او با همدستی همکلاسی قدیمیاش و همسر وی، قدم به خانه مرد بیگناه گذاشت و بعد از به قتل رساندن وی، همه اموالش را به سرقت برد.
شامگاه 14 آبان ماه، وقتی ماجرای قتل یک استاد نقاشی در منزلش در غرب تهران به بازپرس جنایی تهران گزارش شد، وی همراه گروهی از کارآگاهان اداره 10 آگاهی پایتخت(مبارزه با قتل) عازم محل جنایت شدند.
ماموران بعد از ورود به این خانه با جسد بیجان مرد میانسالی مواجه شدند که بررسیها نشان میداد بر اثر خفگی به قتل رسیده است.
دستها و دهان این مرد با نخ و چسب بسته شده بود و عاملان جنایت بعد از به قتل رساندن این مرد طلا و جواهراتی را که در خانه وی بود به همراه چند میلیون تومان چکپول به سرقت برده بودند.
از آنجا که همسر این مرد نخستین کسی بود که ماجرا را به پلیس اطلاع داده بود، ماموران به تحقیق از وی پرداختند.
زن میانسال در جریان تحقیقات به کارآگاهان پلیس گفت: چند ساعت قبل برای انجام کاری از خانه خارج شدم اما وقتی برگشتم، هر چه همسرم را صدا زدم، جوابی نشنیدم. با دیدن اوضاع به هم ریخته خانه، ترس وجودم را فراگرفت و بعد از ورود به یکی از اتاقها با جسد بیجان همسرم که روی زمین افتاده بود مواجه شدم.
بعد از اظهارات این زن، جسد مقتول به پزشکی قانونی انتقال یافت و تحقیقات پلیسی برای کشف راز این جنایت خاموش آغاز شد.
بررسیهای اولیه حاکی از آن بود که مقتول استاد نقاشی بسیار خوشنام و ماهری بود و به همین خاطر افراد زیادی بهعنوان شاگرد به خانه او رفتوآمد میکردند.
این در حالی بود که بازجویی از همسایهها نشان میداد لحظاتی قبل از جنایت، چند زن و مرد وارد خانه او شده بودند و احتمالا جنایت از سوی یکی از آنها صورت گرفته است.
با این سرنخ، شناسایی افرادی که در زمان جنایت وارد خانه مرد نقاش شده بودند در دستور کار پلیس قرار گرفت. این تحقیقات گروه تحقیق پلیس را به دختر جوانی رساند که از مدتی قبل بهعنوان شاگرد به گالری نقاشی مقتول رفت و آمد داشت.
وقتی مشخص شد این زن آخرین کسی بود که وارد خانه مرد نقاش شده بود، ماموران او را دستگیر و به اداره پلیس منتقل کردند.
من بیگناهم
زن جوان که وانمود میکرد از مرگ استاد نقاشیاش بیخبر است در بازجوییها ادعا کرد: مدتهاست که در نزدیکی مرد نقاش زندگی میکنیم و به همین خاطر او را کاملا میشناسیم.
به خاطر همین شناخت بود که برای یادگیری نقاشی به خانهاش میرفتم و روز حادثه نیز قصد داشتم برای آموزش به منزل او بروم اما در تماس تلفنیای که با مقتول داشتم، وی مدعی شد مهمان دارد و من نیز از رفتن به خانهاش منصرف شدم.
اظهارات دختر جوان در حالی بیان میشد که کارآگاهان در ادامه تحقیقات دریافتند وی برخلاف ادعایش، در روز قتل در نزدیکی خانه مقتول دیده شده است. به این ترتیب بازجویی از دختر جوان از سر گرفته شد و او که چارهای جز بیان حقیقت نداشت به قتل مرد نقاش اعتراف کرد.
وسوسه سرقت
متهم روز گذشته وقتی مقابل قاضی شاملو، بازپرس شعبه اول دادسرای جنایی تهران قرار گرفت، گفت: از وقتی به خانه مقتول رفتوآمد داشتم، میدانستم که او پول و طلای زیادی در خانهاش نگهداری میکند.
از همان زمان بود که وسوسه سرقت مثل خوره به جانم افتاد.وی ادامه داد: مدتی بعد نقشه سرقت را با یکی از دوستان قدیمیام که مدتها قبل همکلاسی بودیم مطرح کردم.
وقتی او از نقشهام باخبر شد، شوهرش را هم در جریان آن قرار داد و به این ترتیب قرار شد 3 نفری نقشه سرقت از مرد نقاش را عملی کنیم. روز حادثه طبق نقشهای که طرح کرده بودیم، ابتدا من به بهانه آموزش نقاشی وارد خانه مقتول شدم.
وقتی مطمئن شدم او تنهاست و همسرش در خانه نیست، بدون اینکه متوجه شود در ورودی را باز کردم و همسر دوستم وارد خانه شد.
او با یک کلت قلابی شروع به تهدید استاد نقاشی کرد و بعد از آن با کمک یکدیگر، دست و پا و دهان او را با نخ و چسب بستیم. سپس او را به اتاق خواب بردیم و بعد از سرقت طلاها، چکپولها و یک تابلوی باارزش قصد فرار داشتیم که ناگهان فکری به ذهنم رسید.
از آنجا که مقتول مرا به خوبی میشناخت و احتمال داشت بعد از فرار ما، ماجرا را به پلیس اطلاع دهد، تصمیم گرفتیم او را به قتل برسانیم و بعد از ارتکاب جنایت از محل فرار کنیم.
تحقیقات ادامه دارد
سرهنگ کارآگاه سعید لیراوی- معاون جنایی پلیس آگاهی تهران - روز گذشته با اعلام این خبر گفت: بعد از اعترافات دختر جوان، به دستور بازپرس پرونده گروهی از ماموران عازم مخفیگاه 2متهم دیگر شدند و آنها را در اطراف کرج دستگیر کردند.
با کشف اموال مسروقه از متهمان آنها نیز به اداره آگاهی انتقال یافتند و در بازجوییها به شرکت در سرقت مرگبار اعتراف کردند. به این ترتیب برای تمامی متهمان قرار بازداشت صادر شد و تحقیقات تکمیلی درخصوص این پرونده ادامه دارد.