همشهری آنلاین -یکتا فراهانی بسیاری از ما بارها به دردهایی مبتلا شده ایم که علت مشخصی برای آنها مشخص نشده است و درنهایت متخصصان گفته اند منشاء بیماری ما عصبی است. به این بیماریها بیماریهای «روان تنی» یا «سایکوسوماتیک» گفته می شود؛ یعنی فرد بیماری جسمی خاصی ندارد؛ اما بر اثر عوامل ذهنی و بعضی هیجانات و احساسات فکر می کند علائم بیماری های خاصی را در خود مشاهده میکند. اما واقعا در مقابل این گونه بیماری ها چگونه باید رفتار کرد و درمان آنها به چه صورت خواهد بود؟
عملکرد مغز در مقابله با استرس از گذشته تا امروز
دکتر بهزاد چاووشی، روانشناس بالینی و مدیر مرکز مشاوره ارگانیک مایندد در مورد عملکرد مغز دربرابر خطرات غیر مترقبه میگوید : «تصور کنید یک نفر از اجداد ما، هزاران سال پیش در جنگل راهپیمایی میکرده که یک خرس به او حمله میکند. در این صورت، بدن با تمام قوا سعی میکند به فرد انرژی بدهد تا پا به فرار بگذارد.
بعد از فرار، او احساس خستگی، بدن درد و بیحالی میکند؛ به گونهای که ناچار به استراحت میشود و میخواهد با استراحت، انرژی از دست رفته را به دست آورد. بنابراین مغز هم دستور استراحت صادر میکند.»
فرمان مشابه مغز در مقابله با استرسهای مختلف
به گفته چاووشی، در دنیای مدرن، ما هنوز هم همچنان و گاهی حتی هر روز با موقعیت های استرس زا و خطرات محیطی بسیاری مواجه هستیم مانند همان اتفاقات استرس زای زمان های قدیم رو به رو میشویم.
در واقع مغز ما، موقعیتهای اضطراب زا را مانند همان خرس تصور میکند، به این ترتیب جسم نیز در رویارویی با استرس، به دلیل ایجاد درد و کوفتگی، سردرد یا احساس خواب آلودگی، ما را به سمت استراحت سوق خواهد داد.
تجربه دردهای مزمن
قطعا همه ما تجربه کرده ایم که بعد از یک روز شلوغ و پرتنش، سرمان درد گرفته و ترجیح دادهایم بخوابیم و به دور از شرایط پر تنش طی روز، استراحت کنیم.
چاووشی میگوید بعضی افراد دچار بدندردهای مزمن زیادی هستند که زندگی آنها را مختل کرده است. در واقع جسم آنها از نظر فیزیولوژی سالم است، اما نظام فکری آنها به گونهای با مشکلات مواجه شده که احساس درد را به آنها القا می کند.
تبعات نشخوارهای ذهنی
به گفته این روانشناس بعضی افراد به واسطه نشخوارهای ذهنی مداوم، وسواس فکری، نبش قبر خاطرات گذشته، خودسرزنشی، نگرانیهای پی در پی و تصور اتفاقات ناگوار و فجایع، مدام به مغز خود پیغام «خطر» میدهند.
در واقع مغزدر طول تکامل یاد گرفته بعد از هر اعلام «خطری»، تولید درد و خستگی کند تا فرد، استراحت را انتخاب کند.
تولید درد بوسیله مغز!
به عقیده چاووشی، اصل مشکل اینجاست که وقتی افراد مدام اطلاعات غلطی را به مغز مخابره میکنند و دائم به مغز پیام میدهند که اوضاع رو به راه نیست، مغز هم مدام تولید درد میکند.
بنابراین نتیجه دریافت چنین پیام هایی از مغز، تبعاتی مانند سردرد، مشکلات گوارشی، خستگی مزمن، فیبرومیالژیا، گردن درد و کمر درد خواهد بود.
تکرار چرخه معیوب پیام های مغز و جسم
این روانشناس میگوید در واقع مغز فرمان درد صادر می کند؛ به این امیدآنکه فرد حداقل کمی به سمت التیام ریشه ای دردهای خود بپردازد؛ غافل از آنکه همین دردهاهم برای چنین افرادی تبدیل به سوژه های جدیدی برای ترس و نگرانی، و در نهایت نیز دریافت مجدد پیغام «خطر» خواهد شد.
وقتی چنین پیامهایی به مغز مخابره میشوند؛ این چرخه معیوب همچنان ادامه پیدا خواهد کرد. بنابراین ما نیاز داریم بتوانیم بالاخره این سیکل معیوب را قطع کنیم.
تشخیص منشاء دردهای مزمن
چاووشی در مورد راه حل قطع چرخه مخابره فرمانهای مکرر درد از سوی مغز به جسم میگوید مهمترین کار آن است که بتوانیم تشخیص دهیم دردهای مزمن ما علت روانی دارند یا جسمانی؟
توجه داشته باشیم دردهایی که علت روانی دارند عموما چنین مشخصاتی دارند:
- علائم درد در این افراد بدون هیچ آسیب فیزیکی مشخصی رخ میدهد یا معمولا محلی درد میگیرد که مدت ها قبل آسیب دیده بوده؛ ولی درمان شده است.
-دردهایی که جنبه روانی دارند اغلب هر دو طرف بدن را درگیر میکنند و سمت چپ و راست بدن یه طور همزمان درگیر خواهند شد. .بنابراین اگر درد فقط یک طرف بدن را درگیر کند معمولا علت فیزیکی دارد؛ نه روانی.
- اگر درد یک طرف بدن باشد، فقط یه نقطه نیست و کلا نیمی از بدن را درگیرخواهد کرد.
چرخش درد
- این روانشناس میگوید دردردهای روان تنی درد یک جا نمیماند و در نواحی مختلف بدن میچرخد؛ یعنی نواحی بالاتر و پایینتر از آن نقطه را هم درگیر خواهد کرد.
نوع درد به صورت سوزش و حسی از سرما یا گرما دارد و گاهی نیز فرد دردی مانند شوک الکتریکی؛ یعنی دردی تند و تیز را احساس میکند.
- موقعیت و محل درد در طول زمان تغییر میکند اما اغلب اوایل صبح یا نصف شب ها بیشتر خواهد بود.
- در افرادی که درد بدن آنها علت روانی دارد، درد بعد از فعالیتهای فیزیکی تشدید میشود. ولی وقتی درد، علت جسمانی داشته باشد در حین فعالیت فیزیکی، شدت خواهد یافت.
ارتباط مستقیم درد با حالات روحی فرد
- به عقیده چاووشی، وقتی از افرادی که درد بدن آنها علت روانی دارد در مورد دردشان سؤال میکنی یا در واقع موضوع درد را به یادشان می آوری، توجه آنها بر درد شدت پیدا میکند و احساس درد بیشتری خواهندکرد.
- همانگونه که در این افراد، هنگام اوقات فراغت یا وقتی اوضاع بر وفق مراد است خبری از درد نیست!
نقش محرکهای بیرونی
- به گفته دکتر چاووشی، علائم درد با محرکهایی مانند بو، غذا، نور، صدا، دوران قبل از پریود، تغییرات فصلی یا شرایط آب و هوایی مختلف تغییر خواهند کرد.
- دردهایی که جنبه روانی دارند هنگام پیش بینی و حدس و گمان برای قرار گرفتن در موقعیتهای اضطراب آور، تشدید خواهند شد.
- دردهایی که منشاءروانی دارند بدون انجام هیچ حرکتی و فقط با تصور انجام یک حرکت، تشدید خواهند شد
- در افرادی که درد علت روانی دارد با کوچکترین لمسی، فرد درد زیادی را گزارش میدهد.
پایان دادن به دردهای روان تنی
دکتر چاووشی میگوید در کنار درمان دارویی میتوانید به این موارد توجه داشته باشید. مثلا هرگز اجازه ندهید دردهای مزمن روان تنی در رویه زندگی شما تغییر ایجاد کنند.
به عقیده این روانشناس ما باید تا جاییکه مقدور است نسبت به دردهای روان تنی یا سایکوسوماتی بی تفاوت باشیم و تا حد امکان به فعالیتهای روزمره خود به نحو صحیح و مناسب رسیدگی کنیم.
کیفیت زندگی خود را فدای دردهای روان تنی نکنیم
چاووشی میگوید ما نباید اجازه دهیم کیفیت زندگیمان تحت تاثیرچنین دردهایی قرار بگیرد. در واقع آن چیزی که باعث میشود درد در ما ادامه داشته باشد ترس ما از درد است!
یعنی نباید به خاطر اجتناب از درد، سبک زندگی مورد علاقه گذشته خود را رها کنیم. توجه داشته باشیم ترس، اضطراب و نگرانی فقط اوضاع رابدتر و بدتر خواهدکرد.
در واقع اضطراب ناشی از درد احتمالی، باعث انقباضات عضلانی میشود و این انقباضات نیز معمولا نواحی حساس، صدمه دیده و آسیبپذیر را بیشتر تحت الشعاع قرار میدهند و درگیر میکنند.
سیکل معیوب افزایش احساس درد
به گفته چاووشی، وقتی بر درد متمرکز میشویم، نواحی حساس و آسیبپذیر جسم، مدام درگیر خواهند شد، بنابراین درد هم بیشتر میشود، وقتی هم که درد بیشتر شود، اضطراب افزایش پیدا خواهد کرد، اضطراب هم که بالاتر برود، عضلات منقبض میشوند، عضلات هم که بیشتر منقبض شوند، دردشدت خواهد یافت. به این ترتیب، این سیکل تسلسل باطل همچنان ادامه پیدا خواهد کرد.
اجتناب از درد، دردآور است
این روانشناس بالینی میگوید رونالد سیگل، استاد دانشکده پزشکی دانشگاه هاروارد در کتاب معروف خود به نام Back Sense به صراحت اعلام می کند بهترین درمان برای اکثر مبتلایان به دردهای روان تنی، از سرگرفتن فعالیتهای روزمره است.
مثلا اگر کمر دردی دارید که هرگز در عکسبرداریها، علت فیزیولوژی خاصی برای آن تشخیص داده نشده؛ در این صورت شما باید اشیا را تقریبا به همان شکل همیشگی بردارید و احساس نکنید بیمار هستید. در واقع نکته اصلی ماجرا آنجاست که توجه داشته باشید : «اجتناب از درد، دردآور است.»
درد را ترجیح میدهید یا لذت بردن از زندگی؟
در نهایت چاووشی توصیه میکند افرادی که از دردهای روان تنی شکایت دارند حتما باید به روانشناس یا روانپزشک مراجعه کنند. در غیر این صورت، مشکلات آنها همچنان ادامه خواهد داشت و کیفیت زندگی شان را نیز به شدت تحت الشعاع قرار خواهد داد.
پس انتخاب با شماست؛ درد را ترجیح میدهید یا لذت بردن از زندگی!؟
نظر شما