به گزارش همشهری آنلاین، در هالیوود و بیرون از آن، داستان های گانگستری همیشه پرطرفدار و محبوب بوده اند. انسان های آتش به اختیار و شورشی که در این داستان ها به تصویر کشیده شده اند شاید در زمره بدترین انسان ها باشند، قاتلان و سارقانی که زندگی انسانی در نگاه آن ها بی ارزش است اما تا زمانی که در صفحه تلویزیون هایمان باشند و راهی به خیابان هایمان پیدا نکنند، می توانیم از کنار کارهای هولناکشان بگذریم. ژانر گانگستری نقش بسیار مهمی در دنیای سینمای هالیوود دارد، جایی که برخی از بهترین فیلم های گانگستری در آنجا ساخته شده اند و برخی گانگسترها را به تصویر می کشند که از هیچ به همه چیز رسیده اند.
برخی کشورهای دیگر نیز فیلم های گانگستری بی نقصی ساخته اند، از درام های تاریک و جلا نخورده سینمای بریتانیا تا یاکوزاهای ژاپنی و مافیاهایی که در خیابان های پاریس پرسه می زنند.
در ادامه این مطلب قصد داریم شما را با ۱۰ مورد از بهترین فیلم های گانگستری تاریخ سینما آشنا کنیم که قبل از مرگ باید حتماً دید.
۹- Miller’s Crossing
شاهکار برادران کوئن در سال ۱۹۹۰ به نام Miller’s Crossing در میان بهترین فیلم های این دو برادر قرار دارد. یک مهمانی بصری بی نقص که داستانش در دوران ممنوعیت تجارت مشروبات الکلی در ایالات متحده روایت شده و تحت تاثیر نوشته های نوآر داشیل همت است، فیلمی با بازی گابریل بایرن در نقش تام ریگان، یک مشاور مافیا که در جنگ بین گروه های مافیایی گرفتار می شود. با حال و هوای مشابه کارهای برادران کوئن در مورد ژانر نوآر، داستان ساده و سرراست این فیلم با ورود خیانت ها و کینه های شخصی به داستان، دائماً در حال پیچیده تر شدن است. آلبرت فینی و جان پولیتو در نقش دو رهبر مافیایی رقیب بی نقص ظاهر می شوند، یکی در قالب مردی ایرلندی با شخصیتی پدرگونه و دیگری یک مرد حیله گر ایتالیایی و دمدمی مزاج. مارسیا گی هاردن نیز در نقش وارنا بسیار جذاب است، یک شخصیت زن زیبایی وسوسه گر و خطرناک که کلیشه ژانر نوآر است.
در این میان اما بهترین نقش آفرینی را باید از آنِ بازیگر محبوب کوئن ها، جان تورتورو در نقش برادر ورنا به نام لئو دانست. بازی تورتورو به شکل استادانه ای منعطف است، لحظه ای یک حیله گر از خود راضی است و لحظه ای دیگر یک مرد درمانده خرد شده که می خواهد از دردسر رها شود. همه این نقش ها بر مدار شخصیت بایرن در قالب یک مرد باوقار اما خسته می گردند که قهرمان واقعی داستان است، زیرا نسبت به دیگر شخصیت های فیلم شخصیت شیطانی کمتر آشکاری دارد. در اینجا با یک داستان صبور، فیلمسازی زیبا و فیلمبرداری بی نقص مواجه هستیم که می تواند تجربه تماشای فراموش نشدنی برایتان رقم بزند.
۸- Once Upon A Time In America
بیایید اول از همه بگوییم که شاهکار حماسی سرجیو لئونه مناسب افراد دل نازک نیست. آخرین اثر فیلمساز نابغه ایتالیایی از هر لحاظ که به آن نگاه کنید حماسی است، که بلندترین تدوین آن بیش از چهار ساعت و نیم طول دارد و بخش قابل توجهی از تاریخ آمریکا را به تصویر می کشد. رابرت دنیرو در دوران فعالیت هنری خود نقش های ناخوشایند زیادی بازی کرده است اما کمتر شخصیتی با بازی او را می توان به ناخوشایندی شخصیت نودلز در این فیلم دید، دستکم برای بخش زیادی از فیلم. قتل های بسیاری همراه با خشونت جنسی رخ می دهند. او هر جا که می رود نابودی و ویرانی از خود به جای می گذارد و خودش نیز یک مرد رنج دیده است که در نهایت او را به سمت مصرف مواد مخدر برای فراموش کردن گذشته سوق می دهد.
در فیلم Once Upon A Time In America، جیمز وودز نیز در نقش دوست نودلز به نام مکس می درخشد و این دو شخصیت هایشان را از کودکی تا دوران میانسالی و بعد از آن به تصویر می کشند. این فیلم داستان عجیبی از پشیمانی و رستگاری است که می تواند اشارات افسانه ای عنوانش را محقق می کند. این فیلم پرخشونت و طولانی دوران تولید پرتنشی داشت و در زمان انتشار نیز با جنجال همراه بود و نسخه نهایی آن که یک فاجعه تدوینی و به شدت کوتاه شده بود با تمسخر همراه شد. به همین خاطر باید نسخه طولانی و کاملش را ببینید.
۷- White Heat
فیلم های گانگستری همیشه محبوب بوده و در آینده نیز پرطرفدار خواهند بود اما دوران جیمز کاگنی دوران خاصی در اوج اعتبار ژانر گانگستری بود. این بازیگر با شخصیت های پرتحرک و دمدمی مزاج خود توانست شخصیت های مافیایی سینما را شخصیت هایی بی احساس، دائماً حیله گر و به شدت کاریزماتیک به تصویر بکشد، مفهومی که تاکنون نیز در مورد این شخصیت های محبوب سینمایی دوام داشته است. او با فیلم هایی مانند The Public Enemy و Angels With Dirty Faces مشهور شد اما White Heat که یکی از آخرین کارهای او در این ژانر است را می توان بهترین نقش او دانست.
کاگنی در این فیلم نقش کودی جارت را بازی می کند، رهبر بی رحم یک گروه مافیایی که ظاهراً هیچ ویژگی خوبی برای رستگاری در او دیده نمی شود. او با زنی به نام ورنا ازدواج کرده اما نزدیک ترین رابطه را با مادرش دارد، زنی که به اندازه پسرش از لحاظ اخلاقی به قهقرا رفته و دائماً پسرش را تهییج می کند. کاگنی و مارگارت ویچرلی تیم دونفره بسیار ترسناکی را در این فیلم تشکیل می دهند و فیلم به شکلی شوکه کننده برای آن دوران به شخصیت روانی کودی جارت نقب می زند. کودی دارای روانی آشفته و تمایلات خودکشی است و با کمترین مقدار خونریزی و خشونت در داستان این موضوع به خوبی به تصویر کشیده می شود.
۶- Gangster No. ۱
در آستانه تغییر قرن، فیلم های گانگستری بریتانیایی بیشترین تاثیر را از فیلمسازان آمریکایی و به طور ویژه کوئنتین تارانتینو می گرفتند. پل مک گویگان با فیلم Gangster No. ۱ در سال ۲۰۰۰ نیز این رویه را ادامه داد، یک بررسی شلخته، شلوغ و تاریک از زندگی یک رهبر مافیایی که پل بیتی در یک نقش آفرینی خیره کننده نقش او را بازی می کند. فیلم با تصویری از یک گانگستر بی نام در دوران کهنسالی آغاز می شود که نقش او را مالکوم مک داول بازی می کند. در ادامه او رو به مخاطب داستان رسیدنش به قدرت در دنیایی مافیایی را روایت می کند.
این گانگستر که نقشش در گذشته را بیتی بازی می کند، بیشتر یک موجود است تا انسان، موجودی بدون احساس و ناتوان در همدردی که در همه چیز زیاده روی می کند. او تحت قیومیت یک رییس مافیایی به نام فردی میز با بازی دیوید ثولیس قرار می گیرد و علاقه وسواس گونه ای نسبت به این مرد پیدا می کند و به عجیب ترین اشکال سعی می کند از رییس خود تقلید کند. سخت است که بی نقصی بازی بیتی در این نقش را توضیح داد. مردنی و با چشم هایی بی فروغ و مرده، او باشکوه راه می رود اما گاهی به همان شکل اصلی اش باز می گردد و در شرایطی که وضع روانی اش رو به وخامت می گذارد جیغی ترسناک روی صورتش شکل می گیرد.
۵- Mesrine
فیلم های گانگستری زندگینامه ای همیشه پرطرفدار هستند زیرا تقریباً بدون استثنا، گانگسترهای شخصیت هایی جذاب و هیجان انگیز هستند که زندگی شان در دنیایی متفاوت از ما رخ می دهد. آن ها همیشه شخصیت های فوق العاده ای ندارند اما فیلم دو قسمتی ژان فرانسوا ریشت در سال ۲۰۰۸ با نام Mesrine در مورد یک جنایتکار فرانسوی به نام ژاک مسرین یکی از بهترین های این ژانر است. با بازی ونسان کسل همیشه جذاب در نقش اصلی، این فیلم از آشنایی شخصیت وی با خشونت در جنگ الجزایر در سال ۱۹۵۹ شروع کرده و تا مرگ او به دست پلیس در سال ۱۹۷۹ ادامه پیدا می کند. زندگی مسرین به شکلی غیرمنتظره داستان رسیدن از فرش به عرش است اما زندگی او با حرارت و هیجانی همراه است که باعث می شود وی یک گانگستر معمولی نباشد.
دسیسه ها و شکست هایی در داستان او وجود دارد، در کنار فرار از زندان ها و درگیری های خونین و در تمام این مدت مسرین شبیه یک ویولون با رسانه ها بازی می کند، یک شکارچی بدنام محبوبیت در نگاه عامه مردم که می خواهد چشم جهانیان به او باشد در شرایطی که هر بار سرقتی جدید انجام داده و قسر در می رود. کسل در این نقش نادر اما شایسته بسیار بی نقص و منحصربفرد ظاهر می شود و جرارد دپاردیو که قبلاً همیشه نقش های اصلی اینچنینی را بازی می کرد در نقش مکمل قانع کننده است. سیسیل دو فرانس و متیو آمارلیک نیز از دیگر بازیگران فیلم هستند، فیلمی که وسعت و جاه طلبی آن در کمتر فیلم گانگستری دیده می شود.
۴- Sonatine
تاکشی کیتانو، فیلمساز نابغه ژاپنی بارها در مورد دنیای زیرزمینی یاکوزا فیلم ساخته است اما بهترین فیلم او فیلم کاملاً گانگستری Sonatine در سال ۱۹۹۳ است. همانند بسیاری از دیگر فیلم های کیتانو، این فیلم نیز ترکیبی بی نقص از شوخی، مالیخولیا و خشونت شوکه کننده است، جایی که خود کارگردان نقش همیشگی یک شخصیت کاریزماتیک اما به شدت بدبین را بازی می کند. کیتانو نقش موراکاوا را ایفا می کند، یک عضو متوسط مافیا که بعد از ناکام ماندن یک ماموریت، همراه با تیمش به یک خانه ساحلی دوردست فرار می کند. اینجاست که گروه مافیا فرصت نادری برای خوشگذرانی پیدا می کنند و در برخی از ماندگارترین سکانس های فیلم، در ساحل بازی های احمقانه ای می کنند.
اما همیشه خشونت پرسه می زند و بعد از اینکه محل اختفای موراکاوا و همراهانش لو می رود، خوشگذرانی آن ها پیچشی ترسناک پیدا می کند. بسیاری از فیلم های کیتانو شبیه یک رویا و خواب هستند، با پویایی و نرمی از سکانسی به سکانس دیگر می روند و با انتظارات مخاطب بازی زیبایی می کنند. این فیلم نیز نگاهی بی نقص و جذاب به دنیای مافیاست و ثبات خاص دوربین کیتانو تاکید بیشتری بر بازی مینیمالیستی او در نقش اصلی دارد. فیلم Sonatine نگاهی بی نقص به دنیایی است که اغلب در دنیای سینمای غرب به یک کلیشه تکراری تبدیل شده است.
۳- The Long Good Friday
فیلم The Long Good Friday ساخته جان مکنزی در سال ۱۹۸۰ یکی از بهترین بازی های باب هاسکینز است که یکی از بهترین پایان بندی های تاریخ سینما را نیز در خود دارد. این فیلم به بسیاری از ترس ها و موضوعات داغ دوران ساخت خود در بریتانیا می پردازد، نیروهای آزادی بخش ایرلند، فساد پلیس، تاچریسم منتهی به کاپیتالیسم تا خیلی موضوعات دیگر و همه آن ها را در قالب یک فیلم مافیایی تاریک و هیجان انگیز به باشکوه ترین شکل ممکن ترکیب می کند. هاسکینز نقش هارولد شاند را بازی می کند، عضو مافیایی در لندن که از همه طرف تحت فشار است.
هدف او این است که دنیای مافیا را ترک کرده و به یک کسب و کار قانونی بپردازد اما یک سری قتل کنترل امور را از دست او خارج می کند. با یک قرارداد بزرگ فرامنطقه ای که در آستانه بسته شدن است، شاند مجبور می شود به دنیای تاریکی که امیدوار بود از آن عبور کند باز می گردد. هلن میرن در این فیلم نقش همسر او، ویکتوریا، را بازی می کند، جایی که پیرس برازنان جوان نقش یک قاتل را بر عهده دارد اما The Long Good Friday را باید فیلم هاسکینز دانست. بدون اسپویل کردن داستان، تماشای بازی مینیمالیستی او در دقایق پایانی باید یک درس اجباری در هر کلاس بازیگری باشد.
۲- The Godfather
پدر تمام فیلم های گانگستری، اودیسه مافیایی فرانسیس فورد کوپولا چهره سینمای آمریکا را برای همیشه تغییر داد. با به شهرت رساندن بازیگرانی مانند آل پاچینو، رابرت دنیرو، دیان کیتون و بسیاری دیگر، و بازگرداندن اعتبار به دوران حرفه ای بازیگری مانند مارلون براندو، The Godfather مجموعه ای از سه فیلم بسیار مهم در تاریخ سینمای گانگستری است. بله هر سه فیلم که البته سومین فیلم از لحاظ کیفی فاصله زیادی با دو فیلم دیگر دارد اما همچنان بخشی جدایی ناپذیر و ضروری از این پازل جذاب است که باید دید، دستکم برای بازی قلقلک دهنده اندی گارسیا.
البته قلب این فرانچایز دو فیلم ابتدایی است و اینکه کدام بهتر است تصمیم سختی خواهد بود. اولی باشکوه و کلاسیک است و دومی پیچیده و به شدت تنش آور اما هر دوی آن ها تعریف کننده فیلمسازی در دهه ۷۰ هستند، زمانی که کوپولا پادشاه بود و بودجه های بزرگی صرف ساخت فیلم های اینچنینی می شد، نه فرانچایزها و دنباله هایی که یکی پس از دیگری ساخته شوند. سه گانه The Godfather مانند یک شراب کهنه است و همه آن ها امروزه نیز به اندازه گذشته تاثیرگذار و جذاب و البته سرگرم کننده هستند.
۱- Goodfellas
شاهکار مارتین اسکورسیزی نگاهی تاریک و بدبینانه به زندگی یک عضو دون پایه مافیاست و نتیجه می گیرد که جدای از تمام خشونت ها و قتل ها، هویت یک عضو مافیا می تواند بسیار شیرین باشد. جذابیت و بی نقصی Goodfellas در این است که فیلم تمایلی به اخلاقی سازی داستان و دادن یک درس اخلاقی ندارد. اسکورسیزی به خوبی نشان می دهد که گانگسترها نمی توانند انسان های خوبی باشند. اینجا شخصیت ها زندگی های باشکوه و مرفهی را تجربه می کنند، لباس های خوب می پوشند و به کسی پاسخگو نیستند اما ناگهان بار تصمیم هایشان سنگین شده و رویشان آوار می شود.
اینجا با فیلمی گانگستری در سطح پایین دنیای مافیا مواجه هستیم که خبری از آن جلال و شکوه روسای مافیا نیست که معمولاً در فیلم های این ژانر می بینیم. حقیقت اینکه دو نفر از سه شخصیت اصلی داستان حتی صلاحیت لازم برای عضویت در مافیا را نیز ندارند. بر اساس ماجرایی واقعی و با سناریویی استادانه از نیکلاس پیلگی که خود ژورنالیست حوزه مافیا بوده، رفقای خوب بسیار واقعی تر و قابل باورتر از بسیاری از فیلم های مافیایی دیگر است. موسیقی متن هیجان انگیز، بازی های بی نقص از لیوتا، دنیرو، پشی و براکو، باعث شده که Goodfellas یک پدیده واقعی باشد که به یک اندازه بامزه، دراماتیک، الهام بخش و تکان دهنده است.
نظر شما