سه‌شنبه ۱۰ دی ۱۳۸۷ - ۲۰:۵۸
۰ نفر

محمدرضا ارشاد: هرساله به‌یاد فاجعه بم (5دی ماه 1382)، نشستی در گروه جامعه شناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران با محوریت موضوعی پیرامون زمین‌لرزه بم، برگزار می‌شود.

امسال نیز موضوع «اخلاق و فاجعه» در گروه جامعه‌شناسی به بحث گذاشته شد و سخنرانان با یادآوری ابعاد فاجعه‌انگیز زمین‌لرزه بم، بر نقش اخلاق و مسئولیت شناسی اقشار گوناگون اجتماعی و دولت در پیشگیری از وقوع چنین حوادثی و نیز اهتمام دقیق در امدادرسانی تاکید کردند. مطلب حاضر گزارشی است از برخی مباحث مطرح در این نشست.

دکتر حسین پرویز اجلالی نخستین سخنران نشست پس از مقایسه زمین لرزه بم با توفان کاترینا، به فیلم مستندی اشاره کرد که به طور زنده توفان کاترینا را به تصویر می‌کشد. به نظر وی، این فیلم که توسط دو نفر کارگردانی شده، دقیقا نشان می‌دهد که هر فاجعه‌ای و البته توفان کاترینا چگونه اتفاق می‌افتد. فیلم به خوبی تحول اخلاقی و فکری و روانشناختی  بازماندگان حادثه را نشان می‌دهد.

او در ادامه با تقسیم فرهنگ به دو بخش خود آگاه و ناخودآگاه (فرهنگی)، روان افراد جامعه را جزو بخش ناخودآگاه فرهنگ و جهان‌بینی را جزو بخش خودآگاه آن خواند و به نوبه خود با تقسیم جهان‌بینی به 3 مولفه  نظام باورها، نظام ارزش‌ها و نظام هنجارها، اظهار داشت: وقتی فاجعه‌ای رخ می‌دهد، مسئله مهم این است که این فاجعه چه تاثیراتی بر روان و جهان‌بینی جامعه می‌گذارد. در هر فاجعه‌ای اجزای سه گانه جهان‌بینی، یعنی نظام باورها، ارزش‌ها و هنجارها و نیز بخش ناخودآگاه فرهنگ دستخوش دگرگونی می‌شوند. مثلا مطالعات نشان می‌دهد که توفان کاترینا که مرگبارترین و خسارت‌بارترین توفان در طول تاریخ آمریکا بوده،‌ با گذشت حتی یک سال از وقوع آن، اثرات روانی زیادی  روی افراد داشته است. بیماری‌های روانی جدی و خفیف مثل کابوس، اعتیاد، اختلال در ادراک و ناتوانی در سازگاری، افسردگی دیرهنگام و پایدار از جمله اختلالات روانی شایع بوده است.

این مطالعات نشان می‌دهند که مجموعا اختلالات روانی پس از این فاجعه، دو برابر پیش از آن بوده است، به طوری که هنوز 50درصد بازماندگان  باگذشت یک سال از فاجعه،‌کابوس می‌بینند. در مورد فاجعه بم هم، رایج‌ترین اختلال (روانی)، استرس پس از ضربه، افسردگی همراه با اضطراب و مصرف بالای موادمخدر بوده است. با این حال،‌ مشاهدات دیگر از فاجعه بم نشان می‌دهد که در بم مثل فاجعه کاترینا، حالاتی از تضعیف ادراک هنگام مشاهده زمین‌لرزه در میان مردم شایع نبوده است، به این دلیل که بلافاصله پس از وقوع فاجعه، مردم یکجا به کمک یکدیگر شتافتند؛ بنابراین این پیش فرض که مردم پس از سانحه دچار ضعف ادراک و اختلالات روانی ناشی از آن می‌شوند، نادرست است.

دکتر پرویز اجلالی درباره تاثیر بخش آگاه فرهنگ(جهان بینی) در مورد بازماندگان توفان کاترینا، معتقد بود:« پس از وقوع هر فاجعه‌ای اجزای گوناگون جهان‌بینی دستخوش تغییر می‌شوند. اگر نظام باورها را به کیهان‌شناسی، فلسفه زندگی، اقتدار و مالکیت و دارایی تقسیم کنیم، مثلا در فاجعه، چند روز پس از فاجعه دیدیم که موج شایعه‌ای در میان برخی
مردم بم پیدا ‌شد که گویا ما گناهکاریم چرا که مثلاً شتر یا گاوی را آتش زده بودیم. البته این شایعه به زودی از میان می‌رود. در آمریکا، این احساس گناه وجود نداشت اما موضوع تبعیض نژادی و نژادپرستی دولت آمریکا در قبال فاجعه مطرح شد(توفان کاترینا در مناطق سیاه‌پوست نشین آمریکا روی داده بود) یا درباره بحث اقتدار، در فیلم مستندی که در آغاز بحث مطرح کردم، شاهد صحنه‌ای زنده هستیم.

در آنجا پیرزنی به پلیس زنگ می‌زند که من در اتاق شیروانی هستم و باید سقف را شکافت تا بتوانم نجات پیدا کنم، به نظر شما چه باید بکنم؟ پلیس در جواب پیرزن می‌گوید: در این خصوص به ما دستوری داده نشده است. این مکالمه  روی نوار ضبط شده و در فیلم پخش می‌شود. این مسئله و دیگر مسائل مشابه در میان مردم بی‌اعتمادی نسبت به دولت ایجاد می‌کند و در واقع مشروعیت دولت را زیر سؤال می‌برد و بی‌کفایتی آن را می‌رساند.

در واقع سیاه‌پوست نشین بودن آن 3منطقه توفان خیز آمریکا، به این تصور دامن می‌زند که دولت به آنها (سیاه‌پوستان) بی‌اعتماد است. این است که یک حرکت خود جوش مردمی در جهت نجات توفان زدگان آغاز می‌شود. این خود هویت جدیدی را برای سیاه‌پوستان رقم می‌زند. به این معنا که آنها زبان به اعتراض می‌گشایند و به طور همگانی خروج می‌کنند. بنابراین، فاجعه کاترینا، موجد فرهنگ هویت‌ساز جدیدی برای سیاهان بوده است. در حادثه بم هم دولت می‌خواهد از بالا امدادرسانی را سامان دهد که در اسفندماه همان سال به اعتراض مردمی کشیده می‌شود و در نهایت پیشنهاد دکتر رضوی مبنی بر تشکیل شورای هماهنگی محلات مشکل را حل می‌کند و از این پس رفتار مردم با دولت تغییر می‌کند اما مردم خواهان پاسخ دولت هستند، با این حال مردم فارغ از کمک‌های دولتی، خود آستین بالا می‌زنند.»

او در ادامه افزود: در مورد بخش دیگر جهان‌بینی، یعنی نظام مالکیت و دارایی، ساختار مالکیت در بم کاملا برچیده می‌شود؛ باتوجه به این نکته که مردم در چادرها می‌نشینند و حاضر نیستند محصولات در باغ مانده خود را جمع‌آوری کنند. به این دلیل که دولت برای هر خانواده مقرری وضع کرده بود و لذا دیگر نیاز به کار نبود و در واقع شأن اجتماعی افراد متزلزل شده بود و همه برابر شده بودند.

آخرین باری که به بم رفته بودم، مردم به هم می‌گفتند که بم دیگر «بم بشو» نیست. این بیان حاکی از ازمیان رفتن مرکزیت اجتماعی و اقتصادی بم بود. بم، منطقه‌ای کاملا مستقل از مرکز بود و اقتصاد آن وابسته به نفت نبود. بم  روی پای خود ایستاده بود. دکتر پرویز اجلالی در پایان یادآور شد:در هر دو فاجعه، هم بم و هم کاترینا، مردم به رغم اندوه و غم بسیار برای آنچه  از بین رفته بود و نگرانی برای آینده، احساس تعلق بیشتری به جمع پیدا کرده بودند و به آینده امیدوارتر شده بودند.

از امداد به پیشگیری

اخلاق با مسئولیت پیوند می‌خورد؛ به این‌معنا که وقتی مسئله‌ای اخلاقی می‌شود، به‌دنبال آن مسئولیت هم می‌آید. اصولاً تا قبل از مدرنیته، در رابطه با بروز سانحه، امر اخلاق وجود نداشت؛ چرا که مسئله‌ای به‌عنوان پیشگیری مطرح نبود و لذا مسئولیتی هم درقبال پیشگیری وجود نداشت. سوانح باید درنگی ایجاد کنند برای تأمل ما جهت پیشگیری از بروز مجدد آنها.

این پیشگیری، مسئولیت‌پذیری گروه‌ها، نهادهای اجتماعی، دولت و مردم را می‌طلبد. خانم «خاتم» با ذکر این نکته‌ها سخنان خود را آغاز کرد. او سپس با اشاره به اینکه ایران کشوری سانحه‌خیز بوده و تاریخ این سرزمین گواه بلایای مختلفی بوده است، گفت: «اسناد نشان می‌دهند که در 100سال گذشته هرچندسال دچار وبای گسترده‌ای در کشور می‌شدیم. در یک دوره 60ساله 24نوبت وبای گسترده گزارش شده است. در حکومت‌های پیشامدرن، نه‌تنها مسئله پیشگیری وجود ندارد بلکه امداد هم مطرح نیست؛ به این معنا که حکام از رویارویی با سانحه می‌گریختند و به جاهای دوردست می‌رفتند.

از اواخر دوران قاجار و شاید کمی پیش از مشروطه، فشار نخبگان اجتماعی سبب شد تا رویه دولت در این ارتباط عوض شود. روشنفکران در اعتراض به دولت می‌گفتند که دولت عثمانی با شیوع وبا قرنطینه ایجاد می‌کند و عبور‌ومرور را زیر نظر می‌گیرد. نتیجه این اعتراضات، ایجاد قرنطینه، آموزش مردم از طریق چاپ جزوه «قواعد معالجه وبا» و کنترل عبور‌ومرور بود. از این پس، مسئولیت اخلاقی برای حکومت درقبال پیشگیری و امداد سوانح شکل می‌گیرد. با این حال مردم همواره پیش از اقدام دولت با همیاری و به‌صورت خود‌جوش در برابر سوانح اقدام می‌کردند. مثلاً در سیل تبریز که در سال 1280 هـ .ش رخ داد، خیرین شهری و همبستگی‌های خودجوش اجتماعی به‌صورت سنتی در رابطه با سیل پیش‌قدم ‌شدند.»

او در ادامه ضمن بیان اینکه آنچه امروزه در ارتباط با سوانح مطرح می‌شود، مسئولیت حرفه‌مندان و متخصصان امر در پیشگیری از آنهاست، افزود: «تقریباً از هنگام وقوع زلزله بویین‌زهرا، پیشگیری از فاجعه‌ها جزو مسئولیت‌های دولت تلقی شد؛ از این‌رو، آیین‌نامه مقاوم‌سازی ساختمان‌ها، تدوین شد. ما جزو  22 کشوری هستیم که این آیین‌نامه را داریم. امروزه هم مسئله اصلی ما اخلاقی‌عمل‌کردن دولت در برابر زمین‌لرزه و سایر حوادث طبیعی است؛ از این‌رو، بحث امداد پس از زمین‌لرزه آن‌قدر مورد سؤال نیست که نقش دولت در پیشگیری. به‌نظرم، دولت باید نقش نظارتی را درقبال ساخت‌وساز برعهده گیرد.» به‌نظر خاتم ‌در این 40سالی که از عمر آیین‌نامه ساخت‌وساز می‌گذرد، ما 3 استراتژی اصلی دولتی داشته‌ایم:

1- محیط‌شناسی هراس: در این استراتژی،‌ هدف، تأکید بر شناسایی مثلاً گسل‌های زلزله‌خیز و جلوگیری از ساخت‌وساز در این نقاط بوده است. این موضوع مهم، ولی کلیدی نیست. بی‌تردید گسل‌های ناشناخته‌ای وجود دارند که در این پهنه‌بندی مورد توجه نبوده است. این سیاست یک دهه از مواجهه دولت با زلزله را در بر ‌گرفت. 2- آمادگی شهر و گشوده‌نگاه‌داشتن مسیرهای امداد و ایجاد فضای عمومی.3- استراتژی مبتنی بر آ‌یین‌نامه ساخت‌وساز و صورت‌دادن اصلاحاتی در آن پس از وقوع زمین‌لرزه‌های گوناگون و فاجعه‌بار در ایران.

او معتقد است که زمین‌لرزه بم باعث یک تحول عمده در نگاه دولت به این آیین‌نامه و درواقع تمرکز بر پیشگیری شد. مثلاً زمین‌لرزه بویین‌زهرا، فرصتی برای ناکارآمدی دولت فراهم ساخت که اعتراض فعالان سیاسی را برانگیخت. در زمین‌لرزه بویین‌زهرا، فقط امداد مطرح بود؛ در بم بود که بحث پیشگیری پیش کشیده شد. اکنون هم پس از گذشت 5سال از زلزله بم ما هنوز درگیر پاسخ به این پرسش هستیم که چرا زمین‌لرزه در کشور ما مرگبار است؟ البته به این حساسیت‌ها اولین‌بار در روزنامه‌ها دامن زده شد. در روزنامه‌ها مرتباً درباره زمین‌لرزه بم و پیامدهای مرگبار ناشی از آن می‌نوشتند. این مسئله، باعث شد که بحث به حوزه عمومی کشیده شود و جامعه از مسئولان، متخصصان و نهادهای مدنی پاسخ طلب کند.

اخلاق حرفه‌ای

سخنران بعدی نشست، خانم دکتر اعتماد بود که با موضوع «فاجعه و اخلاق حرفه‌ای» سخن می‌گفت. او در آغاز با مقایسه میان زمین‌لرزه بم و همزمان با آن، زمین‌لرزه‌ای در سانفرانسیسکو به همان شدت (3/6ریشتر) گفت: «در زمین‌لرزه سانفرانسیسکو تنها  3-2 نفر کشته شدند و آن هم به‌واسطه افتادن یک ساعت قدیمی در یکی از میدان‌های شهر صورت گرفت، درحالی که همین شدت زمین‌لرزه در بم فاجعه آفرید. به‌طوری که از یک شهر 90هزارنفری، 45هزار نفر بر اثر زلزله جان خود را از دست دادند. این مسئله باعث شد تا بسیاری از حرفه‌مندان به خود آیند و بیندیشند.»

او در ادامه ضمن تأکید بر این نکته که زلزله، توفان و... جزو پدیده‌های طبیعی هستند و هنگامی فاجعه‌بار می‌شوند که ما نتوانیم تمهیدات لازم در برابر آنها داشته باشیم یا دخالت‌های غیرمعمول صورت دهیم، افزود: «تمهیدات درستی که باید درقبال این پدیده‌های طبیعی صورت دهیم بر دو نوع‌اند؛ دسته‌ای جنبه شهرسازی و دسته دوم جنبه معماری دارند. در دسته اول، باید دید که کجا خانه‌ساخت و کجا نساخت. در جایی هم که باید ساخت، باید دید که هزینه پیشگیری آن چگونه است. در جنبه معماری و کالبدی هم، اگر قرار است به‌ضرورت تاریخی یا سوق‌الجیشی، تأسیساتی را برپا سازیم، باید تمهیدات سازه‌ای و معماری دقیقی به‌جا آوریم که البته این کار با توجه به پیشرفت علم‌ شدنی است.»

آیا وجود اخلاق در حرفه می‌تواند در پیشگیری از فاجعه‌ها و سوانح مؤثر باشد؟ دکتر اعتماد بر این نظر بود که با توجه به مکان‌سازی شهرها و اقدامات دیگر، پا‌یبندی به اخلاق حرفه‌ای حتماً مؤثر خواهد بود اما متأسفانه با وجود مقررات ساخت‌وساز در برابر زلزله، هنوز زمین‌لرزه نشان از بی‌دفاعی ما دارد. مسلم است که نمی‌توان شهری مثل تهران را جابه‌جا کرد بنابراین نمی‌توان گفت که روی گسل خانه نسازید زیرا گستردگی گسل‌ها آن‌قدر زیاد و ناشناخته است که تقریباً باید در هیچ‌جا خانه نساخت!

از این رو هنوز هم در جاهایی خانه می‌سازیم که گسل هست! اما دلایل اصلی اهمال‌های حرفه‌ای و تداوم بی‌مسئولیتی‌ها چیست؟ مسلم است که نمی‌توان همه را متهم کرد چرا که مهندسان باوجدانی نیز وجود دارند. دکتر اعتماد در پاسخ به این پرسش یادآور شد: «عدم آگاهی مردم از قواعد ساختمان‌ و ساخت‌وساز و نبود جریمه در برابر خلاف‌هایی چون امضا فروشی در حرفه مهندسی در این میان مؤثر است. امضافروشی کاری فردی نیست بلکه نهادهای عمومی هم در آن دخیل‌اند؛ از این‌رو ما نیاز به اخلاق حرفه‌ای داریم تا این خلأ پر شود. ایجاد نظام‌های کنترلی چه از طرف نهادهای عمومی و چه دولتی، می‌تواند در این راستا مفید باشد.»

او در پایان تصریح کرد: «ما یا باید یک اخلاق حرفه‌ای در برابر پیامدهای سوانح طبیعی و خارج از کنترل داشته باشیم، یا مقرراتی را بر هر گونه اقدامات مهندسی وضع کنیم. البته مقررات هیچ‌گاه جایگزین اخلاق حرفه‌ای نمی‌شوند؛ از این رو اخلاق حرفه‌ای بسیار مهم‌تر از ضوابط و مقررات است. این سؤال را که چگونه می‌توان اخلاق حرفه‌ای را در حرفه‌مندان و متخصصان پدید آورد، باید جامعه‌شناسان پاسخ بدهند.»

کد خبر 71792

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز