همشهری آنلاین - رابعه تیموری: همه چیز از آن شب زمستانی شروع شد. شبی که بچههای محله امامزاده حسن (ع) در شبستان کوچک مسجد نور دورهم جمع شده بودند. بوی نفت و دود شعله نیمسوز چراغ والور در فضا پیچیده بود و گرمای دلچسب چراغ، نرم نرمک زیر پوست دست و پای کرخت و یخزده آنها میخزید. «احمد ارسالی» و «داوود گرامی»، «ناصر دیندار»، «احمد و داوود مایلی» و قهرمان ذوالقدری در آن جمع بودند. آن شب فرصت مناسبی بود، باید حرفی را که سالها توی دلش مانده بود، به زبان میآورد: «بچهها مردم محله ما نجیبند و از کمبودها شکوه نمیکنند. ولی حقشان نیست از امکانات ابتدایی زندگی، محروم باشند. اینجا ما حتی یک درمانگاه و مطب نداریم. دلم میخواهد با هم توی محله درمانگاه راه بیندازیم...» بچهها با تعجب به داوود گرامی خیره شدند : «چطور؟ با دست خالی؟ ما نه جایش را داریم و نه امکاناتش را، نه نیروی متخصص داریم و نه پولش را. »
خواندنیهای بیشتر را اینجا دنبال کنید
خدمت بیمزد و منت
کار شروع شد. احمد ارسالی بهیار و مسئول پایگاه بسیج مسجد نو یا چهارده معصوم (ع) فعلی بود. بچههای مسجد و بسیج محله وسایلی که به زحمت و با روی هم گذاشتن پساندازهای اندکشان تهیه کرده بودند، توی اتاقها چیدند، کم و کسریها مثل میز و صندلی را هم از بسیج مسجد آوردند. کف اتاقها را پارکت کردند، توی راهرو برای بیمارانی که باید منتظر نوبتشان میماندند، صندلی فلزی چیدند و داخل چند سبد و قفسه وسایل لازم برای درمان بیماران مختلف را طبقهبندی و منظم کردند.
لابه لای کار، داوود گرامی به پزشکانی که میشناخت، سر میزد و ماجرا را برایشان تعریف میکرد، بعد از آنها میخواست در این درمانگاه خانگی، برای معاینه بیماران محله بدون چشمداشت و حقوق خدمت کنند. مردم محله با اعلانیههایی که در مسجد و بسیج توزیع شده بود، از دایر شدن درمانگاه مطلع شده بودند و هر روز توی راهرو باریک خانه حاج غلامحسین صف میکشیدند.
ناصر دیندار - احمد ارسالی - داوود گرامی - دکتر یاسینی، از بانیان درمانگاه
کوپن بنزین برای پزشکان
دکتر تقیلو، مرحوم امینالرعایا و مرحوم صفایی اولین پزشکانی بودند که با مقدار زیادی دارو به درمانگاه آمدند. پزشکان از راه دور و نزدیک خود را به محله امامزاده حسن (ع) میرساندند و بچههای محله تصمیم گرفتند در آن شرایط قحطی بنزین، لااقل بنزین اتومبیل پزشکان را در اختیارشان قرار دهند.
برای تأمین بنزین، برادران مایلی پیشقدم شدند. هر روز در گرما و سرما، شهید احمد و شهید داوود با گالنهای کوچک و بزرگ به پمپ بنزینهای شهر سر میزدند و لیتر به لیتر بنزین جمع میکردند. اما تعدادی از پزشکان سهمیه و کوپن بنزینشان را هم قبول نمیکردند و بدون دستمزد و چشمداشت مادی به بیماران بیبضاعت محله خدمت میکردند. پزشکانی متخصص مانند مرحوم امین الرعایا و حتی پزشکی که به عنوان نفر اول کنکور پزشکی دانشگاه سراسری تحصیل کرده بود، در درمانگاه طبابت میکرد و بیمارانی که با دردهای سخت و کهنه به درمانگاه میآمدند، شفا پیدا میکردند.
شهید احمد مایلی/ از بانیان درمانگاه
حامیان درمانگاه
داوود گرامی پانسمان و بخیه و کارهای دیگری که در تخصصش بود انجام میداد و ارسالی و چند نفر دیگر تزریقات و وصل کردن سرم یا خدمات اولیه درمان بیماران را انجام میدادند. معصومه اسدی، دیندار و شایسته هم از خانمهای محله بودند که دوره تزریقات و کمکهای اولیه را آموزش دیده و برای کمک به درمانگاه محله آمده بودند.
دیگر بیماران زیاد شده بودند و رسیدگی به آنها به تجهیزات و داروهای مختلف نیاز داشت. شهید قهرمان ذوالقدر و برادران مایلی، هم از جیب خودشان پنهانی و محض رضایت خدا دارو و لوازم مورد نیاز بیماران را میخریدند و هم از خیرینی که به آنها اعتماد داشتند، برای درمانگاه کمک جمعآوری میکردند.
گرامی در بیمارستان مشغول به کار بود و مسئولان دانشکده داروسازی دانشگاه تهران و جهاد دانشگاهی او را میشناختند. وقتی گرامی برای آنها توضیح داد که با بچههای محل درمانگاه راه انداختهاند، باورش برای آنها دشوار بود. اما وقتی از درمانگاه بازدید کردند و از نزدیک فعالیتهای بچههای محله را دیدند، تحت تاثیر قرار گرفتند و مقدار زیادی دارو و تجهیزات پزشکی در اختیار آنها گذاشتند.
شهید قهرمان ذوالقدر/ از بانیان درمانگاه
جهاد در جبهههای متفاوت
در آن روزها آتش جنگ تحمیلی در کشور زبانه میکشید و بچههای محله امامزاده حسن (ع) هم مانند دیگر جوانان منطقه تا خبر عملیاتی را میشنیدند، شال و کلاه میکردند و به جبهه میرفتند. برادران مایلی، قهرمان ذوالقدر، احمد ارسالی و ناصر دیندار هر کدام که به جبهه میرفتند، دیگری جای خالی او را پر میکرد و اجازه نمیدادند کار درمانگاه لنگ بماند.
وقتی عملیات سنگینی در پیش بود و بچهها با هم به جبهه میرفتند، خانمهای گروه به اندازه چند نفر کار میکردند تا درمانگاه بچرخد. در آن زمان برای بیماریهای صعب العلاج مانند سرطان امکانات و روشهای درمانی امروزی وجود نداشت و بسیاری از مردم محله مستضعف و محروم امامزاده حسن (ع) که به این بیماریهای طاقتفرسا دچار میشدند، دوچندان درد و سختی تحمل میکردند. گرامی و اعضای کادر درمانیش برای رسیدگی به این بیماران یا درمان جانبازان محله به منزلشان میرفتند.
شهید داوود مایلی/ از بانیان درمانگاه
خدمات شبانهروزی
افراد مبتلا به سرطان هر ۲ ساعت برای تسکین دردشان به تزریق دارو نیاز داشتند و گرامی و دوستانش هر ۲ ساعت به نوبت، برای رسیدگی و تزریق دارو به منزل آنها میرفتند. کادر درمانگاه نیمههای شب و در حالی که خسته از کار سنگین روزانه میخواستند لذت ساعتی استراحت را بچشند، باید از خواب بیدار میشدند و به منزل بیمار میرفتند.
آنها این خدمات را رایگان و بدون دریافت دستمزد و هزینه دارو انجام میدادند، اما بسیاری از اهالی با آن که چندان مرفه نبودند، در تامین هزینههای درمانگاه کمک میکردند. قراردادن ۲ تومان به عنوان حق ویزیت، جوابگوی خرج و مخارج اداره و تجهیز درمانگاه نبود و تنها راهی که برای بچهها باقی مانده بود، جمعآوری کمک از مردم بود.
روز عاشورا وقتی اهالی محله توی هیئت جمع شده بودند، یکی از بچههای درمانگاه شرایط مالی درمانگاه را کوتاه و مختصربرایشان توضیح داد، اما این درددل صادقانه کافی بود که مردم هر چه در توان دارند برای کمک به سرپا ماندن درمانگاه، در طبق اخلاص بگذارند.
انتقال به حرم امامزاده حسن (ع)
پولی که آن روز از اهالی جمعآوری شد، تا مدتها خیال بچههای درمانگاه شهدا را از تنگناهای مالی خرید دارو و هزینههای درمانگاه آسوده کرد. شرایط درمانی و بهداشتی محله در آن دوره، سبب شده بود فعالیتهای درمانگاه شهدا، از حد معمول یک درمانگاه فراتر برود و حتی مانند جبهه و شرایط میدان جنگ، جراحیهای سرپایی در درمانگاه انجام شود. این خدمات پر و پیمان در ۲ اتاق کوچک منزل پدری داوود گرامی میسر نبود و آنها برای مستقر کردن و توسعه درمانگاه به مکانی تازه نیاز داشتند.
حاج رضا ابوالقاسمی از بچههای مسجدی محل بود. او وقتی از ماجرا باخبر شد، مشکل را با پدرش که عضو هیئت امنای آستان حرم امامزاده حسن (ع) بود، در میان گذاشت و حاج ابوالقاسمی توانست موافقت اعضای هیئت امنا را برای انتقال درمانگاه شهدا به ساختمان ضلع شرقی حرم جلب کند.
خدمات ویژه
ساختمان دوطبقه ضلع شرقی حرم که امروز محل دفتر آستان و چادرداری بانوان زائراست، در مقایسه با مکان اولیه درمانگاه وسیع و مناسب بود، اما مدتی بعد که حاج ابوالقاسمی ساختمان بزرگ ضلع غربی حرم را در اختیار کادر درمانگاه قرار داد، دست و بال بچهها برای توسعه درمانگاه باز شد.
گرامی و دوستانش با حمایتهای جهاد دانشگاهی تجهیزات پیشرفتهای مانند اتاق اکسیژن، بخش سی. اس. آر و نمونهگیری آزمایشگاهی را به درمانگاه اضافه کردند. بچههای بیادعای درمانگاه به خوبی نیازهای محله را میشناختند و خدمات و امکاناتی که برای کمک به اهالی لازم میدیدند، با سختی فراهم میکردند.
در درمانگاه شهدا بخش بهداشت بانوان و مراقبت از مادران با خدمات ویژهای فعالیت میکرد و برای استحکام بنیان خانوادهها بخش آموزش خانواده هم به آن افزوده شد. مردم محله هم قدر این خدمات را به خوبی میدانستند و از آن استقبال میکردند.
از درمان رایگان تا تدارک جهیزیه
در جلساتی که خانم دکتر یاسینی برای آموزش روابط همسران یا ارتباط عاطفی اعضای خانواده در درمانگاه برگزار میکرد، فضای سالن درمانگاه مملو از جمعیت میشد. بچههای درمانگاه که از سر اخلاص و بدون دریافت حقوق در درمانگاه خدمت میکردند، جزء خانوادههای مستضعف محله به شمار میآمدند.
وقتی یکی از خانمهای درمانگاه به خواستگار مناسب و سمجش به دلیل نداشتن توانایی تامین جهیزیه جواب رد داد، شهید قهرمان ذوالقدر و اعضای دیگر گروه با کمک عباس شیشه بر و حسین مرادی که از خیران محل بودند، برایش جهیزیه آبرومندی تدارک دیدند.
این اتفاق مقدمهای شد که ارسالی و دوستانش در کنار خدمات درمانی برای تامین جهیزیه و دیگر مایحتاج زندگی نیازمندان محله هم آستین بالا بزنند. سال ۱۳۶۳ که جهاد دانشگاهی به داوود گرامی و دوستانش پیشنهاد کرد اداره درمانگاه را به این نهاد بسپارند، درمانگاه شهدا به یکی از مراکز درمانی فعال و مجهز محله تبدیل شده بود.
درمانگاه امامزاده حسن (ع)
فقط خاطرهای شیرین
بچههای گروه که این نقل و انتقال مدیریت را به سود اهالی محله میدیدند، حاصل زحمات شبانهروزی و خون دل خوردن ۴ساله خود را بدون چشمداشت به جهاد دانشگاهی و آستان امامزاده حسن (ع) واگذار کردند. از جمعی که زمستان سال ۱۳۵۹ در مسجد نو یا ۱۴ معصوم امروزی با هم یکدل شدند که در محله خود درمانگاه دایر کنند، قهرمان ذوالقدر و داوود مایلی در دوران دفاع مقدس و احمد مایلی سال ۱۳۹۵ در یک عملیات شناسایی به شهادت رسیدند.
احمد ارسالی جانباز دفاع مقدس و خانم دیندار همسر شهید است. اکنون ارسالی، دیندار، گرامی و خانمهای گروه، هر یک در گوشهای از این شهر به خدمات اجتماعی مختلف مشغول هستند و ازآنروزها فقط خاطرهای شیرین در ذهن آنها و اهالی محله امامزاده حسن (ع) باقی مانده است.
درمانگاه امامزاده حسن (ع)
پس از انتقال مدیریت درمانگاه شهدا به جهاد دانشگاهی، مدتی این مرکز درمانی با مدیریت این نهاد و هیئت امنای حرم امامزاده حسن (ع) اداره شد، اما وقتی مرحوم محمد توکلیپور ۳۸۰۰ مترمربع زمین انتهای کوچه بنبست شهید حیدری را برای تاسیس بیمارستان محله وقف کرد، زمینه مناسبی برای گسترش درمانگاه و تبدیل آن به مرکزی تخصصی فراهم شد.
بخشهای عمومی، مامایی، زنان، اپتومتریست، عینکسازی، پوست و زیبایی، کاردرمانی، فیزیوتراپی، آزمایشگاه، رادیولوژی، گفتاردرمانی، گوارش، ارتوپد، دندانپزشکی، داروخانه و... امکانات درمانی هستند که برای خدماترسانی به اهالی محله امامزاده حسن (ع) و محلههای همجوار در این درمانگاه به وجود آمده است.
نظر شما