جمعه ۱۵ آذر ۱۳۸۷ - ۰۹:۵۴
۰ نفر

احسان حضرتی: سرانجام پس از 3 سال، مصوبه پانصدوشصت‌وپنجمین جلسه شورای‌عالی انقلاب فرهنگی، در روز دوم آذر، مقارن با شب تولد جلال آل احمد، اجرایی شد و نخستین دوره جایزه ادبی جلال که گران‌ترین جایزه ادبی ایران محسوب می‌شود، برگزار شد.

 اما برخلاف انتظار، هیچ نویسنده‌ای نتوانست نظر هیات داوران این جایزه را تامین کند و تنها 5 کتاب شایسته تقدیر اعلام شدند.

 در بخش رمان و مجموعه داستان که به نسبت حوزه‌های نقد ادبی، تاریخ نگاری و مستندنگاری از حساسیت بیشتری برخوردارند، 25 سکه تقدیری به« قاعده بازی» نوشته فیروز زنوزی جلالی و« اژدهاکشان» به قلم یوسف علیخانی رسید؛ انتخابی که خیلی زود واکنش‌های متعددی را برانگیخت.

اولین زمزمه‌ها پس از اعلام نتایج جایزه جلال به نحوه ارزیابی داوران برمی‌گشت. بسیاری از منتقدان معتقدند ملاک و معیارهای داوری نخستین دوره جایزه جلال آل احمد باید قبل از مراسم پایانی به‌صورتی شفاف در رسانه‌ها مطرح می‌شد و این کاری است که در تمام جوایز ادبی دنیا و حتی جوایز ادبی خصوصی و برخی جوایز دولتی که سالانه در ایران برگزار می‌شود، مرسوم است. اما این اتفاق در جایزه جلال روی نداد و محمد رمضانی فرانی، دبیر علمی جایزه همان استدلال همیشگی را مطرح کرد: «داوران ما از اعضای هیات علمی دانشگاه‌ها هستند و دوست ندارند وارد جریانات رسانه‌ای شوند.»

فرشته احمدی، نویسنده و عضو هیات داوران جایزه روزی روزگاری در این باره معتقد است: «برگزارکنندگان جایزه باید اسامی داوران و ملاک و معیارهای داوری را تا روز اهدای جوایز مشخص می‌کردند تا دیگر به‌دلیل نوع گزینش آثار این همه جار و جنجال به پا نشود.»

امیرحسین خورشیدفر، نویسنده و دیگر داور جایزه روزی روزگاری هم می‌گوید: «انتخاب مجموعه داستان اژدهاکشان نشان می‌دهد داوران جایزه ادبی جلال سلیقه متفاوتی با ما دارند اما اینکه اثری با حال و هوای اقلیمی مورد توجه آنها قرار گرفته است بد نیست، اگرچه می‌شود درباره کیفیت داوری نقد نوشت، اما مشکل عمده منتقدان این است که برگزارکنندگان این جایزه معیارها را به‌صورت شفاف اعلام نمی‌کنند.»

اما پس از انتقاد از پنهان کردن نام داوران جایزه جلال، نام عبدالعلی دستغیب، به‌عنوان یکی از اعضای هیأت داوری جایزه اعلام شد؛ شاید تنها به این علت که کمی از حجم انتقادات کاسته شود. جالب اینکه دستغیب نیز بر نظر منتقدان دیگر تاکید می‌کند و معتقد است بهتر بود پیش از اعلام برگزیدگان، در نشریات و رسانه‌های عمومی، طرز داوری، اسامی داوران و اهمیت جایزه جلال اطلاع رسانی می‌شد تا پس از برگزاری، اعتراض‌ها به نحوه داوری کمتر شود.

آن سوی میدان

اما آن سوی میدان، برگزیدگان یا تقدیری‌های جایزه اول، نظرات متفاوتی دارند. فیروز زنوزی جلالی برخلاف نظر دبیر علمی این جایزه معتقد است: «اگرچه حمله به داوران و حاشیه‌سازی‌‌های سهم خواهانه کار شایسته و قابل دفاعی نیست اما باید توجه داشت که اساسا هر نوع داوری در دنیا تبعاتی به‌دنبال دارد و کارشناسان و داوران باید با شهامت ابراز نظر کنند و از انتخاب خود دفاع کنند.»

