قبل از هر چیز، باید تعریفی از معنویت ارائه دهیم. در فرهنگ فارسی معین، مقابل کلمهی معنوی نوشته است: منسوب به معنی، باطنی، حقیقی. در لغتنامهی دهخدا هم مقابل این کلمه نوشته: حقیقی و راست و اصلی و ذاتی و مطلق و باطنی و روحانی و مقابل مادی، صوری و...
در واقع معنویت در لغت، به معنای امور غیر مادی به کار رفته و مترادف با روحانیات و حالت روحی انسان است. در عربی معاصر نیز معنویات به معنای روحیه بوده و در فارسی نیز این واژه که از عربی اقتباس گردیده، در امور غیر دنیایی و امور ارزشی به کار میرود.
به زبان دیگر میتوان گفت معنویت، یک جهتگیری به سوی ماورای زندگی روزمره است، جهتگیری به سوی ارزشها و معانی، بهسوی هدفی متعالی و عشقی حقیقی! قبل از هر چیز باید به خودمان یادآوری کنیم که مفهوم معنویت با مفهوم دین یکی نیست؛ زیرا دین، و بهخصوص دین اسلام، از آن دسته ادیانی است که هم به مادیات و هم به معنویات توجه دارد. به عبارت دیگر، مفهوم دین هم وجه مادی را شامل میشود و هم مفهوم معنوی را.
حالا و در این فرصت کوتاه، هفت ویژگی انسان معنوی را از دیگر انسانها، از زبان دکتر «مصطفی ملکیان» بیان میکنیم. ملکیان، فیلسوف و متفکری است که در همینماه، یعنی در خرداد متولد شده و به همین بهانه، گوشهای از اندیشههای او را در اینجا طرح میکنیم.
البته از طرح این موضوع، هدفی دیگر هم داریم؛ اگر ما هم میخواهیم در زندگی، انسانی معنوی باشیم، ویژگیهای خود را نزدیک به نمونهی ارائهشده کنیم. شاید فرصت تابستان و واقات فراغت هم، زمانی مناسب برای تفکر روی چنین موضوعاتی باشد.
ویژگی اول:
اولین ویژگی انسان معنوی این است که سؤال «چه باید بکنم؟»، اوّلین مسئلهی زندگی اوست و هر مسئلهی دیگری غیر از این سؤال، تنها زمانی برایش اهمیت مییابد که حل آن در پاسخ این سؤال تأثیر داشته باشد. در واقع نگاه انسان معنوی، نگاهی به اکنون و زمان حال است و او همواره در حال تلاش و حرکت است تا بتواند جوابی مناسب برای این سؤال بیابد.
ویژگی دوم:
زندگی انسان معنوی اصیل است، یعنی عاریتی و ناپایدار نیست. زندگی اصیل یعنی زندگیای فقط بر اساس فهم و تشخیص خود. بنابراین، در این زندگی تقلید، تبعیت از افکار عمومی، تحت تأثیر هیجانات عمومی قرار گرفتن و... وجود ندارد و انسان فقط بر اساس عقل و وجدان اخلاقی خود زندگی میکند هرچه را بر اساس عقل و وجدان اخلاقی، درست تشخیص داد به آن عمل میکند وگرنه آن را پس میزند. البته این به مفهوم محرومکردن خود از تجربهی ارزشمند دیگران نیست.
ویژگی سوم:
ویژگیهای سوّم انسان معنوی، آن است که از کل جهان هستی احساس رضایت دارد؛ حتی از دردها و رنجها و ناملایمات این جهان. یعنی در عینحال که تلاش میکند زندگیاش را به طرف خیر و راحتی و امور نیکو پیش ببرد، اما از کل زندگی رضایت دارد. درست مثل اینکه شما کل خانهتان را دوست دارید، امّا البته اگر آجری در آن میان لق شد یا شکست، سعی میکنید آن را بر جای خود بگذارید.
ویژگی چهارم:
برای انسان معنوی بسیار مهّم است که امور تغییرپذیر را از امور تغییرناپذیر تفکیک کند، تا تمام هم و غم خود را صرف امور تغییرپذیر کرده و با امور تغییرناپذیر کلنجار نرود. آنگاه در میان امور تغییرپذیر هر کدام را به بهترین صورت تغییر دهد.
امور تغییر ناپدیر زندگی مثل «زندگی همیشه منصفانه نیست»، یا «اوضاع همیشه طبق برنامه پیش نمی رود.» و یا «مردم همیشه مهربان و وفادار نیستند.» اینها اموری هستند که نمیتوان آنها را عوض کرد و انسان معنوی، وقت خود را صرف تغییر آنها نمیکند.
ویژگی پنجم:
پنجمین ویژگی انسان معنوی آن است که تفاوتها را کاملاً هضم کرده و میپذیرد که خود او با تمام انسانهای دیگر متفاوت است. این مسئله را هم به لحاظ اخلاقی و هم به لحاظ روانشناختی پذیرفته است.
ویژگی ششم:
انسان معنوی با هیچکس مسابقه نمیدهد. فقط با خودش مسابقه میدهد. این مسابقه هم در سمت و سوی خاصی قرار دارد. متأسفانه من و امثال من که انسان معنوی نیستیم، اوّلاً در تمام زندگی مشغول مسابقه دادن با دیگرانیم و این مسابقه هم در «داشتن» هاست. انسان معنوی امّا همیشه خود را فقط با خودش در حال مسابقه میبیند و آن هم نه در «داشتن» ها، بلکه در «بودن» ها. آنگاه نتیجه این میشود که مدام از خود میپرسد: آیا من بهتر از این که هستم، میتوانم باشم؟ اگر نمیتوانم باشم معلوم است که از امور تغییرناپذیر است. اگر میتوانم، باید با خود مسابقه بدهم و همین طور به طور متوالی از خودم پیش بیفتم.
ویژگی هفتم:
ویژگی هفتم انسان معنوی این است که در مقام فکر و اندیشه، به حقیقتطلبی میاندیشد، و در مقام عمل، عدالتطلب است و در مقام احساس و عاطفه نیز عشقورزی را پیشهی خود کرده است.
البته حتماً اگر ما هم جستوجو کنیم، میتوانیم ویژگیهای دیگری برای انسان معنوی بیابیم؛ اما بررسی این هفت ویژگی از انسان معنوی، کمی به ذهن ما، برای رسیدن به مفهوم انسان معنوی، یاری میرساند.
نظر شما