اما یکی از حساسترین سمتهای دولت آینده آمریکا که تا ماههای آینده هم مشخص نخواهد شد، سمت سفیر آمریکا در چین است که با وجود اهمیت آن، توجه چندانی را جلب نکردهاست.
همه میدانند که چین قدرت مهمی است و نمایندگی آمریکا در این کشور اهمیت زیادی دارد. اما در حال حاضر واشنگتن بیشتر از هر زمان دیگری به پکن نیاز دارد.
چین کلید خروج آمریکا از بحران اقتصادی کنونی است. سفیر آمریکا در چین باید این اطمینان را حاصل کند که پکن منافع خود را منافع واشنگتن میداند. اگر چنین نشود، اوضاع بهشدت به هم خواهد ریخت.
همه بر این مسئله اجماع نظر دارند که آمریکا باید برای خروج از این رکود تلاش کند. همه کارشناسان اقتصادی از طیف چپ و راست اتفاق نظر دارند که برای بیرون آمدن از این رکود به یک محرک مالی نیاز است.
آمریکا چندان نباید نگران کسری بودجه خود باشد. اما برای غرق نشدن در این کسری که رقمی بین یک تا 5/1 تریلیون دلار یا بین 7 تا 11 درصد از تولید ناخالص داخلی است، یک نفر باید بدهیهای آمریکا را بخرد. تنها کشوری که اکنون برای این کار پول نقد دارد، چین است.
در ماه سپتامبر، پکن بزرگترین تامینکننده اعتبار خارجی آمریکا بود و در این مسیر از ژاپن پیشی گرفت. ژاپن دیگر خریدار اوراق بهادار آمریکا نیست.
اگرچه وزارت دارایی آمریکا سابقهای از دارندگان و خریداران اوراق بهادار این کشور را
نگه نمیدارد، اما تقریبا همه میدانند که آمریکا 10 درصد از پرداخت بدهی دولتی خود را مدیون دولت چین است. به این ترتیب کشور چین در مقام یک بانک بزرگ، اعتبار داخلی و خارجی هنگفتی در اختیار واشنگتن میگذارد.
اما آیا از این به بعد هم چین به این نقش خود ادامه میدهد؟ بدون شک ابزار ادامه این کار را دارد. ذخایر ارزی کشور چین اکنون نزدیک به 2 تریلیون دلار است.
این رقم در مقایسه با رقم ذخیره ارزی 73 میلیارد دلاری آمریکا معنا پیدا میکند. اما دولت چین نگران اقتصاد به سرعت در حال رکود خودش است؛ چرا که اروپاییها و آمریکاییها خرید صادرات چین را متوقف کردهاند.
چینیها امیدوارند که رشد داخلی خود را با یک برنامه محرک عظیم احیا کنند. رشد اقتصادی کشور چین سال گذشته 12 درصد بود.
آنها اکنون امیدوارند که این رقم را در حد 6 تا 7 درصد احیا کنند. ابتکارات هزینهای که پکن چند هفته پیش اعلام کرد تقریبا به 600میلیارد دلار میرسد.
این رقم 15 درصد از تولید ناخالص داخلی کشور چین است. دولت چین اکنون بیش از هر زمان دیگری نگران حفظ ثبات داخلی و جلوگیری از وقوع اعتراضها درصورت وخامت شرایط اقتصادی است و به همین دلیل، از اضافه کردن دهها میلیارد دلار دیگر به این بسته پیشنهادی ابایی ندارد.
در همین حال، واشنگتن بهشدت نیازمند آن است که پکن به خرید اوراق قرضه این کشور ادامه دهد تا بتواند از این کسری به سلامت عبور کرده و به فکر محرک اقتصادی خود باشد.
واشنگتن از پکن میخواهد که بهطور همزمان بار 2موتور بزرگ مالی تاریخ بشر یعنی بازار مالی آمریکا و چین را به دوش بکشد.
بیرون آمدن آمریکا از بحران اقتصادی به سود چینیها هم هست و به همین دلیل برای تحقق این هدف انگیزه کافی دارد اما بهطور طبیعی اولویت آنها اقتصاد و بازارهای مالی خودشان است.
معمولا همه میگویند که چین و آمریکا وابستگی دوجانبهای به یکدیگر دارند اما این موضوع اکنون دیگر صحت ندارد. چین برای حفظ رشد اقتصادی خود 2راه دارد. یکی تامین مالی مصرفکنندگان آمریکایی و دیگری تامین مالی شهروندان خودش که رفتهرفته میتوانند آنقدر مصرف کنند که موتور رشد اقتصادیشان را روشن نگهدارند. چینیها این 2گزینه را دارند اما آمریکاییها گزینهای ندارند.
برای آمریکا فقط یک راه وجود دارد و آن چین است. نیال فرگوسن، نویسنده آمریکایی در کتاب جدید خود به نام « صعود پول» از تولد ملت جدیدی بعد از جنگ سرد سخن میگوید.
او این ملت جدید را چیمریکا ( چین+آمریکا) نام گذاشتهاست. این ملت یک دهم سطح خاک دنیا، یک چهارم جمعیت آن و نیمی از رشد اقتصادی جهان را در 8 سال گذشته در بر میگیرد.
به عقیده این نویسنده عقد آمریکا و چین یک عقد آسمانی است. شرق این ملت جدید با نام چیمریکا اندوخته میکند و قسمت غربی این ملت، این پولها را خرج میکند. شرقیها رشد اقتصادی نصیبشان میشود و غربیها، رکود پایین و نرخ بهره اندک.
فرگوسن هم معتقد است که چین ابتدا به خرج کردن برای حفظ روند مصرفگرایی آمریکا ادامه میدهد. اما اگر دید که این کار جواب نمیدهد، به سراغ برنامه دیگری میرود. این برنامه جایگزین، تمرکز بر تقویت مصرفگرایی خود چین است که این کار از طریق وام دادن به مردم، خودش انجام میشود.
اما پرسش مهمی که اکنون وجود دارد این است که آیا این چیمریکا در کنار هم بهصورت یکپارچه باقی میماند یا این بحران، باعث فروپاشی این ملت جدید میشود.
اگر این یکپارچگی حفظ شود، راهی برای خروج از این بحران وجود خواهد داشت اما اگر فروپاشی ایجاد شود، باید با جهانی شدن هم خداحافظی کرد.
در سالهای اخیر دشوارترین مسئله در ارتباط با تعیین سفیر در آمریکا، نماینده این کشور در بغداد بودهاست. در دهه آینده اما دشوارترین بخش این مسیر، تعیین سفیر در چین خواهد بود.
نیوزویک- 23 نوامبر 2008
ترجمه نیلوفر قدیری