بگیرد؟
آقای علیزاده همیشه به تئاتر علاقهمند بوده است اما درباره این نمایش با هم به نقاط مشترکی رسیدیم و اثر توانست توجه ایشان را جلب کند. بنابراین ایشان هم در اجرای این نمایش با ما همکاری کردند. دیدگاههای اشمیت و آشنایی او به فلسفه شرق و عشق و عرفان هم میتواند دلیلی باشد برای اینکه آقای علیزاده با این نمایشنامه ارتباط برقرار کند و موسیقی آن را بپذیرد. امروز علیزاده دیگرفقط یک موزیسین ایرانی نیست. او هنرمندی جهانی است و حتما موسیقی درخور و شایستهای را برای نمایشی که مضامینی جهانشمول دارد ارائه میکند.