بنا بر این گزارش، این مرد جوان به نام خسرو در جنایتی مخوف همسر برادر خود به نام مریم را که پیمانکار آب و فاضلاب استان تهران بود، در آپارتمان مسکونی اش در خیابان جمالزاده با ضربات چاقو مجروح کرد که زن جوان که تنها یک ماه از ازدواجش میگذشت، پس از 8 روز جدال با مرگ سرانجام در روی تخت بیمارستان جان باخت.
ظهر روز گذشته جوان 25 ساله پس از آنکه همراه دو افسر نگهبان کلانتری 148 به دادسرای جنایی انتقال یافت و از سوی بازپرس حسین اصغرزاده تحت بازجویی قرار گرفت با خونسردی به سئوالات بازپرس دوم دادسرای جنایی پایتخت پاسخ گفت.
خسرو درخصوص انگیزه قتل مریم به بازپرس اصغرزاده گفت: چند سالی بود که مریم را میشناختم، او قبل از اینکه با برادرم ازدواج کند صاحبکار من و برادرم بود و این مسئله باعث شد مدتی بعد برادرم و او به یکدیگر علاقمند شده و ازدواج کنند. ما هیچ اختلاف خانوادگی نداشتیم و خودم هم نمیدانم آن شب چرا به یکباره به عروسمان حمله کردم.
در ادامه بازجویی مرد مهاجم در حالیکه شیطان را به عنوان قاتل اصلی این جنایت معرفی میکرد گفت: آن شب دیوانه شده بودم، صدای شیطان در گوشم میپیچید که از من میخواست مریم را بکشم و وقتی به خودم آمدم که مریم با ضربات چاقو مجروح شده و بر روی زمین افتاده بود، حالا از اتفاقی که افتاده پشیمانم و از آن روز عذاب وجدان رهایم نمیکند.
هنگامیکه قاضی اصغرزاده از او پرسید آیا دارای سابقه بیماری روانی است متهم به قتل گفت: خیر تا کنون سابقه بیماری روانی نداشته ام.
به گفته بازپرس اصغرزاده، خسرو در بازجوییهای اولیه خود در کلانتری 148 به پلیس گفته است: «چشم در برابر چشم، آنها یک نفر از ما گرفتند من نیز یکی از آنان را گرفتم»، که معنی این حرف وی مشخص نیست و به این دلیل دستور تحقیق درباره انگیزه واقعی این جنایت را برای کارآگاهان اداره دهم آگاهی تهران بزرگ صادر شده است که بازجوییها ادامه دارد.
بر پایه این گزارش، یکی از همسایههای ساختمان محل جنایت نیز روز گذشته در توضیح ماجرا به خبرنگار همشهری گفت: آن شب خواب بودیم که با صدای فریادهای مریم که از همسایهها کمک میخواست بیدار شدیم.
همسرم به سمت در ورودی دوید وقتی در را گشود، مریم خون آلود بر روی زمین افتاده بود و ضارب که بعداً فهمیدم برادر شوهر اوست، درحالیکه چاقویی در دست داشت به دیوار تکیه داده بود، او تا همسرم را دید به سویش حمله کرد و قصد مجروح کردن همسرم را داشت که شوهرم به داخل خانه دوید و در خانه را بست، خسرو با چاقو چندین ضربه به در ورودی ما زد که باعث ترس شدید ما شد و دخترم از آن روز دچار لکنت زبان شده است.