با این حال، یوسف علیخانی ماجرا را به شکل دیگری می‌بیند. علیخانی درباره تفاوت جوایز خصوصی و دولتی در زمینه اعلام نام داوران و رفتارهای شفاف‌تر می‌گوید: «عرصه داستان با سیاست فرق می‌کند. جایزه جایزه است و خصوصی و دولتی ندارد. این قبیل تقسیم‌بندی‌ها هم بیشتر به کار سیاستمداران می‌خورد تا نویسندگان.»

این نظر اگرچه درصورت عملی شدن، می‌تواند بسیاری از مرزبندی‌های ناصواب را از‌میان‌بردارد، اما به‌نظر می‌رسد با توافق جمعی اهالی ادبیات متفاوت است. منتقدان جایزه‌های دولتی معتقدند معمولا دولت و نهاد‌های دولتی - حتی در دمکرات‌ترین صورت ممکن شان-  بنا بر برخی ملاحظات و تنگناهای سیاسی و اجتماعی نماینده محافظه‌کارترین بخش از سلایق ادبی جامعه به شمار می‌آیند و به همین دلیل اگر دولت به‌صورت مستقیم وارد جریانات ادبی شود و اعمال نظر کند، به‌طور طبیعی گروهی از نویسندگان به‌دلیل سلایق متفاوتشان خارج از دایره حمایت‌های دولتی قرار می‌گیرند.

 ابراهیم حسن بیگی در این زمینه می‌گوید: «در تمام دنیا جوایزی که به نام نویسندگان و مشاهیر بزرگ به آثار برتر آن کشور و یا دیگر نقاط جهان داده می‌شود از جانب بخش خصوصی است و دولت نقش تعیین کننده‌ای در آن ندارد و زیبایی کار هم به‌نظرم در همین جاست که این کار بدون دخالت نهادهای دولتی صورت می‌گیرد. دولت باید با حمایت از جشنواره‌های مختلف به سمت چندصدایی پیش برود حتی اگر این جشنواره‌ها اهداف خاص دولت را دنبال نکنند باز هم دولت باید از آنان حمایت کند تا همه صداهای جامعه شنیده شوند و یک صدا به‌دلیل نداشتن حمایت خفه نشود.»

تقدیری‌‌ها، بهترین‌ها هستند؟

تمام انتقادات موجود و همیشگی از جوایز مختلف که بیشتر شامل جایزه‌های دولتی می‌شود، ناشی از اختلاف نظر نویسندگان، منتقدان و خوانندگان با داوران است و پاسخ‌های گوناگون به این پرسش که آیا کتاب‌های برگزیده، بهترین انتخاب‌های ممکن هستند؟ اما قسمت جالب ماجرای جایزه جلال، مثل بسیاری دیگر از جوایز ایران، بی‌خبری اهالی ادبیات از کتاب‌های موجود یا محافظه‌کاری در بیان نظراتشان است که نهایتا تنها در حد اظهارنظرهای کلی و مبهم باقی می‌ماند. به‌عنوان نمونه، اغلب منتقدان و داوران جوایز ادبی دیگر می‌گویند تا‌کنون رمان قاعده بازی را که علاوه بر این جایزه، جایزه کتاب فصل و قلم زرین را هم از آن خود کرده است، نخوانده‌اند و جالب‌تر اینکه حتی یوسف علیخانی هم تا پیش از اعلام نتایج، از وجود رمانی به این نام بی‌خبر بوده است!

او می‌گوید: «من در ماه‌های اخیر که به‌دلیل بیکاری خانه نشین شده بودم اطلاع درست و دقیقی از فعالیت زنوزی نداشتم و نمی‌دانستم که چنین رمانی با این حجم و مشخصات منتشر شده است اما در مجموع زنوزی برای من نویسنده محترمی است که خصوصا دو داستان «سیاه بمک» و «مردی با کفش‌های قهوه‌ای» او را بسیار دوست دارم.»

