همشهریآنلاین - نصیبه سجادی: مثبت اندیش است و میگوید از کوچکترین اتفاق خوب لذت میبرد، حتی در این حد که وقتی یک نوزاد دستش را باز کند تا به آغوشش رود همان یک روز خوب و شاد برایش میسازد. «مهدی زمانی» جانباز ۷۰درصد قطع نخاعی است؛ کسی که در اوج جوانی برای دفاع از وطن در مقابل جنگ، بر اثر اصابت خمپاره برای همیشه توان راه رفتن را از دست داده و ویلچرنشین شده است. با این وجود ناامید نشده و با تلاش و کوشش در عرصههای دیگر برای خودش و کشورش افتخار آفرینی میکند. او دانشگاه رفته و کار میکند، مدال طلا و نقره مسابقات ملی و جهانی را درو کرده است و ...
خواندنیهای بیشتر را اینجا دنبال کنید
۲۰ سالگی، جنگ و افتخار جانبازی
برای دفاع از کیان کشور در سالهای جنگ تحمیلی به جبهه رفته و کاری که بیشتر جوانان همسن و سالش آن سالها انجام دادند. سال ۱۳۶۵ زمانی که تنها ۲۰ سال داشته در منطقه حاج عمران عراق با ترکش خمپاره از ناحیه کمر زخمی و از آن زمان جانباز قطع نخاعی ۷۰درصد شده است. زمانی درباره گذشته خیلی حرف نمیزند اما میگوید: «خاطرات جنگ همان است که رزمندگان در این سالها گفتهاند و تا آنجا که مقدور بود مستندسازی شده است. فقط همین را بگویم که همه آنهایی که به جبهه رفتند شهید، جانباز و زخمی برگشتند، ایثار کردند و بزرگترین ثروتشان را هدیه دادند. این ایثار با هیچمتر و معیاری قابل اندازهگیری نیست. همه آنها با خدا معامله کردند و پاداشش را هم از اوطلب میکنند.»
بعد از اصابت ترکشهای خمپاره شهادتین را خوانده و آماده شهادت شده است. با شوخطبعی میگوید: «بعد از ترکش با صورت به زمین افتادم و گرمی خون را روی بدنم حس میکردم. در فیلمها هم دیده بودم که چطور بعد از گلوله خوردن از دنیا میروند و من هم ذکر اول و دوم و سوم را گفتم ولی مگر شهید میشدم. وقتی دیدم از شهادت خبری نیست بچههای سنگر را صدا زدم و همراه نیروهای امدادی به پشت جبهه منتقل شدم.»
در بیمارستان برای بیرون کشیدن ترکشها، عمل جراحی و برای ادامه درمان و برگشتن به روال عادی زندگی به آسایشگاه جانبازان امام خمینی(ره) راهی شده است.
دانشگاه، ازدواج و ورزش ملی و جهانی
قبل از اینکه جانباز شود لحظهای آرام و قرار نداشته، به اقتضای جوانیاش مدام در تکاپو و فعالیت بوده و از صبح تا ظهر درس و مشق، بعداز ظهر سرکار شب هم تازه نگهبانی از محله به دلیل شرایط آن روزها که برعهده جوانان بود، انجام داده است. زمانی میگوید: «۴ ساعت در روز بیشتر نمیخوابیدم. ناهار و شام را سرپایی میخوردم. پر از شور زندگی بودم. طبیعتاً باید بعد از اینکه متوجه شدم فلج شدهام زندگی برایم تمام میشد، ولی این اتفاق نیفتاد، اول به دلیل باورها و اعتقاداتم که مثل ستون مرا محکم نگه داشت، چون میگفتم برای چیزی خودم را فدا کردهام که ارزشش را دارد و دومین دلیل هم این بود که دوستانی داشتم که قبل از من در جبهه قطع نخاع شده بودند.»
او میافزاید: «بعد از جانبازی خیلی زود خودم را پیدا کردم و سریع به زندگی برگشتم. اینها را در نهایت مدیون لطف خدا میدانم که اگر نبود حتماً غرق میشدم.»
بعد از این شرایط به دانشگاه رفته و در رشته حقوق دانشگاه تهران تحصیل کرده، ولی این رشته خشک و جدی خیلی با روحیه پرجنب و جوشش همخوانی نداشته برای همین همزمان تصمیم میگیرد که ورزش را هم ادامه دهد. در آسایشگاه فعالیت در همه رشتههای ورزشی را امتحان میکند. بدنسازی، باستانی، دوومیدانی، رالی، بدمینتون. در همان سالها ازدواج هم میکند و تشکیل خانواده میدهد.
ورزش انتخاب اول و آخر زندگیاش و عضو مسئول باشگاه ورزشی جانبازان و معلولان میشود. زمانی میگوید: «سال ۱۳۹۲ تیراندازی را بهطور جدی انجام میدادم. همان سال هم به اردوی تیمملی دعوت شدم و اتفاقاً توانستم در مسابقات ملی و برون مرزی مقام کسب کنم.»
ورزش حرفهای «زمانی» و مدالآوریهایش از همین موقع شروع شده و تا سالهای بعد ادامه داشته است.
آموزش رایگان به جانبازان
زمانی، جانباز ۷۰درصد ساکن قلب تهران است و چندین سال به مسابقات اعزام شده و مدال گرفته است. او بعد از مدتی که به دلایلی تیمملی را در مسابقات همراهی نکرده و تصمیم گرفته برای خودش ورزش کند و البته از آموزش رایگان به جانبازان آسایشگاه هم غافل نمانده و دانستههایش را در اختیار همرزمانش هم قرار میدهد. زمانی میگوید: «هرچه آموختهام سعی میکنم به بچههای آسایشگاه بیاموزم و اینکاری است که فکر میکنم هر کسی غیر از من بود هم انجام میداد.»
سالها در مجموعه ورزشی پیام به معلولان جسمی و حرکتی ورزش آموزش داده است. زمانی میگوید: «رئیس مجموعه ورزشی پیام فرد دلسوزی بود و میگفت: «دوست دارم وقتی در مجموعه را باز میکنم معلولان زیادی را ببینم که برای ورزش کردن به اینجا آمدهاند و به دلیل مدیریت خوب آن سالها و هم به دلیل اینکه امکانات ورزشی رایگان در اختیار معلولان قرار میگرفت. همین اتفاق هم افتاد و از همه جای تهران خانوادهها، اگر در خانه معلولی داشتند او را برای ورزش به باشگاه میآوردند.»
او تأکید میکند: «تأثیر خوبی که ورزش در روحیه و جسم و جان بچهها داشت، باعث میشد که خانواده دوری راه و مشکلات زیاد دیگر را به جان بخرند و آنها را میآوردند و یک روز هم این فرصت را از دست نمیدادند.»
رکوردشکنی در آسایشگاه جانبازان
زمانی، ورزش را همچنان با همان شدت و قدرت انجام می دهد و معتقد است؛ ورزش زندگیبخش است و دیگران را هم به این کار تشویق میکند. او میگوید: «در آسایشگاه جانبازان امام خمینی(ره) به جانبازان مدافع حرم، ورزش آموزش میدهم. یکی دوتا از بچهها را برای اعزام به مسابقات جهانی آماده میکنم. خودم رکورد تیراندازی با تپانچه جهان را دارم و میخواهم اگر خدا بخواهد آنها را آماده کنم تا رکورد مرا در جهان بشکنند.»
زمانی در کارخانهای که خانوادگی راهاندازی کردهاند سهامدار است و به گفته خودش زندگی خوبی با تلاش و پشتکار برای خود رقم زده است. از افرادی که او را میشناسند شنیدهایم که دستگیر نیازمندان است اما خودش میگوید: «کاری نمیکنم. دوستان لطف دارند و هر جا که جانبازی نیاز به تأمین کمک هزینه مسکن، تهیه دارو و... داشته باشد به من میگویند و من هم تا آنجا که بتوانم سعی میکنم در این زمینه وارد میشوم و با کمک دوستانی که میشناسم مشکل را رفع میکنم.»
زندگی یعنی مواجهه با پدیدههای جورواجور
جانباز ۷۰درصد ساکن پایتخت همه صحبتهایش بوی زندگی میدهد. اگر هم جایی از مشکل صحبت میکند آن را خاصیت زندگی میداند که به گفته او باید با تلاش و کوشش یکی یکی رفع شود. زمانی میگوید: «زندگی یعنی مواجهه با پدیدههای جورواجور و روزی که پدیدهای وجود نداشت، حالا خوب یا بد، آن روز میشود پایان زندگی.»
لحن صحبتهایش وقتی عوض میشود که صحبت از معلولان جسمی و حرکتی و مشکلات و رسیدگی به این گروه به میان میآید. اینجاست که زبان به گلایه میگشاید و معتقد است که دولتها در رسیدگی به جانبازان و معلولان در شهر کوتاهی کردهاند. او میگوید: «برای حضور در مسابقات برون مرزی به کشورهای زیادی، برزیل، چین، امارات، آلمان اعزام شدهام. در همه این کشورها من بهعنوان یک ویلچرنشین با مشکلی در شهر روبهرو نبودم. به راحتی از هتل محل سکونت به همه میدانها و بازارهای شهر میرفتم آن هم به تنهایی. خرید یا هر کار دیگری که داشتم انجام میدادم و برمیگشتم، باز هم به تنهایی بدون اینکه ذرهای از کسی کمک بگیرم. به دلیل گران بودن کرایهها گاهی اوقات حتی تاکسی نمیگرفتم و با ویلچر تردد میکردم. خدا شاهد است در هیچ یک از این کشورها در هیچ خیابانی من با مشکل و مانعی مواجه نشدم.»
زمانی ادامه میدهد: «اما از محل زندگی من در تهران تا محل کارم ۱۰ دقیقه هم راه نیست، ولی من نمیتوانم به تنهایی با ویلچر در این مسیر تردد کنم. این یکی از دردهای معلول و جانبازان است.»
او میافزاید: «معلولیت محدودیت هست و هر کسی غیر از این میگوید میخواهد با کلمات بازی کند. وظیفه دولت این است که مشکل را درک کند و برای محدودیتها چارهایی بیاندیشد و حق و حقوق معلولان را مثل همه شهروندان ادا کند.»
نظر شما