17نفر دانشآموز بودیم پشت نیسان باری. چشم که باز کردم دیدم پرت شدهایم ته درهای صخرهای با عمق 6-5 متر. کمی بالاتر از سطح دره هم وانت گیر کرده بود به یک تخته سنگ....»
ظهر نهمین روز آذرماه، 18دانش آموز دوره راهنمایی روستای «دومولا» در استان اردبیل، منتظر لندروری بودند که وظیفه انتقال آنها به مدرسه روستای «زاویه سنگ» را بر عهده داشت؛
جادهای صعب العبور به طول 7 کیلومتر 2 روستا را به هم وصل میکند و دانشآموزان دوره راهنمایی دومولا توسط لندرور به مدرسهشان منتقل شده و برمیگردند. سرویس مدرسه هر روز 6 بار فاصله 2 روستا را طی میکند.
آن روز به جای لندرور، وانت نیسانی خود را به محل تجمع بچههای دومولا رساند و راننده رو به دانشآموزان گفت: «امروز قرار شده من شما را به مدرسه ببرم.»
پسر بچه 13سالهای دوید و کیفش را انداخت روی صندلی کنار راننده و برای خودش جا گرفت. بقیه هم چپیدند پشت وانت...
«صدیار منصورزاده»، پدر رباب، دانشآموز کلاس سوم راهنمایی که در اثر ضربه واردشده به سرش در بیمارستان فاطمی اردبیل بستری است و تاکنون هم نتوانسته بیش از چند جمله حرف بزند، به نقل آنچه شاهدان روایت کردهاند، ماجرا را شرح داده و میگوید: «اداره آموزش و پرورش منطقه با راننده لندرور قرارداد رسمی بسته که هر روز بچههای روستای ما را به مدرسه روستای مجاور برساند. اما در این 70روزی که از باز شدن مدرسهها میگذرد او چندین بار خلاف تعهدش، از رانندههای دیگر خواسته تا وظیفه او را انجام بدهند.
حتی یکی- دو بار هم بچهها پیاده به مدرسه رفتهاند. من قبلا به خاطر این رفتار به راننده تذکر داده بودم و علاوه بر این هر بار که چنین خطایی سر میزد، مدیر مدرسه روستای زاویه سنگ و معاون آموزش و پروش بخش «انگوت» را هم در جریان میگذاشتم، اما متأسفانه روز حادثه باز همان خطا تکرار شده. این بچهها هم انسان هستند، ارزش دارند و من نمیدانم چرا باید پشت وانت به مدرسه فرستاده شوند....»
«امان گل دومولا»، مادر رباب نیز میگوید: «من و همسرم برای انجام کاری به پارسآباد رفته بودیم که خبر رسید دخترمان را در اثر تصادف به بیمارستان فاطمی اردبیل منتقل کردهاند.
نصف شب خودمان را به اردبیل رساندیم، اما نتوانستیم محل بیمارستان را پیدا کنیم. ناچار به خانه یکی از اقواممان رفتیم. صبح که به بیمارستان رسیدیم دخترم هنوز به هوش نیامده بود.»
بعد از حرفهای امان گل، پدر دانشآموز مصدوم حرفهایش را اینطور ادامه میدهد: «پسرم که کلاس اول راهنمایی است روی صندلی کنار راننده نشسته بوده و آسیبی ندیده.
پسرم همراه یک دختر دیگر- که او هم به صورت تصادفی آسیب ندیده – همه دوستانشان را از ترس آتش گرفتن وانت کمی آنطرفتر میکشند و با کمک یکی از اهالی روستا که از آنجا رد میشده، به بقیه خبر میدهند. روستاییان و معلمان و مسئولان مدرسه هم بچهها را تا «کنگرلی» برده و تحویل آمبولانسها میدهند.»
اسماعیل ابراهیمی، مدیر ارزیابی عملکرد و پاسخگویی به شکایات سازمان آموزش و پرورش استان اردبیل هم درباره این حادثه میگوید: «روستای دومولا یکی از روستاهای کاملا محروم استان اردبیل است و به حد نصاب نرسیدن تعداد دانشآموزان دوره راهنمایی آن باعث شده طرح انتقال دانش آموزان دوره راهنمایی این روستا به نزدیکترین مدرسه با وسیله نقلیه مجاز به اجرا گذاشته شود. به علت صعب العبور بودن مسیر، ما با یک راننده لندرور قرارداد بستهایم تا وظیفه انتقال روزانه دانش آموزان را به عهده بگیرد.
در بروز حادثه اخیر هم از نظر ما مقصر اصلی راننده لندرور است؛ چراکه طبق قرارداد، بایستی خود او نسبت به انتقال دانش آموزان اقدام میکرد و درصورت اعزام سرویس جانشین نیز باید پیشتر آموزش و پرورش منطقه را در جریان قرار میداد؛
چون ما پیش از عقد قرارداد، خودرو را از نظر ایمنی و راننده را از لحاظ مهارت مورد ارزیابی قرارمیدهیم و فقط به راننده مورد تایید خودمان اطمینان داریم. علاوه بر همه اینها، به هیچ وجه نباید از وسیله نقلیه باری برای انتقال انسان استفاده شود.»
ابراهیمی با اشاره به صدمات وارد شده به دانش آموزان افزود: «اگر نیسان به شکل معجزه آسایی به یک تخته سنگ گیر نمیکرد و روی بچهها میافتاد، اکنون با حادثهای بسیار دردناکتر از آنچه به وقوع پیوسته روبهرو میشدیم.
در حال حاضر هم به غیر از 2 نفر که یکی در مشکین شهر و دیگری در اردبیل بستری است، بقیه دانشآموزان با هزینه پرداختشده از طرف آموزش و پرورش از خدمات پزشکی بهره گرفتهاند. البته بین مصدمان ترخیص شده، 4 نفر نیز دچار شکستگی در ناحیههای دست و پا هستند.»