سوی دیگر میدان، مهم‌ترین ضلع این مثلث، یعنی خوانندگان هستند که از هیچ‌یک از کتاب‌های اعلام شده، استقبال قابل توجهی نکرده‌اند. با این حال عبدالعلی دستغیب برخی از دلایل انتخاب قاعده بازی را این طور توضیح می‌دهد: «قاعده بازی از نظر بافت و ساختار داستانی، استحکام خوبی دارد. این رمان چند صحنه درخشان دارد که نویسنده توانسته نقبی به گذشته راوی داستان بزند و این گذشته را زنده کند.»

اما درباره اژدهاکشان علیخانی بحث به‌گونه‌ای دیگر است، چرا که اغلب کسانی که این کتاب را خوانده‌اند معتقدند این اثر در گذر از فرهنگ عامه و ورود به حوزه ادبیات داستانی چندان کامیاب نبوده است و بیشتر به یک بوم نگاری می‌ماند که نویسنده آنچه را به چشم خود مشاهده کرده یا از دیگران شنیده در قالب داستان‌واره‌هایی نقل کرده است.

خورشیدفر در حالی‌که از اظهارنظر صریح درباره اژدها‌کشان طفره می‌رود، اذعان می‌کند: «به‌نظر من سه اثر «مردی که گورش گم شد» نوشته حافظ خیاوی، «آن گوشه دنج سمت چپ» نوشته مهدی ربی و «گوساله سرگردان» نوشته مجید قیصری بهترین مجموعه داستان‌های این یکی، دو ساله هستند.»

لادن نیکنام هم مجموعه داستان اژدهاکشان را اثری چالش‌برانگیز می‌خواند و یادآور می‌شود: «اینگونه داستان‌ها برای تقویت گونه‌های ادبی که همه خوان نیست و نویسنده برای ورود در بخش‌های تجربی جسارت دارد خیلی خوب است، ولی اینکه واقعا این کتاب بتواند با دریافت جایزه مخاطب زیادی پیدا کند، بعید می‌دانم، به‌دلیل اینکه متن کتاب ساده نیست و تأثیرگذاری آن روند کندی دارد.»

فیروز زنوزی جلالی هم با آنکه اژدهاکشان را نخوانده است، می‌گوید: «مجموعه داستان قبلی علیخانی، «قدم بخیر مادر بزرگ من بود»‌ را خوانده‌ام و به‌نظرم اثر خوبی است ولی در جاهایی اصرار به بومی نویسی این نویسنده آن قدر تند و غلیظ است که مخاطب را آزار می‌دهد.»پاسخ آخر به این پرسش را باید از زبان دستغیب شنید: «انتخاب این آثار به معنای آن نیست که اینها بهترین نمونه‌های ادبیات داستانی ما هستند بلکه تنها در میان آثاری که در جایزه شرکت کردند به‌نحوی شاخص‌تر از دیگران بوده‌اند.»

دستغیب برخی از دلایل انتخاب اژدهاکشان را نیز این طور شرح می‌دهد: «اثر یوسف علیخانی، برخلاف بسیاری از آثار دیگر، اقتباسی از آثار نویسندگان برجسته خارجی نیست بلکه اثری بومی است که با در کنار هم قرار دادن شهر بزرگی چون قزوین با روستایی دورافتاده مثل میلک که هر روز اهالی آن به شهر مهاجرت می‌کنند، بر چالش میان سنت و تمدن مدرن انگشت می‌گذارد.»

مه فرومی‌نشیند

صرف‌نظر از همه انتقادها و جنبه‌های مثبت و منفی جایزه جلال، اینکه سرانجام این جایزه برگزار شد، خود شاید مهم‌ترین قسمت این ماجراست؛ ماجرایی که اگرچه در فضای مه‌آلود ادبیات ایران حرکتش را آغاز کرده است، اما مسلما بیش از همه، نویسندگان را خشنود خواهد ساخت‌چرا که سرانجام هر مهی فرومی‌نشیند.

کد خبر 70061

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز