قرار شد همانطور که در برخی از کشورهای دیگر اجلاس مشترک آفریقا و آن کشور را برگزار کردند در سال 2009 نیز اجلاس سران ایران و آفریقا در تهران برگزار شود.
از سخنان محمد رضا باقری چنین برمیآید که وزارت امور خارجه مجدانه در پی برگزاری اجلاسی است که مشابه آن قبلا در چین، ژاپن، ترکیه، هند و کره جنوبی برگزار شده است. برگزاری چنین اجلاسی در نوع خود میتواند اقدامی شایسته و حاکی از کارآمدی دستگاه دیپلماسی در برقراری ارتباط با قاره مهم آفریقا باشد.
تردیدی نیست که قاره آفریقا به دلایل مختلف، نه تنها برای ایران، بلکه برای هر کشور مقتدری در جهان یک شریک راهبردی محسوب میشود. از جهت سیاسی، این قاره با بلوک اتحادیه آفریقا که 53 کشور قاره را شامل میشود (به جز مراکش)، حرف اول را در مجامع جهانی میزند. آفریقاییها بهصورت جمعی رای میدهند و طبیعی است رای 53 کشور میتواند بسیاری از معادلات را دگرگون سازد.
در عرصه اقتصادی این قاره با جمعیتی بالغ بر 800 میلیون نفر یک بازار واردات بزرگ محسوب میشود که اتفاقا سرریز تولیدات صنعتی و خدمات فنی و مهندسی ایران، در این بازار واجد مزیت رقابتی است.
در عرصه فرهنگی نیز، ایران بهدلیل نداشتن سابقه استعماری و با توجه به حضور جمعیت مسلمان بیش از 50 درصد در آفریقا، با فاصله زیاد از کشورهایی مانند چین که به سرعت بازارهای آفریقایی را در مینوردد، پیش است.
به عبارت ساده آفریقا همچون چشمهای گواراست که باید به سوی آن روان شد و برگزاری اجلاس سران آفریقا و ایران میتواند این حرکت را تسهیل کند، اما چند ملاحظه آزاردهنده وجود دارد که توجه به آنها میتواند فرصت تاریخی حضور رهبران آفریقایی در ایران را به امکانی برای ارتقای منافع ملی تبدیل کند:
1-کشورهایی مانند چین و ژاپن در چارچوب سیاست ساختاری درازمدت و با وجود اختلافات فرهنگی عمیق با آفریقا، امروز به نقطهای رسیدهاند که تقریبا هیچ فعل و انفعال عمدهای در قاره آفریقا بدون تعامل با آنها ممکن نیست. بیشک این 2 کشور ابزار و ظرفیتهای بزرگی نسبت به کشورمان برای تعمیق روابط با باقی دنیا دارند. اما اگر قرار است از این 2 کشور در برقراری رابطه با آفریقا الگو برداری کنیم، مناسب است سیاست کنش و واکنشی امروز را که البته خاص دولت فعلی کشورمان هم نیست، با یک سیاست ساختاری همه جانبه جایگزین نماییم. یک بار برای همیشه باید به این موضوع توجه کنیم که رابطه با آفریقا برای منافع ملی مان راهبردی است و البته بهترین و مؤثرترین راهکار برای عینیت بخشی به این رابطه گسترش مبادلات تجاری و اقتصادی است که البته راهکارهای شناخته شده خودش را دارد.
بر این اساس چین و ژاپن هنگامی برگزاری اجلاس مشترک با آفریقا را، مخصوصا در سطح سران، در دستور کار قرار دادند که سطح مبادلات تجاری و اقتصادیشان به رقم قابلقبولی رسیده بود و اجلاس سران با هدف تحکیم روابط از قبل پی ریزی شده و در عین حال بهمنظور نمایش اقتدار سیاسی مورد التفات قرار گرفت. در مقام مقایسه براساس آمار گمرک کشورمان میزان صادرات غیرنفتی ما به آفریقا در سال 1385 حدود 300 میلیون دلار، و در همین سال ( 2006) میزان صادرات چین به آفریقا بالغ بر 20 میلیارد دلار بوده است و براساس پیشبینیها میزان مبادلات چین با آفریقا تا سال 2010 به بیش از 100 میلیارد دلار خواهد رسید.
2-ترکیه که در سال 2008 اجلاسی را با کشورهای آفریقایی و به شکل موفقیتآمیزی برگزار کرد، در پایان سال 2007 با مبادلاتی بالغ بر 10 میلیارد دلار با آفریقا، خودش را بهعنوان یک شریک جدی در این حوزه معرفی کرده است. این کشور که به تازگی قصد دارد تعداد سفارتخانههای خود در کشورهای آفریقایی را به 20 برساند، قبل از برگزاری اجلاس، زمینهسازیهای لازم برای جلب نظر مثبت افکار عمومی مردم ترک را انجام داده بود و در این راستا سال 2005 را در کشورش سال آفریقا نامیده بود. از این لحاظ ضروری است زمینهسازی لازم مخصوصا نزد افکار عمومی کشورمان در مورد برگزاری اجلاسی مشابهصورت گیرد که در این راستا هماهنگی میان دستگاههای مختلف از جمله رسانه ملی اجتناب ناپذیر است.
3- آلفا عمر کوناره، رئیسجمهوری سابق جمهوری مالی و رئیس سابق کمیسیون اتحادیه آفریقا (بالاترین مقام اجرایی اتحادیه آفریقا) در سفر یک سال قبل به ایران تاکید کرده بود ایران در میان دوستان درجه اول آفریقا قرار دارد، ولی در عین حال از کشورمان درخواست کرده بود که قولهایی را که میتواند به آنها جامه عمل بپوشاند، در ارتباط با آفریقا مطرح کند. واقعیت این است که در سالهای بعد از انقلاب اسلامی، روابط ایران و آفریقا بعد از گذر از دوران روابط متکی بر صبغههای فرهنگی در سالهای آغازین که بر پایه ارتباط با کشورهای محروم و ستمدیده جهان قرار داشت و بعد از یک دوره فترت در دوران دفاع مقدس، در نیمه دوم دهه 1370 با رویکرد اقتصادی ابعادی تازه یافت و در این راستا تلاشهای کمابیش موفقی در عرصه روابط اقتصادی با قاره آفریقا صورت گرفت.
اما این تلاشها نه با ظرفیت روابط موجود تناسبی داشت و نه با شتاب گسترش روابط آفریقا با دیگر کشورهای جهان. بر این اساس انبوهی از موافقتنامههای اجرا نشده روی میز کمیسیونهای مشترک ایران با کشورهای آفریقایی باقی مانده است. شایسته است قبل از برگزاری اجلاس سران ایران و آفریقا درباره موافقتنامههای یادشده و مخصوصا قول و وعدههای محقق نشده تعیین تکلیف شود.
با همه این احوال باید تحرک وزارت امور خارجه در این حوزه را با دیده تحسین نگریست، اگرچه این موضوع نباید باعث شود که با ظاهربینی و سادهانگاری در برنامهریزی و اجرا، فرصت تاریخی حضور رهبران آفریقایی در کشورمان را به سادگی برگزار کنیم.
در این زمینه قطعا یک حرکت ملی و همهجانبه لازم است، وگرنه برگزار نکردن اجلاس بهتر از برگزارکردن ساده و تشریفاتی آن است.
تجربه ناموفق همایش اقتصادی برگزار شده با کشورهای آفریقایی در سال 1383 که هیچکدام از مفاد بیانیه نهایی آن اجرایی نشد، هنوز از ذهن رهبران آفریقایی محو نشده است.