سال 2008 که ساعاتی به پایان آن باقی است، تنها گذران روزهای عادی نبوده، بلکه سال 2008 پایان یک مرحله و آغاز مرحله دیگری است. به گزارش ایسنا به نقل از روزنامه الحیات، در سال 2008 جهان شاهد وقایع مهم و بیشماری بود که مهمترین آن بحران جهانی اقتصاد بود که بدترین نوع بحران از پایان دهه 20 قرن گذشته است.
روزنامه فرامنطقهای الحیات در تحلیلی تحت عنوان «سال 2008 در آمریکا، حدفاصل بین دو مرحله» به قلم حسن نافعه، نویسنده و تحلیلگر مصری نوشته است: انتخاب مردی سیاهپوست با تبار آفریقایی و اسلامی بهعنوان رئیسجمهور آمریکا اتفاق کمی نبود و طبیعتا میان انتخاب باراک اوباما، رئیسجمهور منتخب آمریکا و بحران جهانی اقتصاد ارتباطی وجود دارد، اما نه به اندازهای که برخی تصور میکنند. چنین بحران عظیم اقتصادی در چنین شرایط حساسی موجب پایان انتخابات آمریکا به نفع اوباما شد. در واقع دلایل پیروزی اوباما کاملا قبل از بحران اقتصادی روشن بود و پیروزی اوباما بیشتر بهعلت عملکرد منفی دولت جورج بوش بود.
این تحلیلگر میافزاید: درست است که انفجار بحران اقتصادی موجب گرایش موج رای دهندگان آمریکایی به اوباما شد، اما این افزایش تعداد رایدهندگان دلیل اصلی پیروزی اوباما نبود. ملت آمریکا بهدنبال نامزدی بود که بتواند تغییرات کاملی را سازماندهی کند و آماده حمایت از آمریکاییها با وجود تمام پیامدهایش باشد؛ حتی اگر این نامزد سیاهپوست آفریقاییتبار باشد و هیچ نامزدی به غیراز اوباما شعار تغییر واقعی را در دوران تبلیغات انتخاباتیاش سر نداد.
روزنامه الحیات مینویسد: اگر به عامل داخلی آمریکا عوامل بینالمللی و خارجی را نیز اضافه کنیم، تمایل و اشتیاق و نیاز زیاد در تغییر عمقی در سیاستهای آمریکا در تمام زمینهها مشخص میشود. از اینرو مرحله آینده مستلزم تجلی سیاستهای داخلی و خارجی آمریکا براساس چند مورد است؛ نخست دخالت دولت در امور اقتصادی و توازن میان قدرتهای اقتصادی.
دوم ایجاد نظام بینالمللی چند قطبی که میان نیاز امنیتی کشورها توازن ایجاد کند و کشورهای بزرگ نقشهای بیشتری را ایفا کنند اما براساس اصول و قواعد توافق شده باشد. سوم ایجاد نظامی دمکرات که مشارکت تمام کشورها را در تصمیمگیریها و فراهمسازی راهکارهای سیاسی و قانونی جهت نظارت فعال بر عملکرد سازههای جهانی از دیگر مسائل است.
نویسنده این تحلیل میگوید: هیچ شکی نیست که مسیر تغییر بسیار طولانی و سخت خواهد بود اما اوباما باید از طریقی و با تمام شیوههای ممکن در برابر چالشهای فراروی آن ایستادگی کند.البته تمام گروههایی که از نظام کنونی بهره میبرند، خواهان حفظ دستاوردها و جایگاههای خودشان و مخالف سیستمی جایگزین هستند چه در داخل آمریکا و چه خارج آن و از اینرو باید میان گروههای اصلی که موضعگیریهای مختلفی در قبال تغییر دارند تفاوت قائل شد.
گروههای معینی هستند که به سوی تغییر حرکت خواهند کرد؛ چرا که منافعشان در آن است و گروههای دیگر با تمام قدرت در برابر تغییر خواهند ایستاد چرا که براساس منافعشان باید اوضاع کنونی را حفظ کنند. گروه سوم حد وسط این دو گروه است، چرا که از یک طرف میزان خطر ادامه سیاستهای کنونی آمریکا را که جهان را به تنگنا کشانده دریافته و از ناحیه دیگر از پیامدهای تغییرات ریشهای در جهان نگران است، چرا که ممکن است این گروه و اهدافش را نابود کند و در نهایت به منافع آن ضربه بزند. از اینرو گروه سوم بهطور ظاهری با تغییر حرکت خواهد کرد اما عملا به مبارزه و نابودی آن خواهد پرداخت.
این تحلیل میافزاید: این گروههای میانهرو در داخل آمریکا فعالتر هستند. این مسئله به وضوح تمام در ترکیب تیمی که اوباما انتخاب کرده و با او در 20 ژانویه وارد کاخ سفید خواهد شد مشهود است و این مسئله برای هیچ کس واقعا غیرمنتظره نیست، بهویژه اینکه تمایلات در زمینه ایجاد تغییر بهطور دمکراتیک و تدریجی اعلام شده است.
از اینرو پیشبینی میشود مرحلهای که از 20 ژانویه آینده آغاز خواهد شد مرحلهای انتقالی خواهد بود و هنوز نشانههای این تغییر روشن نشده و هیچ کس نمیتواند میزان تفاوت مرحله جدید را با مرحله قبل پیشبینی کند. اما این سؤال مطرح است که آیا باراک اوباما در اداره چنین مرحله انتقالی با هدف تغییر مناسب در جهان موفق خواهد شد یا نه؟
این تحلیلگر در بخش پایانی مینویسد: بهنظر من تغییر آینده رخ خواهد داد، چون اوباما آن را میخواهد و آن را درخواست کرد؛ چرا که بازگشت به سیاستهای دولت قبل از اوباما غیرممکن است اما نمیتوانم تاکید کنم که آیا رهبران و مقامات سیاسی منطقه و یا حتی نخبگان سیاسی و فکری و فرهنگی عمق تحولاتی را که نظام جهانی در مرحله کنونی با آن روبهرو است، با توجه به چالشهای فراروی جهان عرب، دریافتهاند یا نه؟
اما تمام شواهد دال بر آن است که جهان عرب نمیداند چه میخواهد و چه چیزی میتواند انجام دهد. تمام کشورهای عربی به شیوه خود به ارزیابی تحولات میپردازند. چه بسا نگرش ویژه برای خود دارند لذا هیچ نگرش عربی مشترکی در قبال این تحولات وجود ندارد تا اوباما بتواند آن را وارد سیاست خارجی آمریکا کند.
اما به هر حال فرصتها هنوز بهطور کامل از بین نرفته و هنوز زمینه برای اجرای بسیاری از راهکارها وجود دارد. البته برگزاری نشست عربی ویژه جهت بررسی مسائل اقتصادی و اجتماعی در سایه بحران جهانی اقتصاد بهگونهای بود که میتوان از آن استفاده زیادی کرد. بازیگران برجسته، جهان عرب را تنها گاو شیرده آمادهای میدانند اما بهتر است رهبران عرب ثابت کنند که مسئولیت گاو شیرده فراهم کردن شیر برای ملتهایشان قبل از هر کس دیگر است.