این اولین و مهمترین دلیل عدماستقبال خوب از این فیلمهاست، دیگر اینکه با توجه به همین نوع نگاه مخاطب، معمولا در اکران هم بهای زیادی به این دسته فیلمها داده نمیشود یعنی دلیل دوم، مضاف بر اولی و باز هم باعث کاهش بیشتر مخاطب میشود.
سامان سالور که سابقه کارگردانی فیلمهای خاص و هنری را داشته اما نظر دیگری دارد. او معتقد است برای اجرای یک فکر، اول باید مقدماتی فراهم شود؛ یعنی در هر زمینهای خواه فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و یا اقتصادی، اگر ایدهای نداشته باشیم و زمینهسازی مناسبی صورت نگیرد ما با شکست مواجه میشویم. او میگوید: وقتی تنها 6 سینما به اکران فیلمهای فرهنگی اختصاص داده شده که از بین همین تعداد کم هم، تعدادی از سالنها آنقدر ناشناخته هستند که من بهعنوان یک کارگردان آدرس آنها را نمیدانم حالا چه برسد به مردم عادی، پس این طرح قطعا با شکست مواجه میشود. بهنظر شما چه کسی حاضر است به میدان انقلاب برود و در حالی که حتی نمیتواند جای پارک برای ماشینش پیدا کند به تماشای فیلم فرهنگی بنشیند. وقتی صورت مسئله این است نتیجه بهتر از اینکه میبینیم نمیشود.
آنهایی که مدعی هستند این دست فیلمها مخاطب ندارد، بهتر است به این سؤال جواب بدهند که پس چرا این فیلمها، در اکرانهای ویژه مخاطبشان از همین مردم عادی است؟ وقتی فیلم «چند کیلو خرما....» در اصفهان اکران شد، مخاطب عادی که واقعا هم باشعور بودند و دوست داشتند فیلم متفاوت ببینند از فیلم استقبال خوبی کردند. مردم ما دوست دارند فیلمی ببینند که بعد از آن به فکر وادار شوند. متأسفانه یکی از دلایل دیده نشدن فیلم فرهنگی این است که هیچ کس نمیخواهد مخاطب را به فکر وادارد.
ایرج تقی پور اما میگوید از ابتدا هم کسانی که مرتکب ساختن فیلم فرهنگی میشوند میدانند که فیلمهایشان گیشهای نخواهد داشت. مکانیزم ساخت فیلم در سینمای ایران را همه دستاندرکاران این سینما میدانند. کسانی که فیلم میسازند میدانند تامین بودجه برای ساخت فیلم به سختی انجام میشود و الزاما سیستم بر مبنای عرضه و تقاضا نیست.
یعنی تهیهکننده نمیتواند تصمیم بگیرد که فیلم بسازد یا نسازد. او طرحی را انتخاب میکند و ارزیابی میکند که آیا امکان ساخت این فیلم وجود دارد یا خیر و بعد باید بودجه را از مسیرهای مختلف جذب کند. در مورد فیلمهای فرهنگی اتفاق به گونهای دیگر است؛ گاهی نهادهایی هستند که میخواهند فیلمی در ارتباط با فعالیت خود بسازند و یا کسانی هستند که دوست دارند در سینما فعالیت کنند و علاقهمندند بستگان خودشان در فیلمها حضور داشته باشند و علاوه بر آن با عوامل حرفهای هم فیلم بسازند. گاهی هم فیلم اولیها ترجیح میدهند با ساخت این قبیل فیلمها وارد این حوزه شوند. اما در روال عادی ساخت فیلم، همه ما متوجه هستیم که بعضی فیلمها مخاطب عام ندارند یعنی سازنده فیلم فرهنگی، هنری و خاص با آگاهی این کار را میکند و عواقب احتمالی آن را هم میداند.
