سه‌شنبه ۱۰ دی ۱۳۸۷ - ۱۲:۱۸
۰ نفر

دیالوگ برقرار کردن با فیلسوفانی که در قالب نظام فلسفی منضبط و معناداری به طرح آرا و افکارشان می‌پردازند شاید به‌مراتب بسیار ساده‌تر از صحبت‌کردن و اندیشیدن درباره فیلسوفانی است که ولو به‌‌ظاهر، نه‌تنها نظام معینی به معنای متداول آن در تاریخ فلسفه ندارند، بلکه مصرانه نیز از سیستم‌سازی می‌گریزند.

 این امر زمانی دشوارتر می‌شود که این متفکران آرای‌شان را به زیور شعر و استعاره می‌آرایند.

 بهترین نمونه در میان متفکران کسی نیست جز میگل د اونامونو. اگرچه نمی‌توان اونامونو را در هیچ مکتب فلسفی ویژه‌ا‌ی قرار داد، اما می‌توان تفکر او را فلسفی به‌شمار آورد و این امر از موضوعاتی که وی بدان‌ها می‌پردازد کاملاً آشکار است. برای مثال می‌توان از دین، جاودانگی، عقل، خدا، ایمان، رنج و انسان نام برد. به‌دلیل پیچیدگی افکار وی که تا حد زیادی ناشی از روند رویدادهای زندگی اوست با آرای این فیلسوف اسپانیایی در قالب زندگی‌اش همراه می‌شویم.

میگل د اونامونو، فیلسوف، متکلم، شاعر و نویسنده در  1864 در بیلبائو اسپانیا به‌دنیا آمد. سال‌های تولدش با جنگ داخلی بین سلطنت‌طلبان و جمهوری‌خواهان همراه بود. در نوجوانی به یادگیری زبان «باسک» بسیار علاقه‌مند بود. سپری شدن این مقطع زندگی‌اش در بیلبائو همواره در ذهنش خاطره‌ای خوش به‌جا نهاد.

اونامونو را متعلق به گروهی از نویسندگان ادبی بسیار مشهور اسپانیا دانسته‌اند که به «نسل  1898» معروفند. درباره اندیشه و عملکرد این نسل آرای متفاوتی وجود دارد. عده‌ای آنها را فعالان سیاسی- تاریخی و عده‌ای دیگر، حیات این گروه را صرفاً ادبی قلمداد کرده‌اند.

وی در 6 سالگی پدرش را از دست داد و این حادثه اثرات عمیقی در زندگی او گذاشت. پس از پایان دوره متوسطه درحالی که به شعر و فلسفه علاقه‌مند شده بود، برای ادامه تحصیل به مادرید رفت و در حلقه روشنفکران آن زمان شرکت کرد. در فاصله سال‌های 1884-1880 پس از اخذ دکترا به زادگاهش بازگشت و تا  1891 در همان جا ماند. در همین زمان مدرس کرسی زبان و ادبیات یونانی دانشگاه سالامانکا شد. در 1897 بحران فکری شدیدی را از سر گذراند که کاملاً در قلمش نیز انعکاس یافت. پس از این دوران او تبدیل به شخصیتی چند‌وجهی شده بود، چنانکه تألیف و تدریس می‌کرد، علاقه‌اش به شعر و ادبیات و نوشتن را به‌طور جدی دنبال می‌کرد و گرایش‌های سیاسی داشت. فعالیت‌های سیاسی‌اش منجر به عزل او از مقام ریاست دانشگاه سالامانکا شد.

مهم‌ترین سال‌های حیات فکری اونامونو را باید فاصله میان  1905 یعنی انتشار «زندگی دن کیشوت و سانچو» و همچنین 1913، انتشار «درد جاوادنگی» دانست. پس از این کاملاً معروف شده بود و خوانندگان بسیاری با تب و تاب منتظر خواندن تراوش‌های فکری او بودند. تا اینکه مخالفتش با آلفونسوی سیزدهم پس از کودتای پریمووریورا در سال  1923، تبعیدش را به جزیره فوئرته ونتورا به‌همراه آورد. پس از بازگشت از تبعید با اینکه در آوریل 1931 جمهوریت اسپانیا اعلام شد، ولی اونامونو به دلایل مهمی که لاقل برای خودش قانع‌کننده بود با آن به مخالفت پرداخت.

اونامونو، بیشتر از هر چیز، درباره انسان به‌خودی خود، اندیشید؛ انسان نه بدان نحو که در اندیشه دیگر فیلسوفان پیش از او تبلور یافته بود بلکه انسانی که «گوشت و خون» دارد. چنانکه در درد جاودانگی می‌گوید:‌« انسانی که زاده می‌شود، رنج می‌برد و می‌میرد، آری می‌میرد؛ انسانی که می‌خورد و می‌نوشد و بازی می‌کند و می‌خوابد و می‌اندیشد و می‌خواهد؛ انسانی که دیده و شنیده می‌شود؛ که برادر است، برادر راستین»
دقیقاً در اندیشه نگارنده «گلزار غزل» ما با انسانی مواجهیم که مهم‌ترین شاخصه‌اش داشتن گوشت و خون است؛ «همین من و تو و ما و شما و ایشان که روی زمین راه می‌رویم.»

اونامونو به این انسان می‌نگرد؛ انسانی که به طرز عمیقی با اضطراب میرایی همراه است. در این میان عقل و احساس با هم می‌جنگند ولی ناامیدی حاصل‌از این جدال می‌تواند فرزند امید برویاند.

مهم‌ترین مسئله‌ای که برای انسان زنده دارای گوشت و خون مطرح است، جاودانگی و فرار از میرایی است. در همین مسیر است که نگارنده «حضرت مانوئل خوب شهید»، با مسئله خدا و حقیقت مواجه می‌شود. اما خدایی که در اندیشه او رخ می‌نماید نه خدای آفریننده هستی بلکه خدایی است که می‌‌تواند جاودانگی انسان را ضمانت کند؛ از اینجاست که معنای ایمان به‌درستی از اندیشه وی آشکار می‌شود که ایمان، اعتقاد است نه معرفت.
اونامونو چنین وصف می‌کند که علت ایمان ما به خدا، نه به منزله سرسلسله آفرینش است بلکه به او ایمان می‌آوریم تا به جهان و هستی خودمان معنا ببخشیم.

در نظر وی، پارداوکس میان احساس و آرزوی ما که طالب جاودانگی است و عقل ما که همواره نابودی و میرایی‌مان را گوشزد می‌کند، به ما می‌آموزد که شیوه دن‌کیشوت را اختیار کنیم، با تقدیر بجنگیم حتی اگر کورسوی امیدی نداریم.مهم‌ترین اثر اونامونو «درد جاودانگی» است که استاد بهاءالدین خرمشاهی نیز به نیکویی به فارسی ترجمه کرده است. ویلیام بارت آن را «تغزل فلسفی شگرف» نامیده است. اونامونو کوشیده است در این اثر مباحث دشوار و پیچیده فلسفی را به زبان شعر و تشبیه بیاراید و خواننده را در وضعیت متناقضی قرار دهد، چون از سویی خود را به مقصود نویسنده نزدیک می‌یابد و از دیگر سو فهمش را از دیدگاه فلسفی نویسنده دور می یابد.

اونامونو به‌عنوان یکی از متفکرانی که ابعاد شخصیتی متفاوت و در هم تنیده‌ای داشت در 31 دسامبر  1936 و در زمان جنگ داخلی اسپانیا، پس از مناقشه با آراگون حقوقدان جوانی که افکار فاشیستی داشت، در اثر سکته قلبی درگذشت، درحالی که کتابخانه او در اسپانیا هنوز وجود دارد و مجسمه برنزی عظیمی از او در اسپانیا برپاست.

کد خبر 71876

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز