در 14سال گذشته نه کسی یاری شان کرد و نه حتی دست مریزادی نثارشان شد. یک بار زنده یاد باقر آیتاللهزاده شیرازی به دیدارشان رفته و گفته بود: کار بزرگی کردید، اما کفشهای آهنین خود را بپوشید که راه سختی در پیش دارید!تا چند روز پیش، خانم جلالی فکر میکرد سختیها همین مرمت دائمی خانه و هزینههای سرسام آورش و نشت لوله فاضلاب کوچه به زیر زمین خانه و بیتفاوتی نهادهای مسئول در قبال آن است، اما در این چند روزه فهمید که «این کنون اول آزار جهان افروز است»!
اوایل آذرماه در گفتوگو با یکی از رسانهها از بیتفاوتی سازمان میراث فرهنگی نسبت به وظایف قانونی خود و عدمرسیدگی به وضعیت خانه شیخبهایی گلایه کرد. اما پاسخی که گرفت، بسیار فراتر از حد تصور بود: خانه شیخبهایی؟ کدام خانه؟ چه کسی گفته که او در اصفهان خانه دارد؟ به چه حقی خانه خودتان را به شیخبهایی نسبت میدهید؟ خانم جلالی میتواند چنین تعبیر کند که به مرگ گرفتهاند تا به تب راضی شود! آنچه نمک به زخم دلش میپاشد، حرفهایی است که به اعتقاد او بیحساب و کتاب بر زبان رانده میشود. پس بهخود حق میدهد که بپرسد: «آیا آن آقا تا به حال این خانه را دیده؟ آیا به کتابهای تاریخی مراجعه کرده؟ آیا با ما در این باره گفتوگویی داشته؟ آیا یک گروه پژوهشگر را مأمور بررسی دعاوی ما کرده؟ پس چطور میگوید این خانه مربوط به شیخبهایی نیست؟!»
- طبق چه سند و دلیلی میگویید این خانه متعلق به شیخ بهایی است؟
قبل از اینکه دلایل خودم را بگویم، باید به چگونگی تملک این خانه به وسیله خودمان اشاره کنم. من و همسرم آقای عبدالعظیم جلالی فراهانی که استاد بازنشسته دانشگاه در رشته زبان آلمانی هستند، سالها به همراه فرزندانمان در آلمان زندگی میکردیم. دختر بزرگ من یک مستندساز فرهنگی است و برای تهیه مستند از میراث فرهنگی و هنرهای سنتی اصفهان زیاد به این شهر سفر میکرد. گاهی اوقات ما در این سفرها همراه او بودیم و چون رفتوآمدهایمان به اصفهان مکرر شد، با توجه به علاقه وافری که به خانههای تاریخی داشتیم، تصمیم گرفتیم یک خانه قدیمی را بخریم و هر وقت به اصفهان میآییم در آن ساکن شویم. برای خرید چنین خانهای به اداره میراث فرهنگی مراجعه کردیم و آنها این خانه را در فاصله کمی از مسجد جامع و حمام شیخبهایی به ما معرفی کردند.
- یعنی گفتند خانه شیخبهایی را بخرید؟
خیر، آنها اصلا نمیدانستند که اینجا خانه شیخ بوده. فقط بهعنوان یک خانه تاریخی به ما معرفی کردند.
- پس چطور فهمیدید که اینجا متعلق به شیخبهایی بوده است؟
این هم برای خودش داستانی دارد. مالکان خانه زن و مرد سالخوردهای بودند که توان نگهداری این خانه را نداشتند و از نظر مالی در مضیقه بودند. به همین خاطر ما خانه را کمی گرانتر از مبلغ پیشنهادی خریدیم که یک کمکی به آنها کرده باشیم.
- چقدر خریدید؟
در سال 1373 خانه را که نیمه ویران بود، 5 میلیون تومان قیمت گذاشتند که ما داوطلبانه 6 میلیون خریدیم. وقتی معامله تمام شد، خانم خانه ما را کنار کشید و گفت به خاطر لطفی که کردید به شما میگویم که این خانه متعلق به شیخبهایی بوده است. ما گفتیم اگر این خانه متعلق به شیخ بوده، پس چرا تا به حال بروز نداده بودید؟ ایشان گفت از ترس میراث فرهنگی! چون میآمدند دست روی خانه میگذاشتند و برای ما مشکلساز میشد.
شما باید در اصفهان باشید تا حرف این خانم را بفهمید. روی دیوارهای بافت تاریخی کلی شعار علیه سازمان میراث فرهنگی نوشتهاند. از بس که ساکنان بافت را در مضیقه قرار میدهند. اول خانه هایشان را ثبت میکنند تا اجازه تخریب نداشته باشند، بعد برای حفظ خانه هیچ کمکی به آنها نمیکنند.
- برخورد میراث فرهنگی با شما چطور بود؟
برای مرمت خانه کوچکترین کمکی به ما نکردند. ما از سال 73 تا 76 بیش از 60 میلیون تومان برای مرمت اساسی خانه هزینه کردیم که در آن موقع رقم بسیار زیادی بود. برای این کار آپارتمان خودمان در مونیخ آلمان را فروختیم و پولش را با افتخار تقدیم خانه شیخبهایی کردیم. کمک میراث فرهنگی هم این بود که گفتند 800 هزار تومان وام جعاله در سه قسط به شما میدهیم! الان هم هزینه نگهداری خانه خیلی بالاست که ما با زحمت و بدون کمک گرفتن از سازمان میراث فرهنگی همه را میپردازیم.
- شما حرف آن خانم درباره تعلق خانه به شیخبهایی را باور کردید؟
خیر، فکر کردیم صرفا یک شایعه است. تا اینکه وقتی مشغول مرمت خانه شدیم، چند نفر از بازماندگان شیخ به در خانه آمدند و با معرفی خود، حرفهای آن خانم را تأیید کردند. باز هم به حرف آنها اتکا نکردیم و سراغ کتابهای تاریخی رفتیم. براساس پژوهش آقای دکتر نصرالله فلسفی در کتاب زندگانی شاه عباس اول، این خانه متعلق به مریم سلطان بیگم، عمه شاه عباس بوده که وقتی فوت میکند شاه عباس آن را به شیخ میبخشد به این شرط که در این خانه برای عمهاش نماز بخواند. البته خانه خیلی بزرگتر از این بوده؛ منتها بعدها تفکیک میشود. فرم معماری و جای گیری خانههای اطراف هم یکپارچگی گذشته را نشان میدهد. ضمن اینکه در اوایل و اواخر دوره قاجار یک بخشهایی به خانه افزوده میشود.
- این موضوع را به سازمان میراث فرهنگی اطلاع دادید؟
بله، آنها خانم سعیدی از باستانشناسان سازمان را فرستادند و در زیرزمین خانه مشغول گمانهزنی شدند. در آن جا به دو چیز برخوردیم: یکی کف مربوط به دوره سلجوقی که نشان میداد خانه روی بنایی از دوره سلجوقی و معاصر مسجد جامع ساخته شده و دیگری تنبوشههایی مانند تنبوشههایی که در حمام شیخبهایی به کار رفته است. بعدا وقتی مرمت گران سازمان میراث فرهنگی مشغول استحکام بخشی حمام شیخبهایی بودند، زیر حمام نقبی را پیدا کردند که مستقیما به زیر زمین خانه ما میرسید. حالا سؤال این است که اگر این خانه متعلق به شیخ نبوده، چرا میان حمام و این خانه نقب وجود دارد؟ و تنبوشههای حمام در زیر زمین خانه ما چه میکند؟
- با این وجود چرا سازمان میراث فرهنگی تعلق این خانه به شیخبهایی را رد میکند؟
تا به حال کسی این نظریه را رد نکرده. جدیدا آقای بقایی قائم مقام آقای مشایی ، در یک مصاحبه رادیویی اعلام کرده که معلوم نیست این خانه متعلق به شیخبهایی باشد. آیا ایشان یک گروه پژوهشگر را مأمور بررسی دعاوی ما کرده؟ پس چطور میگوید این خانه مربوط به شیخبهایی نیست؟!
- ولی اینها هیچ کدام سند نمیشود؟
اسناد ما همان طور که گفتم به سه بخش تقسیم میشود: اول، گفتههای بازماندگان شیخبهایی در اصفهان که بهمدت چند قرن نسل اندر نسل در این خانه زندگی میکردهاند.دوم، شواهد و قراین موجود در کتب تاریخی.سوم، شواهد معماری و یافتههای باستانشناسی .از دفتر آقای مشایی هم تماس گرفتند و از ما سند خواستند که من همین 3 مورد را گفتم و درخواست کردم بیایند بررسی کنند.
البته اخیرا یکی از کارشناسان سازمان میراث فرهنگی استان اصفهان ادعا کرده که حمام شیخبهایی هم متعلق به او نیست و پس از مرگ او ساخته شده. بنابراین وقتی موضوعات روشنتر از روز را منکر میشوند، میتوانند خیلی راحت اصالت خانه شیخ را زیر سؤال ببرند. واقعا جای تأسف دارد که دولت لبنان میرود و در بعلبک در جای زادگاه شیخبهایی بنای یادبود میسازد تا ثبت جهانی شود، آن وقت مدیران ما قبل از اینکه زحمت کوچکترین بررسی و تحقیقی را بهخود بدهند، انتساب خانه و حمام به شیخبهایی را رد میکنند.
- ارزیابی شما از موضعگیری اخیر سازمان میراث فرهنگی چیست؟
ما میگوییم فرض که این خانه هیچ ربطی به شیخبهایی ندارد، آیا یک بنای تاریخی نیست؟ آیا ارزش معماری و هنری ندارد؟ آیا شما خودتان آن را در فهرست آثار ملی ثبت نکردهاید؟ آیا در قبال نگهداری آن مسئولیت قانونی ندارید؟ پس چرا در نگهداری این خانه کوشش نمیکنید؟