فاجعه معدن در نیویورک
فاجعه معدن در نیویورک، روایت سادهای از زندگی معدنچیانی است که سبک و سیاق زندگیشان، کاملا متفاوت از زندگی روزمره دیگر آدمهاست اما این آغاز ماجراست و در واقع مقدمهای برای یک داستان، شبیه تیتراژ آغازین یک فیلم سینمایی که با «یکی از دوستان من عادت دارد هر وقت توفان میآید به باغ وحش برود» از تیتراژ جدا شده و به اصل داستان میرسد. راوی از مردی میگوید که یک دوست عجیب اوست؛ مردی که هنگامی که بیشتر پنجرههای توفانگیر را میبندند یا میروند آب معدنی ذخیره کنند، او خودش را در یک بارانی پانچوی نظامی جنگ ویتنام میپوشاند... و این یعنی نشان دادن خلق و خو و رفتار شخصیتها در متن داستان!
کجا ممکن است پیدایش کنم
کجا ممکن است پیدایش کنم نیز فضاسازی زیبایی دارد و این فضاسازی صرفا به کمک دیالوگهایی است که در متن وجود دارد. این داستان پر از دیالوگ است.حتی با یک دیالوگ کوبنده شروع میشود و به همین ترتیب ادامه مییابد تا خط داستانی پیش برنده داستان، به کمک کلیت آن بیاید. فقط گاهی توضیحاتی برای بیان دیالوگها وجود دارد که به خدمت داستان آمده است. این داستان به خوبی انسانها را روایت میکند و دغدغههای انسانی آنها را به بوته نقد میکشاند.
طرح داستان در واقع منطبق بر دانش نویسنده اتفاق میافتد. پرداختن به ریزترین علائق شخصیتها مثل پلههای عریض و روشن آپارتمان، پلههای به یاد ماندنی، فوتشدن در حالت از خود بیخودی ، یا هر چیز دیگری که آدمهای داستان آنها را دوست دارند. اما روند داستانی طوری پیش میرود که خواننده خود را از متن جدا نمیداند. او بیننده پر و پا قرص آن چه میشود که در کل داستان اتفاق افتاده است.
نویسنده خود پشتیبان و حامی قهرمان است اما قهرمانسازی نمیکند. خواننده فقط با کسی طرف است که دارد اتفاقات را تعریف میکند اما در قالب دیالوگهایی که نوشته شده است. نویسنده همچنان اطلاعات میدهد و برای همین است که خواننده سردرگم نمیشود و از نقطه شروع تا پایان طوری پیش میرود که احساس آشفتگی نمیکند.
سگ کوچک آن زن در زمین
این اتفاق در سگ کوچک آن زن در زمین نیز میافتد. اما زمان در این داستان گذشته است،
بر عکس داستان قبلیاش که زمان حال و ساده را انتخاب کرده بود. به همین دلیل در این داستان یک جور فاصله گذاری زمانی احساس میشود.«سگ کوچک آن زن در زمین» نوعی از خاطرهنگاری است.
گویا راوی فقط درصدد تعریف کردن خاطرهای است که برای خودش اتفاق افتاده است. باران اصلیترین عنصر این داستان است. شاید نویسنده با این عنصر اصلی سعی در مرموزتر کردن ماجرا دارد و به همین دلیل مدام آن را در شروع تکرار میکند. روزها در این داستان از پی هم میگذرند، بیآنکه مخاطب این گذر را حس کند. او در دایرهای قرار میگیرد که نویسنده برایش در نظر گرفته است.فضای شاعرانه داستان نیز عنصر دیگری است که در پس داستان نمایان است؛ «دریا از پس پنجره پیدا بود. در روزهای عادی میتوانستی جزیره سبز کوچکی را که چند صد متر با ساحل فاصله داشت را ببینید و...»«سگ کوچک آن زن در زمین» شاعرانه است حتی اگر کلمات شاعرانه در آن به کار نرفته باشد. اما در جاهایی نویسنده دیگر مجبور به استفاده از کلمات و جملات شاعرانه میشود.
راه دیگری برای مردن
در راه دیگری برای مردن، فضا با جمله؛ «آخرین دستورات یک فرمانده ژاپنی...» ژاپنی میشود و از شکل و شمایل اروپایی داستانهای دیگر در میآید. در آغاز، نویسنده با مکانهای ژاپنی و نام بردن آنها سعی در ایجاد فضاسازی وطنی دارد. موفق هم میشود. این داستان یکی از داستانهای بومی موراکامی بهحساب میآید و این در واقع همان خاطره نویسی نویسنده است که اولین رمانش را نیز با همان سبک و سیاق نوشته است.«راه دیگری برای مردن» بر میگردد به سالهای دورتر. مثلا به سالهای 1945 در شهر سین- چینگ منچوری که به تصرف ژاپن در آمده بود. با فضایی روستایی که انگار نویسنده در آن جان گرفته است. اما فضا، محتوا و مضمون آن چندان سنتی نیست و باز هم سادگی بر پیچیدگیهای داستانی موراکامی چیره شده است. این چیرگی اما، لطمهای به ساختار داستانی و فرم آن وارد نمیکند.
خواب
اما خواب موضوع متفاوت تری را دنبال میکند تا ارتباط جور دیگری برقرار شود. حس
همذات پنداری خواننده با نویسنده که خود، راوی و شخص اول داستان است از نکات بارز «خواب» است. کسی در خواب زندگی میکند. همچون جنازه مغروقی خود را میپندارد که جهان پیرامونش را حس میکند و... راوی آنچه را که برایش اتفاق افتاده مو به مو به زبان میآورد. به گذشته میرود و به حال بازمیگردد تا سرنوشت داستان مشخص شود. اما حس وهمانگیز در داستان سایه افکنده است. یک جور حس مرگ به داستان دامن زده است.
«خواب» خالی از دیالوگ است اما به یک جور واگویه بسنده کرده است. یک نفر دارد حرف میزند و همه حرفهایش را در قالب داستان مینویسد. بههمین دلیل بهنظر میرسد سرتاسر داستان پر از دیالوگ است. صدای حرف زدن راوی در کل داستان شنیده میشود، با همان ادبیات خاص که متعلق به موراکامی است. جز در یکی دو مورد خاص هیچ اتفاق خاصی نمیافتد و همه چیز روی روال عادی خود پیش میرود. همه چیز کاملا عادی است.