به گزارش همشهری آنلاین، محمد علی نادری هنرمند و نقاش جوان عرصه هنرهای تجسمی متولد مرداد ۱۳۷۱ و اهل بوشهر است. او تحصیلات مقطع کارشناسی خود را در رشته علوم تغذیه در دانشگاه علوم پزشکی بوشهر به پایان رسانده است. وی از کودکی به نقاشی علاقهمند بوده و موازی با تحصیل، در کلاسهای نقاشی شرکت کرده است. علی بحرینی نخستین استاد او در نقاشی و طراحی بوده و محمد علی از سن ۱۴ سالگی در کلاسهای این استاد شناختهشده حضور یافته است. او همچنین از سال ۱۳۹۸ به عنوان شاگرد نزد حسن روحالامین حاضر شده و از آن تاریخ تاکنون، نقاشی را به شکل جدی و متمرکز دنبال کرده است.
اما امسال اتفاق بسیار ویژهای برای این هنرمند جوان افتاد و آن، نصب یکی از نقاشیهای عاشورایی او در صحن حرم مطهر حضرت امیرالمومنین؛ علی(ع) بود. این نقاشی که «مسیح عاشورا» نام دارد، در دیوار روبهروی باب القبله نصب شده است. به بهانه این اتفاق بسیار ویژه، به سراغ نادری رفتیم و با او همکلام شدیم.
در ادامه مشروح گفتوگوی با محمد علی نادری را از نظر میگذرانید:
ظرفیت بالای بوم و رنگ روغن برای انتقال مفاهیم
مرور آثار شما نشان میدهد تکنیکهای مختلفی برای خلق آثارتان به کار میگیرید؛ از نقاشی دیجیتال گرفته تا ذغال، پاستل و رنگ روغن. چطور به انتخاب میرسید که هر اثر را با تکنیک خاصی خلق کنید؟
در این زمینه تصور میکنم دو مقوله وجود دارد که روی عملکرد هنرمند تأثیر میگذارد؛ مقوله نخست شامل علاقه و تواناییهای هنرمند است. به شخصه نقاشی روی بوم و رنگ روغن را ترجیح میدهم و به این تکنیک علاقهمند هستم. کما اینکه بسیاری از نقاشان مطرح دنیا هم آثار خود را با این تکنیک اجرا کردهاند. احساس میکنم کاری که با ابزار بوم و رنگ روغن انجام میشود، حس خاصتری دارد و مفهوم را به شکل رساتری منتقل میسازد.
بسیاری از کارهایمان در حد اتود باقی میمانند
مقوله دوم، مقولهای حسی است. گاهی اوقات، هنرمند ایده یا مفهومی را در ذهن خود میپروراند که شاید بتواند آن را با ابزارهای سادهای نظیر مداد طراحی و کاغذ هم منتقل کند اما در برخی مواقع، نیاز است که اثر، رنگآمیزی شود، در معرض فعل و انفعالات بیشتری قرار گیرد و در نهایت به تابلو تبدیل شود. بسیاری از اتودهای ما در حد اتود باقی میمانند، اگر حس کنیم که برای انتشار مناسب هستند، منتشرشان میکنیم و در غیراینصورت، در آرشیو میمانند. بسیاری از آثاری که اکنون در گالریهای شخصی هنرمندان مشاهده میکنید، ممکن است اتودی باشد که چند سال قبل به ذهن هنرمند رسیده و نیمهتمام باقی مانده است. آن اتود از آن تاریخ به بعد، در گوشهای از آتلیه هنرمند قرار گرفته است تا اینکه از نظر حسی یا اجتماعی، زمان اجرایش فرا رسد و پس از آن، هنرمند به تکمیل اتود و تبدیل آن به اثر بپردازد.
در کشور ما هنرمندان جوان بسیاری هستند که نقاشی را به عنوان رشته هنری خود انتخاب میکنند؛ گروهی به خلق آثار آئینی و گروهی هم در سایر بخشها اثر هنری خود را به مخاطبان ارائه میکنند. چه شد که شما در مسیر یعنی خلق آثار آئینی قرار گرفتید؟
ببینید هنر مقولهای است که به هیچ عنوان نباید آن را صفر و یکی بنگریم به این معنی که تقسیم بندی یا مرز بندی کنیم، همانطور که قبلاً اشاره شد موضوع خلق اثر در بسیاری از موارد مربوط به حس هنرمند دارد، بنابراین از نظر من نباید کسانی که در فضای هنرهای آئینی کار نمیکنند، را مورد نکوهش قرار داد. کما اینکه نیازی به تمجید کسانی که اثر آئینی خلق میکنند هم نیست. مهم این است که پیام به مخاطب منتقل شود.
از اقلیم و مناسک سوگواری بوشهر تأثیر گرفتم
فارغ از این، کسی که موضوعات آئینی را دستمایه کارهایش قرار میدهد، پیشزمینهای دارد. یعنی اتفاقات و تجربیاتی را در گذشته پشت سر گذاشته که روی فضای ذهنیاش تأثیرگذار بوده است. من در جنوب متولد شدهام و اصالتی بوشهری دارم. استان بوشهر در کنار چند استان دیگر، در زمره استانهایی هستند که آئینها و سنتهای سوگواری خاصی دارند. من از کودکی در این آئینها شرکت میکردم و در معرض شور و اشتیاق جاری در مراسمهای سوگواری قرار میگرفتم. ما در جنوب، نوحهخوانهای سرشناسی مانند مرحوم جهانبخش کردیزاده را داشتیم و من معمولاً سعی میکنم نام ایشان را ذکر کنم. اشعاری که توسط شاعران اقلیم جنوب، برای این نوحهخوانها سروده میشد، پر از مفهوم و ایده بود. به یاد دارم که مادربزرگ و پدربزرگم در ایام محرم، مرتب این اشعار را از طریق رادیو و نوار در خانه گوش میدادند. حضور مستمر در چنین اقلیم و اتمسفری باعث شد که ذهنیت من اینگونه شکل بگیرد و نمود این ذهنیت در کارهایم قابل رؤیت باشد. چهبسا بسیاری از مفاهیمی که اکنون ایده تصویرسازیشان به ذهن من میرسد، وامدار همان اشعار و نوحههایی باشد که در دوران کودکی و نوجوانی شنیدهام و در ذهنم تهنشین شده است و این تأثیرات، همچنان هم ادامه دارد. من هر سال محرم سعی میکنم که خودم را در این اتمسفر و در معرض دریافت (خودآگاه یا ناخودآگاه) از آن قرار دهم.
تصویری از عزاداری سنتی در بوشهر
تأثیرپذیری از تابلوی عاشورایی استاد فرشچیان
عامل دیگری که باعث شد من به این سمت و سو کشیده شوم، این بود که از کودکی در معرض آثار استاد بحرینی قرار داشتم. به هر ترتیب، شهر ما، شهر کوچکی بود و در آن مقطع، میشد تابلوهای ایشان را در گوشه و کنار شهر دید. به خاطر دارم که ایشان تابلویی با موضوع وداع حضرت زینب(س) و امام حسین(ع) داشتند. در آن تابلو، امام حسین(ع) در حال رفتن و حضرت رقیه(س) پای اسب را گرفته بودند. تصویر این تابلو از کودکی در ذهن من باقی مانده است. در همان مقطع بود که در معرض تابلوی «عصر عاشورا» اثر استاد فرشچیان قرار گرفتم و این مواجهه نیز تأثیر بهسزایی در تعلق خاطر من به این فضا برجا گذاشت. همیشه به این فکر میکردم که روزی بتوانم کاری را انجام دهم که مثل تابلوی استاد فرشچیان همهگیر شود و عموم مردم با آن ارتباط برقرار کنند.
