به گزارش همشهری آنلاین، دانیال معمار سردبیر روزنامه همشهری در یادداشتی نوشت:
با بازداشت مصطفی تاجزاده، باز هم نعرههایی بلند شده که در ایران «آزادی بیان» وجود ندارد. این صداها هم از داخل شنیده میشود و هم از خارج. مثل همیشه با رسانههایشان شبهه انداختهاند، اما واقعا نسبت آزادی بیان در جمهوری اسلامی با اتفاقاتی مثل بازداشت تاجزاده چیست؟
یکم- از کدام آزادی بیان حرف میزنیم؟ برخلاف کشورهای غربی که از آزادی بیان بهعنوان یک تاکتیک استفاده میکنند، در کشور ما آزادی بیان یک امر واقعی است و جزو اصول مصرحه قانون اساسی بهحساب میآید. اما مسئله مهم این است؛ کدام آزادی بیان؟ آزادی بیانی که برآمده از اسلام و جمهوری اسلامی باشد یا آزادی بیانی که غربیها آن را تعریف میکنند؟ در تعریف آزادی بیان غربیها، گفتن از افسانه کشتار یهودیان، زندان و مجازات و محرومیت دارد، اما اهانت به نبی مکرم اسلام(ص) و اعتقادات یکونیم میلیارد مسلمان جهان آزاد است. در آزادی بیان غربیها، کسی جرأت ندارد علیه همجنسبازی بنویسد، اما زیر سؤال بردن ارزشهای اسلامی مشکلی ندارد. در آزادی بیان غربیها، جنگ یمن و کودککشی در آن را رسانهها سانسور میکنند، اما پرداختن همهجانبه به جنگ اوکراین مشمول آزادی بیان میشود. پس نخستین نکته این است که تعریف آزادی بیان در کشور را از آزادی خودخواهانه غربیها جدا کنیم.
دوم- وضعیت آزادی بیان در کشور چگونه است؟ نگاهی به رسانهها و مطبوعات رسمی کشور بیندازید. هر نقدی بخواهند به دولت، به نظام و به سیاستهای کلی آن میکنند. رسانهای در جمهوری اسلامی بابت انتقاد، توقیف نشده است. در رسانههای غیررسمی هم همینطور. همین آقای تاجزاده روزی نبوده که در توییتر، نقدی به رهبری بهعنوان عالیترین مقام کشور نداشته باشد. در همین شبکههای اجتماعی کسانی هستند که نه نظام را قبول دارند، نه دولت را، نه رهبری را، اما با خیال راحت و با نام و نشان واقعی حرف میزنند، نظراتشان را میگویند و کسی هم کاری بهکار آنها ندارد. این آزادی بیان در جمهوری اسلامی را نمیتوان انکار کرد. دستاورد جدیدی هم نیست. چهلواندی سال است که ملت، آن را بهدست آورده است. اصلا فلسفه انقلاب۵۷، همین آزادی بوده است.
سوم- آزادی بیان در کشور حد و مرز ندارد؟ فرض کنید فردی در خیابان به شما بگوید: «بدتیپ». این یک نقد است. ممکن است درست یا غلط باشد. با سعه صدر میتوان از کنارش گذشت، اما همان فرد اگر به شما نسبت دزدی بدهد، چی؟ این دیگر نقد نیست. نمیتوانیم راحت از کنارش بگذریم. یک دروغ است. اگر طرف نتواند اثبات کند، هم جرم است و هم مجازات دارد. حالا همین را بسط بدهید به جامعه بزرگتر. نقد یک چیز است، گفتن بر ضدحقایق موجود در جامعه، چیزی دیگر. اسم دومی میشود «نشر اکاذیب» و «تشویش اذهان عمومی». نقد انقلاب و مسائل اساسی جمهوری اسلامی خط قرمز نیست، اما دروغ بستن به نظام و کشور حتما عبور از خط قرمز است. چرا مسئولان قضایی و امنیتی کشور باید از کنار این دروغگوییها بگذرند؟ آن هم وقتی نخستین اثر این دروغها، ناامن کردن فضای روانی جامعه است. آزادی بیان یک ارزش است، اما به شرطی که ارزشهای دیگر را پایمال نکند. آزادی بیانی که منجر به دروغ و افترا شود، ضدارزش است و مردم و جامعه را به هرج و مرج میکشاند؛ پس برخورد با آن، هم منطقی است و هم قانونی.
چهارم- مشی و ادبیات سیاسی تاجزاده سالهاست که بر پایه نقد رهبری و حاکمیت استوار شده است. جمله معروف «حرف ما و براندازها یکی است، فقط تفاوت در راهحلی است که ارائه میکنیم.» حرف تاجزاده است در سال۹۷. آن زمان برخوردی صورت گرفت؟ خیر، اما خروج از نقد و ورود به عرصه «تشویش اذهان عمومی» و «نشر اکاذیب» چیزی نیست که بتوان آن را مشمول آزادی بیان کرد. این وظیفه دستگاههای قضایی و امنیتی کشور است که مراقب باشند حرف منتقد داخلی با خواست دشمن قسمخورده کشور یکی نشود. پس این برخورد قهری، هم لازم است و هم ربطی به آزادی بیان ندارد.
نظر شما