همشهری آنلاین - زهرا بلندی: خیلی کوچک بود که مادرش از دنیا رفت و از آن پس مادربزرگ و عمهاش سرپرستی او را به عهده گرفتند. عمه خیریهای به نام حضرت زینب(س) داشت که اقداماتی مانند رفع مشکلات نیازمندان، دستگیری و کمک به محرومان، مجروحان جنگی و زلزلهزدگان در آن رایج بود و «مهشید خاکبازنژاد» هم در گذر روزهای کودکی در این خیریه خانوادگی این راه و رسم را از بر شد.
خواندنیهای بیشتر را اینجا دنبال کنید
بعد از فوت عمهای که برایش حکم مادر را داشت از سال۱۳۷۶ راهی جدید را برای کمک به همنوهانش انتخاب کرد و به ساخت مدرسه در نقاط محروم و پیدا کردن خیرانی که مایل به ساخت مدرسه هستند روی آورد و هنوز هم در ۶۸سالگی نهتنها از این کار دست نکشیده، بلکه مسئولیت مجمع خیرین مدرسهساز منطقه۱۸ و استان کهگیلویه و بویراحمد را عهدهدار است: «اولین ورود جدیام به این وادی وقتی بود که به عنوان مددکار در خیریه خانوادگی به تحقیق در نقاط حاشیهای اطراف تهران میپرداختم اما به مرور زمان با شکلگیری خیریههای متعدد که در زمینه تأمین آذوقه و حمایتهای معیشتی فعالیت میکنند، بهتر دیدم قدمی در امور فرهنگی و اهدای دانایی بردارم و به همین دلیل به مدرسهسازی روی آوردم. آن زمان مدرسهسازی به شکل امروزی باب نبود، سال۱۳۷۷ برای بازدید اولیه به منطقه تکاب آذربایجان غربی سفر کردم. در آن منطقه، طبق اعلام مسئول آموزش و پرورش، اولین خیری بودم که برای مدرسهسازی در آن شهرستان پا پیش گذاشته بودم و چون هیچ نوع امکانات آموزشی آنجا نبود، خیلی تحت تأثیر قرار گرفتم. این مسأله را با همسرم در میان گذاشتم و با حمایتهای او در اولین قدم توانستم در سالهای ۱۳۷۷، ۷۸ و ۷۹، ۳مدرسه در تکاب آذربایجانغربی بسازم. بعد از آن علاقهام به این کار چندبرابر شد و تصمیم گرفتم به صورت جدی با جذب خیر در کار مدرسهسازی به فعالیت در این حوزه ادامه بدهم.»
مشارکت در ساخت بیش از ۱۵۰مدرسه خیرساز
به فراخور فعالیتهایش از سال۱۳۷۹ عضو افتخاری هیأت امنای مجمع خیرین مدرسهساز استان تهران است، در هیأت مدیره مجمع خیرین مدرسهساز استان کهگیلویه و بویراحمد عضو است و از سویی هم ۵سال است مسئولیت مجمع خیرین مدرسهساز منطقه۱۸ را به عهده دارد.
قرار گذاشتن با او کار راحتی نیست یا در سفر است یا بازدید و دست آخر هم حین حضورش برای بازدید از روند ساخت مدارس خیرساز منطقه۱۸ با او همراه شدم. مدام تلفن همراهش زنگ میخورد. یا خیران و شرکتهای بزرگ پشت خطش هستند یا افرادی از نقاط کمتربرخوردار از او درخواست چارهجویی و کمکرسانی برای ساخت یا بازسازی مدرسه را دارند. بعد از ۲۵سال کار در این حوزه خوب بین مردم شناخته شده و چه افرادی که میخواهند در کاری خیر مشارکت کنند چه افراد نیازمند کمک از شمال، جنوب، شرق و غرب کشور سراغش را میگیرند: «به طور کلی تاکنون با بیش از ۱۰ استان همکاری کردهام و نمایندگی ساخت بیش از ۱۵۰مدرسه با مشارکت خیران را به عهده داشتهام و در حال حاضر ۸مدرسه در استان سیستان و بلوچستان، ۲مدرسه در خوزستان، ۲مدرسه در کهگیلویه و بویراحمد، ۳مورد در کردستان، ۲مدرسه استثنایی، یک مدرسه ۶کلاسه، و همچنین یک مجمع سلامت، یک مرکز کلیه و دیالیز و یک زایشگاه با مشاکت خیران در نقاط محرومی همچون رودبار جنوب در حال ساخت است. البته خودم هم به صورت شخصی با همسرم که همراه همیشگیام در تمام این سالها بوده بعد از آن ۳مدرسه در کهگیلویه و بویراحمد یک مدرسه ۶کلاسه هم در منطقه مریدان کومله استان گیلان هم با ارثیه پدر همسرم ساختیم. هماکنون با مشارکت یکی از اقواممان در حال بازسازی و ساخت ۲مدرسه در استان گیلان و یک مدرسه استثنایی در کهگیلویه و بویراحمد هستیم.»
دغدغه دانشآموزان ساکن منطقه۱۸، تراکم جمعیت و کمبود مدرسه
بعد از چندوقت به منطقه۱۸ آمده و با دیدن روند رو به رشد ۳مدرسه خیرساز در حال ساخت هم خوشحال است و هم با حساسیت همهجا را وارسی میکند تا مطمئن شود همه کارها باکیفیت و دقیق انجام شدهاست. مسئولیتپذیریاش را بهانه میکنم تا نظرش را درباره وضعیت مدارس منطقه۱۹ بپرسم: «منطقه۱۸ جزء مناطق پرجمعیت و متراکم شهر تهران است و بالا رفتن آمار مهاجرت طی سالهای اخیر از مناطق مختلف شهر و اتباع، رشد تراکم را در این محدوده به همراه داشته و مشکل کمبود مدرسه به شدت احساس میشود. در این میان تلاش ما این است که بتوانیم تعداد مدارس را بیشتر کنیم و ۲مدرسه پسرانه در مقاطع متوسطهدوم و دبستان و یک هنرستان دخترانه خیرساز در حال ساخت داریم. از سویی هم تلاش ما در مجمع این است که کمبودهای مدارس موجود را شناسایی کنیم و با کمک خیران برای تعمیر و بهسازی یا ساخت ساختمانهای جدید گام برداریم.»
تعدد خیران خارج از کشور
ذهن این بانوی خیر مدرسهساز پر است از خاطرات تلخ و شیرین؛ از لحظاتی که پس از مشقتها بسیار خود را تا نقاط کوهستانی و قله کوه رسانده تا مشاهده وضعیت نامناسب بچههای روستایی برای درس خواندن داخل کانکس یا حتی فضایی بدون سقف و مشارکتجویی خیران برای ساخت مدرسه و پیچیدن صدای شورانگیز دانشآموزان داخل حیاط مدرسهای نوساز پس از مراسم افتتاحیه: «به دلیل اینکه نماینده خیر و مسئول هستم در قبال مبالغی که مردم صرف میکنند هر مدرسهای که نمایندگی ساخت آن را متقبل میشوم در هر نقطه از ایران باشد بارها از آن بازدید میکنم تا اطمینان کسب کنم که کار به بهترین شکل انجام میشود.»
بعد از این همه سال نامش دهان به دهان چرخیده و خیلی از خیران خودشان برای وقف هزینهای در حوزه مدرسهسازی سراغش میآیند و جالب است که میگوید بخش قابل توجهی از خیران مقیم خارج از کشور هستند که به نیت فرزندان و والدین مرحومشان در اینجا اقدام به مدرسهسازی میکنند: «خودم خیرانی را سراغ دارم اما خیلی وقتها هم خیرانی که نمیشناسم خودشان پیگیر من میشوند، نظراتشان را به من ابلاغ میکنند و من هم با استان ارتباط میگیرم و براساس نظر خودشان یک منطقه را پیدا میکنم و پروژه ساخت مدرسه را کلید میزنم.» خاکبازنژاد بازگشایی هر مدرسه جدید را کلید خوشبختی زندگیاش میداند: «در تمام طول این سالها همان انرژی مثبت حاصل از این کار خیر که به زندگی دیگران بخشیده شده به زندگی خودم بازگشته، سلامتی خودم و فرزندانم را مرهون این کار و شادی و رضایت بچههای محروم هستم.»
رفیق قدیمی، همراه سالها مدرسهسازی
«گیتی کبیری پهلوانی»، دوست قدیمی خاکبازنژاد، که خودش یکی از خیران فعال مجمع خیرین مدرسهساز است و اخیراً در ساخت یک مدرسه در منطقه۱۸ مشارکت داشته هم برای بازدید از روند کار همراهش حضور دارد: «سال۸۰ بود که در یک گردهمایی مربوط به حقوق زنان با خانم خاکبازنژاد آشنا شدم و وقتی متوجه فعالیتهای او در حوزه مدرسهسازی شدم؛ دلم خواست به نیت پدر و مادر مرحومم با فروش خانهای که از خودشان به یادگار گذاشته بودند مدرسه بسازم و سال۸۲، ۲مدرسه به نام آنها در یکی از نقاط محروم کهگیلویه و بویراحمد ساخته شد.»
آنقدر آن اقدام برایش لذتبخش و شیرین بود که بعد از آن دلش راضی نشد به یکجانشستن و از هر هزینهای صرفنظر کرد تا دوباره لذت ساخت مدرسه را بچشد: «پس از آن ۲مدرسه دیگر هم در ایلام بنا کردم و الان هم ۲مدرسه در منطقه۱۸ و یک مدرسه در شهرستان بهارستان و یک مدرسه استثنایی هم در کرمان در حال ساخت است.»
فکر و اندیشه نوع دوستی از کودکی در خانوادهاش وجود داشت؛ پدر و مادرش انسانهای دست به خیری بودند، اما اموالشان را به نام دخترشان زدند بدون اینکه به او بگویند آن را کجا خرج کند و او به میل خودش این راه را انتخاب کرد: «پدر و مادرم اهل نصیحت نبودند و چیزی را به من گوشزد نکردند، من کار خیر را از عملکردشان یاد گرفتم و این تصمیم در ناخودآگاهم ریشه داشت. حالا هم فکر میکنم با انجام این کار افق دیدم به زندگی خیلی تغییر کرده و بیش از هرکسی برکت این کار نصیب من شده است. از طرفی هم اعتقادم بر این است که انسان با فراگیری علم و دانش طرز تفکرش را تغییر میدهد، میتواند بهینه انتخاب کند، بهینه تصمیم بگیرد و بهینه زندگی کند و کجا بهتر از مدرسه برای رسیدن به این هدف.»
نظر شما