در سال ۱۳۹۲ نخستین مواجهه من با آثار استاد حسن روحالامین و اثر معروف ایشان؛ «علقمه» اتفاق افتاد. مواجهه من با این اثر، تمام معادلات ذهنیام را به هم ریخت و جوش و خروش عجیبی را در وجودم ایجاد کرد. آنجا بود که مصمم شدم پای در این مسیر بگذارم.
«عصر عاشورا» اثر استاد فرشچیان
به زحمت شاگرد روحالامین شدم
چطور شاگرد استاد روحالامین شدید؟
احتمالاً میدانید که استاد روحالامین به طور کلی شاگرد نمیپذیرفتند و حالا هم به سختی میپذیرند. در آن مقطع، من خدمت ایشان رسیدم و درخواست کردم که بتوانم به عنوان شاگرد، در کنارشان باشم اما ایشان امتناع میورزیدند. در نهایت، تصمیم گرفتم از بوشهر به قم نقل مکان کنم و حدود سه سال در این شهر ساکن بودم. در این مقطع، نمایشگاه نقاشی «سربندهای ماه» را برگزار کردم. تا اینکه سرانجام، استاد من را به شاگردی پذیرفتند و بحمدالله از سال ۱۳۹۸ تاکنون به صورت متمرکز در کنار ایشان مشغول به کار هستم.
ماجرای نوری که از مرکز آسمان به «مسیح عاشورا» تابید
کمی راجع به کارهایتان و به طور مشخص، درباره تابلوی «مسیح عاشورا» صحبت کنیم. فکر میکنم این تابلو از زمان رونمایی در محرم امسال تاکنون، بارها و بارها در فضای مجازی دیده شد، مورد همرسانی قرار گرفت و در نهایت، مهمترین اتفاق ممکن برایش رخ داد؛ نقش بستن مقابل باب القبله حرم مطهر حضرت امیرالمومنین (ع). «مسیح عاشورا» از ایده تا اجرا چه سیری را سپری کرد؟
خلق هر اثر، فرآیند متنوع و مختص خود را دارد. بعضی از کارها به شدت حسی هستند و به صورت آنی به ذهن میرسند و شاید روند شکلگیریشان بیش از سه-چهار روز طول نکشد. برخی دیگر از کارها روند طولانیتر را طی میکنند. مثلاً اتود تابلوی «والا علی اکبر» که در محرم امسال رونمایی شد، مربوط به سه-چهار سال پیش بود. در ارتباط با تابلوی «مسیح عاشورا» نیز پس از اتود، استاد روحالامین کار را تائید کردند و پس از آن، من بسما... را گفتم و مشغول به کار شدم. اجرای این اثر حدوداً سه ماه زمان برد. نکته دیگری که باید به آن اشاره کنم این است که کارهای ما تمثالی از امام حسین(ع) و حضرات دیگر هستند نه خود ایشان. لذا ما معمولا زوایایی را انتخاب میکنیم که در آن چهره حضرات مشخص نباشد. هنگام خلق این تابلو سعی کردم نوری که از آسمان به حضرت امام حسین(ع) میتابد، جلوهای مشابه نوری که به صحنه تئاتر میتابد را تداعی کند؛ همانطور که در صحنه تئاتر، همه جا تاریک است و صرفاً نور موضعی و مشخصی به مرکز صحنه (موضوع اصلی) میتابد و همه نگاهها را به خود خیره میکند.
«مسیح عاشورا» اثر محمدعلی نادری
بازخوردهای مثبت از پاکستان، بحرین، عراق، کویت و افغانستان
نام «مسیح عاشورا» چگونه انتخاب شد؟
پس از خلق این تابلو، حاج جواد محمدزمانی شعر «حنجر شد از سه شعبه مشبک، ضریح شد/ بخشید جان به حادثه از بس مسیح شد» را سرودند، این سروده در واقع نام تابلو را تعیین کرد و عنوان اثر «مسیح عاشورا» از همینجا انتخاب شد.
پس از نمایش این تابلو، چه بازخوردهایی دریافت کردید؟ آیا این بازخوردها در مقیاس فراملی هم رخ داد؟
خوشبختانه واکنشها مثبت بود و علاوه بر مخاطبان داخلی از کشورهایی مانند: پاکستان، بحرین، عراق، کویت و افغانستان هم بازخوردهای مثبت بسیاری داشتیم که میخواستند بدانند چگونه میتوانند از این اثر استفاده کنند.
احساسی که در وصف نمیگنجد
هنگامی که «مسیح عاشورا» مقابل باب القبله حرم مطهر حضرت علی(ع) نصب شد، چه حس و حالی پیدا کردید؟
احساسم در وصف نمیگنجد اما فکر میکنم که این اتفاق بزرگ در عین آنکه مسرتبخش است، سخت هم هست.
نصب تابلوی نقاشی «مسیح عاشورا» مقابل باب القبله حرم مطهر امام علی(ع)
چرا سخت؟
از این حیث که مسئولیت و وظیفه من را بیشتر میکند. به قول اساتید، هرچه بیشتر بالا بروید، هنگام زمین خوردن صدای شکستن استخوانهایتان بلندتر خواهد بود.
مخاطبان اصلیام کسانی هستند که پایشان به مجلس روضه باز نمیشود
برخی معتقدند که این نقاشیها در حکم روضه مصور است.
بله، همینطور است. شما برای اینکه بخواهید روضهای را به صورت حضوری گوش دهید، باید زمان معینی را صرف رفتن به مجلس روضه کنید. اما تماشای یک تصویر، میتواند در کوتاهترین زمان ممکن رخ دهد، بیشترین اطلاعات را به مخاطب بدهد و بالاترین اثرگذاری را روی او داشته باشد. از اینرو هنرمندانی که در زمینه نقاشی، تصویرسازی و... فعالیت میکنند، در سالهای آینده وظایف سنگینتری را برعهده خواهند داشت؛ زیرا جهان امروز، جهان تصویر است و هرچه جلوتر میرویم، مخاطب کمحوصلهتر میشود. لذا باید در کوتاهترین زمان ممکن بتوان تأثیری عمیق روی مخاطب گذاشت؛ به ویژه مخاطبی که نسبت به موضوعات آئینی پیشزمینه ذهنی ندارد. کسی که در مجلس روضه امام حسین(ع) نشسته است، مخاطب اصلی من نیست؛ چراکه او به خواست و اراده خود در این مجلس حاضر شده است. مخاطب اصلی من کسانی هستند که تا به حال پایشان به مجلس روضه باز نشده است. برای من اهمیت تأثیرگذاری بر مخاطبی که پیشزمینه ذهنی یا اعتقادی به موضوعات دینی و آئینی ندارد، بیش از مخاطب معتقد و مقید است.
رجوع به منابع مستند تاریخی پیش از خلق اثر
پیش از خلق آثار آئینی و عاشورایی به منابع و مستندات معتبر دینی و تاریخی هم رجوع میکنید؟
بله، همواره یکی از شروط مهم قبل از شروع کار این است موضوعی که میخواهیم به آن بپردازیم از لحاظ تاریخی موثق و معتبر باشد و مادامی که موثق بودن آن اثبات نشود، به سراغش نمیرویم؛ زیرا بسیاری از آثاری که در این فضا خلق میشود، ممکن است سالیان سال در ذهن افراد باقی بماند و مورد استناد و بهرهبرداری قرار گیرد. کما اینکه من هنوز تصویر بسیاری از پوسترهایی که در سنین کودکی و نوجوانی دیدهام و در آنها تمثال حضرت عباس(ع) و امام حسین(ع) به تصویر کشیده میشد را به خاطر دارم. مدام و با دقت به آنها نگاه میکردم و گاهی اوقات نکاتی هم به ذهنم میرسید؛ ازجمله اینکه چرا باید روی پرچم حضرت عباس(ع) نوشته شده باشد یا ابالفضل العباس(ع)؟ در عالم کودکی با خود فکر میکردم که مگر ممکن است حضرت عباس(ع) به خودشان متوسل شوند؟ اکنون هم نگاه و دغدغه مهم من این است که اگر کودک یا نوجوانی در معرض کارهایم قرار گرفت، چه پیام و مفهومی را برداشت خواهد کرد؟ بنابراین باید پیام و احساس موجود در اثر، درست باشد و به درستی منتقل شود.
«والا علی اکبر» اثر محمدعلی نادری
خودم را در قبال مخاطب مسئول میدانم
ما در قبال مخاطبانمان مسئول هستیم و این مسئولیت باعث میشود که روند کارمان به مراتب سخت و حساس شود. برای مثال درباره تابلوی «والا علی اکبر»، سالها این پرسش در ذهن من وجود داشت که هنگام شهادت حضرت علی اکبر(ع) و پس از اینکه روضه «جوانان بنی هاشم بیایید/ علی را بر در خیمه رسانید» خوانده شد، چه اتفاقی افتاده است؟ تصورم این بود که احتمالاً امام حسین(ع) شهدا را به جایی منتقل میکردند. پس از بررسی و جستوجو متوجه شدم که چنین موضوعی سندیت دارد و در کاروان امام حسین(ع) خیمهای به نام «دارالحرب» وجود داشته که تا پیش از روز عاشورا، محل نگهداری ابزار و ادوات جنگی بوده است اما در ادامه به دارالشهدا تبدیل میشود و امامحسین (ع) شهدا را به آن خیمه منتقل میسازند. این تصویر ذهنی با یک برداشت احساسی از این واقعه تاریخی همراه شد و تابلوی «والا علی اکبر» شکل گرفت. درست است که حزن و روضه بسیار عظیمی در این واقعه وجود دارد اما در عینحال باید در آن اقتدار و صلابت هم در آن جاری باشد و همه این احساسات به صورت توأمان به مخاطب منتقل شود.
برگزاری نمایشگاه آثار عاشورایی؛ شاید وقتی دیگر
قصد برگزاری نمایشگاهی مرکب از آثار عاشوراییتان را ندارید؟
اکنون تعداد کارهایم کم است و به نظر خودم هنوز از بار هنری کافی برای نمایش عمومی برخوردار نیست. هر زمان که آثارم به تعداد مناسبی برسد و از حیث هنری نیز از کیفیت لازم و کافی برخوردار باشد، به برگزاری نمایشگاه فکر خواهم کرد.
در حال حاضر مشغول چه کاری هستید؟
هماکنون یک نقاشی دیجیتال با محور امام رضا(ع) و چند کار شخصی در دست دارم که مشغول انجام آنها هستم.مرحوم صادقی میگفتند «وقت کم است تا میتوانید کار کنید!»
و اما کلام آخر...
در سالهای گذشته آنچنان که باید شاهد فعالیت هنرمندان در زمینه خلق آثار عاشورایی نبودیم، اگر هم کاری انجام میشد، بازخورد چندانی پیدا نمیکرد. اما خوشبختانه اکنون به واسطه حضور اساتیدی مانند حسن روحالامین که به صورت متمرکز در این زمینه مشغول به کار هستند و نیز فعالیت اساتید دیگری مانند مرحوم استاد حبیبالله صادقی، فضای کار در این حوزه رونق گرفته است و هنرمندان بسیاری به فعالیت در این زمینه علاقهمند شدهاند. این اتفاق بسیار خوب و نویدبخشی است. من این توفیق را نداشتم که شاگرد مستقیم مرحوم استاد صادقی باشم اما هربار که ایشان را در رویدادها یا نمایشگاههای هنری ملاقات میکردم، نکته تازهای میآموختم. یکی از مهمترین تأکیدات ایشان به ما این بود که «وقت کم است؛ تا میتوانید کار کنید».
نظر شما