مهدی کرمپور، رئیس شورای صنفی نمایش این مسئله را طبیعی میداند و معتقد است برخی فیلمسازان در هنگام ساخت یک فیلم، مخاطب را د نظر میگیرند و برخی هم اصلا به مخاطب توجهی نمیکنند یعنی مخاطب در یک شکل مغفولی واقع میشود و مورد توجه قرار نمیگیرد. به همین خاطر به اکران موفقی هم دست پیدا نمیکنند و این مسئله طبیعی است.
بن بست طرح اکران فرهنگی
سالور طرح اکران فیلمهای فرهنگی را شکست خورده دانسته و معتقد است وقتی سیاستهای فرهنگی ما یک بام و دو هواست، نتیجهای بهتر از این نمیگیریم. او که از نادیده گرفته شدن فیلم اخیرش «ترانه تنهایی تهران»- نماینده سینمای ایران در کن- گله دارد میگوید: وقتی با این قبیل فیلمها، این طور برخورد میشود و در عوض فیلمهایی که نمایش دهنده فقر فرهنگی ما هستند، اکرانهای خوبی میگیرند دیگر تکلیف روشن است.
با وضعیت فعلی نفسنفس زدن سینمای فرهنگی و ابتذال سینمای رایج، دیگر نمیشود کاری کرد. درست است که چرخه اقتصاد سینمای ما باید بچرخد. جالب اینجاست که در سینمایی که کل چرخه اقتصادی آن 12 میلیارد است و نشان میدهد که از نظر اقتصادی سینمای حقیری است، پدرخواندهها و مافیاها هم دست فیلمسازان را میبندند. وقتی برای مذاکره با بازیگرها مجبورید، کانالهای مختلفی را رد کنید و از پدرخواندهها عبور کنید، یعنی فاتحه این سینما خوانده شده است. حتی با یک نگاه اجمالی به اسامی فیلمهایی که در این سالهای اخیر ساخته شده و اکران خوب گرفته، میتوانید بفهمید ابتذال در سینمای ما رخنه کرده است. به دور از فرافکنی من دیگر هیچ امیدی به این سینما ندارم. من اگر گفتم فیلم مبتذل میسازم به این خاطر بود که میخواستم به وضعیت موجود، عکسالعمل نشان بدهم؛ وضعیت اسفبار اکران فیلمهای متفاوت که حالا میتواند فرهنگی باشد یا دینی و مذهبی و یا.. ..
وقتی فیلمساز در سینمای ایران تحقیر میشود و هیچ کس حاضر نیست از حقی که برایش وجود دارد دفاع کند یا حتی اعتراضی بکند چارهای جز این نیست. من دیگر دلبسته این سینما نیستم. در وضعیت فجیع سینمای ایران که هر کس بهدنبال پشمی برای کلاه خود است، ادامه کار هیچ فایدهای ندارد.
رئیس شورای صنفی نمایش، اما طرح اکران فیلمهای فرهنگی را چندان هم ناموفق ارزیابی نمیکند و معتقد است ما نباید انتظار داشته باشیم که این فیلمها به فروشهای آن چنانی دست پیدا کنند. بعضی از این فیلمها اکران میشوند فقط به این دلیل که باید به نمایش دربیایند. برای ارزیابی شکست و موفقیت هم ما نیاز به زمان بیشتری داریم. هر چند که من به این شیوه جدید اکران فیلمهای فرهنگی اعتقادی ندارم. البته این طرح متعلق به شورای صنفی نمایش نیست و از سوی وزارت ارشاد به تصویب رسیده است.
در تدوین آییننامههای اکران ما تمهیداتی اندیشیدهایم که بتوانیم فیلمهایی که در میانه قرار میگیرند یعنی نه مبتذل هستند و نه نخبهگرا و متعلق به سینمای اندیشمند و قشر متوسط ماست را بهتر اکران کنیم. این نوع فیلمها نباید به شکل عرضی اکران شوند. این فیلمها سالنهای کمتر و بهتر میخواهند تا در طول زمان مخاطب خود را پیدا کنند. چرا فیلمهای پرفروش ما 12 هفته روی اکران میمانند و فیلمهای خاص در بهترین حالت ممکن تنها 3 هفته روی پرده هستند؟ اما در نهایت رویکرد ما نیز اهمیت دارد. چرا ما انتظار فروش زیاد از این فیلمها داریم. اینها به نمایش درمیآیند ولی قرار نیست زیاد بفروشند. من هیچ وقت امید نداشتم که این فیلمها فروش متناسبی داشته باشند.
سیامک شایقی، کارگردان «خواب زمستانی» که فیلمش در دور جدید طرح اکران ویژه به نمایش در آمد نیز معتقد است این طرح برای یک سری فیلمهایی که امیدی به فروش ندارند، خوب است. او میگوید: این طرح میتواند منجی اینگونه فیلمها باشد، اما متأسفانه «خواب زمستانی» یک فیلم قابل اکران در گروه است و ما ناچار شدیم در چنین شرایطی فیلم را اکران کنیم. واقعا از روی ناچاری فیلم را در این زمان اکران کردیم، «خواب زمستانی» اصلا به قصد فیلم هنری و یا مخاطب خاص ساخته نشده است و به قصد این ساخته شده که بیاید و با تماشاگر عام ارتباط برقرار کند. برای اکران این فیلم پخشکننده موفق نشد گروه مناسبی را بهدست بیاورد و ظاهرا آن داستان همیشگی هم وجود دارد که یک سری دفاتر و پخش کنندههای خاص با سینماداران ارتباطهای ویژه دارند و آن چند دفتر هستند که میتوانند امتیازهای ویژه داشته باشند. بهدلیل اینکه فیلم من هیچکدام از این امتیازها را نداشته است بهناچار به نمایش فیلم در گروه فیلمهای فرهنگی تن دادیم.
اما سرتیپی طرح اکران فیلمهای فرهنگی را که بهنظر میرسد با شکست مواجه شده، نیازمند برنامهریزیهای تازهای میداند، بهعنوان مثال معتقد است اگر در این گروهها از ابتدا فیلمهایی اکران میشد که در جذب مخاطب میتوانست موفقتر باشد شاید این گروهها میتوانستند بازده بیشتری داشته باشند. او میگوید: در این مورد قطعا تبلیغات مناسبتری هم نیاز است. شاید سینماهای انتخاب شده هم چندان مناسب نیستند چون بهعنوان مثال سینما حافظ، «چارچنگولی» را خوب میفروشد اما در آنجا از فیلم هنری استقبال نمیشود.
اما در نهایت ما نمیتوانیم همه چیز را به سینما ربط بدهیم، چون همین سینما آزادی هم اگر فیلم خوبی در آن اکران نشود، مخاطب نخواهد داشت؛ یعنی همین فیلمهای فرهنگی که در یک سانس در سینما آزادی اکران میشود اگر خوب بفروشد، قطعا تعداد سانسهایش افزایش پیدا میکند. در بعضی مواقع ما نمیتوانیم خیلی به یک فیلم کمک کنیم. مثلا در سالهای قبل فیلمهای «اتوبوس شب»، «یک تکه نان» و «دستهای خالی» را ما در بهترین سینماها اکران کردیم ولی نتیجه مطلوبی نگرفتیم.
تقیپور نیز با به بن بست رسیدن طرح اکران فیلمهای فرهنگی موافق است و معتقد است که این شیوه از ابتدا غلط بود. او میگوید: در دنیا روشهای شناخته شدهای در مورد اکران فیلمهای خاص وجود دارد که اتفاقا نتیجه خوبی هم داده است ولی ما متأسفانه هیچ وقت از این تجربههای مثبت استفاده نمیکنیم. بهعنوان مثال در فرانسه این فیلمها به شکل گردشی اکران میشوند؛ یعنی در طول یک سال در سانسهای مختلف و در سینماهای مختلف. گاهی برخی فیلمها حتی در طول چند سال روی اکران هستند. البته در آنجا ذائقه سینما رفتن وجود دارد و مردم زیادی مخاطب سینما هستند. در کشور ما هم باید این ذائقه به وجود بیاید. اگر تداوم اکران وجود داشته باشد و مردم بتوانند به شکل گزینشی فیلم ببینند خوب است ولی متأسفانه ما همیشه کم حوصله و عجولیم و وقتی اولین اکران با اختلال مواجه میشود دیگر فاتحه آن را میخوانیم.
فیلم خاص، ناکام در جذب مخاطب
این روزها فیلم «آتش سبز» در گروه فیلمهای فرهنگی روی اکران است اما فروش مطلوبی ندارد. این فیلم از حضور بازیگران شاخصی بهره برده اما با وجود ثقیل بودن فیلم بهنظر میرسید فروش بهتری از این فیلم شاهد باشیم. در این میان مشکل از کجاست؟ آیا معرفی درستی از این فیلم صورت نگرفته و تبلیغات مناسب نبوده، سالنهای نمایش دهنده نامناسباند یا ایراد اصلی بهخود فیلم برمیگردد؟
کرمپور فروش فیلمی مثل «آتش سبز» را در شرایط فعلی معقول میداند و معتقد است این نوع فیلم قرار نیست مخاطب عام را جذب کند. او میگوید: اگر هدف سازندگان این فیلم دستیابی به فروش میلیونی بوده، یعنی این فیلم شکست خورده است ولی بهنظر نمیرسد آنها با چنین هدفی این فیلم را ساخته باشند. این فیلم حتی اگر تمام سالنهای نمایش را در اختیار داشته باشد و از صبح تا شب هم تیزر آن پخش شود باز هم طبق روال فعلی میفروشد. هدف سازندگان این فیلم از ابتدا جذب مخاطب خاص بوده است. در حال حاضر این فیلم سالنهای خوب هم دارد اما پتانسیل جذب مخاطب عام را ندارد که طبیعی است.
سرتیپی نیز معتقد است هر چند بازیگر نقش مهمی را در جذب مخاطب بازی میکند اما وقتی خود فیلم پتانسیل جذب مخاطب را ندارد دیگر نمیتوان برای آن فیلم کاری کرد. او میگوید: سینماروها این روزها «چارچنگولی» و «دلداده» را ترجیح میدهند و سینمادارها هم طبعا ترجیح میدهند فیلمهای پر مخاطب را اکران کنند. اما گاهی اتفاقهای دیگری هم میافتد مثلا در مورد فیلم «محیا» ابتدا تصور نمیشد این فیلم مخاطب زیادی داشته باشد، اما در ادامه تعداد سینماهای نمایشدهنده آن اضافه شد و نزدیک به دو ماه روی پرده بود، یا فیلم «مینای شهر خاموش» که ابتدا قرار بود تک سانس نمایش داده شود اما با استقبال خوبی که از آن شد سالنهایش افزایش پیدا کرد، یعنی در نهایت خود فیلمها تعیینکننده هستند. تبلیغات هم که نمیتواند معجزه کند. سینماروها بهدنبال فیلمی هستند که با آن سرگرم بشوند و از تماشایش لذت ببرند.
تقی پور هم اکران ناموفق فیلمی همچون «آتش سبز» را بهخود فیلم نسبت میدهد و معتقد است تبلیغات نقش تعیینکنندهای در فروش یک فیلم ندارد و در درجه دوم اهمیت است. او میگوید: فیلم باید مردمپسند باشد. حتی وقتی متخصصین در مورد اکران موفق یا ناموفق فیلمی نظر میدهند گاهی نتیجه کاملا برعکس میشود. ما باید فیلمها را مطابق ذائقه مردم بسازیم. فیلم خوب فیلمی است که بتواند در طول زمان تماشاگر را جذب کند.
فیلمهایی که در مدت زمان کوتاهی سر و صدا میکنند ولی به همان سرعت هم فراموش میشوند، فیلمهای خوبی نیستند؛ یعنی این فیلمها نشان دهنده سینمای مطلوب و دوست داشتنی ما نیستند. فیلم « آتش سبز» اگر نمیفروشد، معنایش این نیست که فیلم خوبی نیست بلکه نشان دهنده این است که فعلا ذائقه مردم با اکران گسترده این فیلم مطابق نیست. صاحب سینما هم حق دارد از داراییاش منتفع شود. سینما مثل یک موجود زنده است؛ گاهی قهر و گاهی آشتی میکند. اگر سینما را موجود زنده بدانیم، باید بعضی از دوستان از تهدیدهای یکجانبهخود دست بردارند.
اما در نهایت ما گروههایی داریم که هر فیلمی که میسازند در اکران موفق میشود. اینها نبض علاقه مردم را به دست آوردهاند. میدانند مردم چه فیلمهایی دوست دارند البته درست است که اکثر این فیلمها از جنبههای فرهنگی حرفی برای گفتن ندارند اما اولویت آنها جذب مخاطب است.
سالور در مورد وضعیت بد فروش دومین فیلم فرهنگی روی اکران معتقد است اول باید بدانیم و بفهمیم که لزوما تعداد فروش بلیت و تماشاگر نشانه ارزش یک فیلم نیست و بر عکس. اگر ملاک شما میزان فروش است پس بهتر است بدانید اگر یکی از فیلم فارسیهایی که 35 سال پیش ساخته شده را اکران کنیم، قطعا رکورد فروش همه فیلمهای 30 سال اخیر را میشکند. حال آیا این دلیل برتری آن فیلم است؟ آیا اکران این فیلم به سطح سلیقه مخاطب کمک میکند؟ درست است که من از فیلمهای فرهنگی دفاع میکنم و میگویم در شرایط نابرابری اکران میشوند اما نمیگویم که «آتش سبز» باید به اندازه «چارچنگولی» بفروشد، ولی این نوع سینما تنها با حمایت دولتی روی پای خودش میایستد.
در جواب منتقدی که در دفاع از فیلمهای پرمخاطب میگوید فیلم باید اول مخاطبش را پیدا کند، باید گفت بعضی از همین فیلمهای دیگرگون فیلمهایی هستند که درصورت داشتن تبلیغات مناسب میتوانند خوب بفروشند. ولی متأسفانه عدهای هستند که نمیخواهند فیلمهای فرهنگی، بیشتر از آنچه تا به حال شاهدش بودیم، بفروشند. آنها میخواهند انگ کم فروش بودن، تا ابد بر پیشانی این فیلمها بماند. دیگر اینکه وضعیت مخاطب سینما هم ما را ناامید کرده و باید بگوییم اگر یاد نگرفته بودیم که باید صبر و ایستادگی کنیم، باید تسلیم میشدیم. اما باید صبر کرد، زمان مشخص میکند که امیر نادری و علی حاتمی فیلمساز بودند یا کارگردانهای فیلمهایی که این روزها به فروش میلیاردی میرسند.
طبق چه قاعدهای فیلمی که من 7 سال پیش ساختم هنوز اکران نشده اما یک کارگردان 2 فیلمش طی چند ماه متوالی اکران میشود. آیا قرار است ما برای تضمین فروش فیلم خود به هر کاری دست بزنیم. مگر فیلم «دعوت» ابراهیم حاتمیکیا به فروش میلیاردی دست پیدا نکرد؟ پس ما میتوانیم هم فیلم خوب بسازیم و هم به فروش خوبی برسیم. اما خب چه کسی جرات میکند فیلمی با 5 اپیزود بسازد. اصلا امکان ساخت این فیلم در سینمای ایران به سختی فراهم میشود. مخاطب وقتی با روایت دیگرگون در این فیلم مواجه میشود از آن استقبال میکند. پس مخاطب این قبیل فیلمها را هم میپسندد به شرطی که شرایط اکران مناسب هم فراهم باشد. به اعتقاد این کارگردان این روزها تهیهکنندهها اول به بازگشت سرمایه و سود حاصل از کارشان فکر میکنند و به همین خاطر کارگردانها جرات نمیکنند فیلمنامههای خوبی که میخواهند گونه جدیدی از سینما را تجربه کنند و تازگی دارند را به آنها ارائه بدهند، چون تضمینی برای فروششان نیست.
آدرس غلط ندهیم
آیا اکران فیلمهای خاص و هنری در سالنهای اصلی و مهم به ضرر سینما تمام میشود؟ عدهای معتقدند تماشاگر با خاطره تلخ تماشای فیلمی که از آن راضی نبوده در این سالنها، ممکن است مدتها با سالن سینما قهر کند.
تقیپور راه حل این مسئله را فقط در صرف حوصله بیشتر و ایجاد ذائقه جدید برای مخاطب میداند. او میگوید: باید پافشاری و اصرار کنیم و برنامه طولانی مدت در نمایش فیلمها داشته باشیم. آن وقت مشکل سالن زده شدن مخاطب سینما هم حل میشود.
کرم پور در این زمینه معتقد است اگر فیلم آدرس غلط به مخاطب ندهد قطعا این اتفاق نمیافتد و مخاطب بالقوه به تماشای فیلم مورد علاقهاش مینشیند و سالنزده هم نمیشود. او میگوید: اگر بخواهیم فیلم خاص را به تماشاگر گذری نشان بدهیم، قطعا شکست میخوریم. ما باید به مکانیزم خاصی برسیم که یک وجه دوسویه دارد، یکی ارتقای سطح سلیقه مردم و دیگر اینکه شرایط را برای اکران این فیلمها که قرار است سطح سلیقه مردم را ارتقا دهند فراهم کنیم. ما در عین حال باید به مردم این اجازه را بدهیم که انتخاب کنند پس تبلیغات نقش مهمی در این زمینه دارد. شورای صنفی نمایش در تلاش است در اکران 88 به مکانیزم خوبی در زمینه اکران فیلمهای فرهنگی برسد تا راحتتر بتوانیم مخاطب بالقوه را بالفعل کنیم.
سرتیپی این نظریه را درست دانسته و میگوید: ما نمیتوانیم به زور تماشاگر را به سینما ببریم. یک فیلم اول باید خودش را ثابت کند تا به آن امکانات بیشتری داده شود. باید در زمان تولید فیلم فکرکنیم که چگونه باید فیلم بسازیم که مردم آن را بپسندند. اکران بد تنها یک بهانه است. فیلم خوب جای خودش را باز میکند. مهم این است که هر فیلم به هدفی که داشته برسد. اگر هدف سازندههای فیلمهای کمدی روی اکران، سرگرم کردم مخاطب بوده، آنها به این هدف خود رسیدهاند. فیلم «آتش سبز» هم شاید در هدف خود موفق بوده، اما اگر هدفش جذب مخاطب در سطح گسترده بوده، این فیلم در این هدف شکست خورده است. اگر ما فیلمی بسازیم و در آن نشان دهیم که هنوز مردم را نشناختهایم، بهتر است آن فیلم را به بایگانی بسپاریم. وقتی با علم به اینکه این فیلم برای مخاطب نیست فیلم میسازیم، اگر فیلم نفروخت نباید داد بزنیم که ای ما سینما نداریم، مخاطب نداریم و... . فیلم مردمپسند حتی اگر تبلیغات نداشته باشد راه خودش را پیدا میکند.