دوشنبه ۲۷ آبان ۱۳۸۷ - ۰۸:۰۰
۰ نفر

نوید دهقان*: شعر کلاسیک دارای وزنی است که این وزن معادل ریتم در موسیقی است.

در حقیقت نقطه مشترک شعر و موسیقی که باعث پیوند آن دو با هم شده، وجود وزن و ریتم در آنهاست. حال در شعر کلاسیک دور وزنی ثابت است و شعری که بیت اول آن با یک دور ریتمیک آغاز شده تا پایان با همان روال ادامه پیدا می‌کند. بنابراین انتخاب چنین شعری برای یک قطعه موسیقی، کار آهنگساز را ساده می‌کند.

اما در شعر نیمایی گرچه این وزن و ریتم وجود دارد اما نه در دورهای مساوی؛ یعنی چنین شعری دارای چند وزن مختلف است که کم و زیاد می‌شوند.

 بنابراین اگر آهنگساز از این نوع شعر شناخت داشته باشد،  از این ویژگی برای تنوع ریتمیک ملودی قطعاتش استفاده می‌کند. هر قطعه موسیقایی شاخص و خوبی که می‌شنویم یک خصوصیت بارز و عمده دارد؛ اینکه الگوی ریتمیک آنها یکسان نیست و هنگام شنیدن آن متوجه می‌شویم که این الگو در حال تغییر است. اگر چه ممکن است برای مخاطب عادی این تنوع ریتمیک از نظر موسیقایی قابل تشخیص نباشد اما او هم متوجه این تغییرات و زیبایی آنها می‌شود.

از طرفی شعر نیمایی این الگوی ریتمیک را در اختیار آهنگساز قرار می‌دهد و تنوع در کار او ایجاد می‌کند. البته یکی از سختی‌های این کار، کوتاه و بلندی مصراع‌هاست.
در شعر کلاسیک مصراع‌ها یکسان است و به موتیف مستقل نیاز ندارد، اما یک مصرع شعر نو ممکن است در سه نت خلاصه شود اما این سه نت یک موتیف مستقل تشکیل نمی‌دهند.

به همین دلیل اغلب کارهایی که براساس شعر نو ساخته می‌شوند شبیه دکلمه هستند چون موتیف‌ها کوتاه و بلند شده و معنای خود را از دست می‌دهد، اما آهنگساز باید در مصراع‌های بلند، ملودی‌هایی که پرش بیشتری دارند انتخاب کند و در مصراع‌های کوچک ترکیبی از موتیف موسیقایی بلند، کارش را جذاب کند. اگرچه همه این حرف‌ها شکل تئوری است و آهنگساز در عمل به این قواعد توجه نمی‌کند و ناخودآگاه آهنگش را می‌سازد.

* سرپرست گروه قمر و آهنگساز

کد خبر 68556

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز