بهنظر میرسد با افول ستاره اقبال سینمای ایران در جشنوارههای معتبر، حضور گسترده بینالمللی در دستور کار قرار گرفته تا به لحاظ آماری سینمای ما همچنان موفق در عرصههای جهانی بهنظر برسد. موفقیت سینمای ایران در محافل بینالمللی، بیشتر شبیه یک بازی رسانهای شده است. بهطوری که گاهی اوقات اخبار توفیق فیلمهایی برجسته میشوند که تنها کارگردانشان ایرانی است و فیلم مورد اشاره اساسا محصول سینمای ایران محسوب نمیشود.
بدیهی است که اگر رامین بحرانی یا سمیرا مخملباف حتی نخل طلای کن را هم بگیرند نمیشود آن را به حساب سینمای ایران گذاشت. سینمای ایران در دهه 90 میلادی با درخشش عباس کیارستمی جهانی شد و حالا سالهاست که کیارستمی دوران افولش را طی میکند. تغییر نسل یک واقعیت غیرقابل انکار است و باید دید فیلمسازان تازه نفسی که به میدان آمدهاند میتوانند موفقیتهای گذشته را تکرار کنند یا خیر؟
علیرضا رئیسیان معتقد است که از نظر آماری سینمای ایران این روزها چندان حضور پررنگی در مجامع بینالمللی ندارد و میگوید: سینمای ایران از لحاظ حضور بینالمللی چه از نظر کمی و چه کیفی، یک سیر کاملا نزولی را طی میکند. مهمترین دلیل این اتفاق نیز کم کاری است که در بخش تولید، تولید اندیشه و دیگر مسائل مرتبط با موضوعات داخلی و علاوه بر آن در بخش عرضه صورت میگیرد.
نهادهایی که این وظیفه را دارند خصوصا بنیاد سینمایی فارابی، حوزه هنری و کانون پرورش فکری در کنار شرکتهای خصوصی که دستاندرکار هستند بهشدت دچار روزمرگی و یکنواختی شدهاند و انگیزههای لازم را برای ادامه کار ندارند. از سوی دیگر بیتوجهی به ذات سینمای داخلی نیز که مقدمه حضور در عرصههای بینالمللی است از دیگر نقاط ضعف سینمای ماست. این چند عنصر در کنار یکدیگر باعث بهوجود آمدن چنین معضلی شده است.
محسن امیر یوسفی نیز ضعف موجود را به برخوردهای بد با سینمای جشنوارهای ایران در زمان اوج آن نسبت داده و میگوید: وقتی که این سینما وضعیت خوبی داشت و در اوج بود و جوایز زیادی را نصیب سینمای ایران میکرد، با کمتوجهی مسئولان مواجه شد. از طرفی در داخل هم عناوین مختلفی به این سینما نسبت میدادند که بهترین آن سینمای جشنوارهای بود. در آن زمان این فیلمها از سوی مدیران نادیده گرفته میشد و فعالان سینمای بدنه نیز، این سینما را محکوم میکردند.
تصور همه بر این بود که تا ابد این اتفاق تکرار میشود و سینمای جشنوارهای به روال سابق خود ادامه میدهد. اما امروزه هر چند که این جریان هنوز کامل از بین نرفته است اما این حضور کمرنگ شده است. وقتی این سینما در اوج بود بعضی از دوستان سریع شروع به آسیبشناسی کردند غافل از اینکه اگر وضعیت امروز این سینما پیشبینی میشد، این اتفاق نمیافتاد و تاثیر بدی بر وجهه بینالمللی سینمای ایران نمیگذاشت.
محمد اطبایی اما در پاسخ به این سؤال معتقد است که اول باید دید آیا در نقشه جشنوارههای بینالمللی فیلم، جشنواره الف یا ب وجود خارجی دارد یا خیر. او میگوید: در این نقشه، جشنواره الف یا ب وجود خارجی ندارد و این نکته بیشتر یک بحث رسانهای است. فدراسیون بینالمللی تهیهکنندگان سینما(فیاپف) در راستای حفظ حقوق تهیهکنندگان مقرراتی را برای جشنوارههای فیلم تعیین کرده که نسبت به میزان همکاری جشنوارهها با قبول این مقررات فیاپف آنها را ردهبندی میکند.
فیاپف جشنوارهها را به چند دسته تقسیم کرد. الف: جشنوارههای رقابتی فیلمهای بلند ب: جشنوارههای غیررقابتی فیلمهای بلند ج: جشنوارههای فیلم کوتاه و مستند. این ردهبندی منشا سوءتفاهم رسانهای جهت ارزشبندی جشنوارههای فیلم شد و فیاپف نیز چند سالی است این ردهبندی را نه براساس حروف الفبا بلکه براساس اعداد یونانی تنظیم میکند تا این غلط اصلاح شود. برای نمونه در رده بهاصطلاح الف جشنوارهها، جشنوارههایی مانند قاهره، توکیو، ماردل پلاتا قرار دارند که اهمیت آنان بهمراتب کمتر از جشنوارههای معتبر دیگری مانند ساندنس، تورنتو و روتردام بوده که در این ردهبندی الف جایی ندارند.
امیر شهاب رضویان معتقد است زمانی که جشنوارههای خارجی متکی بر تولید فیلمهایی با رویکرد فرهنگی و داخلی بود و در یک دوره تاریخی یعنی در دورانی که از فیلمنامه فرهنگی بیشتر حمایت میشد فیلمهای ایرانی امکان حضور بیشتری در جشنوارههای خارجی پیدا میکردند. او میگوید: در آن زمان این قبیل فیلمها به اندازه کافی در داخل کشور تولید میشد و در کنار تولید این فیلمها، بنیاد فارابی و بخش بینالملل آن در پخش فیلمهای ایرانی حضور مستمری داشت.
بعد از آن با تغییر سیاستگذاریها از حدود 8 سال پیش حضور فیلمهای ایرانی بهتدریج کمرنگ شد و حضور در جشنوارههای خارجی بخشی از هدفی بود که سینمای ایران میبایست دنبال میکرد و در کنار آن مسئله فروش فیلمهای ایرانی به شبکههای تلویزیونی، پخشکنندههای سینمایی و مراکز فرهنگی موضوعی بود که در طول 30 سال بعد از انقلاب، درست پیگیری نشد. حضور در جشنوارهها میتوانست این امکان را برای سینمای ایران بهوجود بیاورد که فیلم ایرانی وارد سالنهای سینما هم بشود و بیننده خارجی هم به تماشای فیلم ایرانی در سالنهای سینما بنشیند. اما نکتهای که از آن غافل ماندیم ایجاد ساز و کار عرضه، نمایش و فروش فیلم ایرانی در خارج از کشور بود.
لزوم حضور در جشنوارههای کماهمیت
اطبایی با تایید این نکته که فیلمهای ایرانی در سال 2008 موفق به حضور در بخش مسابقه جشنوارههای معتبری مانند سان دنس، کن، کارلووی واری، لوکارنو و ونیز نشدند میگوید: اما «آواز گنجشکها» در برلین و «به همین سادگی» در مسکو و نیز «اسب دو پا» در سن سباستین به موفقیتهای قابل توجهی دست یافتند. شمار جشنوارههای بینالمللی فیلم به واسطه تغییر سیستم پخش فیلم بهشدت فزونی یافته و این جشنوارهها به خوراک احتیاج دارند. از طرفی حضورهای جشنوارهای فیلمها افزایش قابل توجهی یافته است. تولید فیلم در جهان به واسطه انقلاب دیجیتال سیر صعودی داشته و این نکته خود موجب رقابت شدیدی برای حضور فیلمها در جشنوارههای جهانی شده است.
من بهعنوان یک دستاندرکار حرفهای پخش بینالمللی فیلم معتقد به طراحی یک راهبرد برای پخش فیلم براساس کیفیت آن فیلم و شناخت بازار و جشنوارهها هستم. در این روش حضور کیفی فیلمها در جشنوارهها اهمیت دارد و نهحضور کمی. یک فیلم باید در جشنوارههایی حضور یابد که به بازاریابی آن کمک کرده و یا از آن حضور جشنوارهای درآمدی حاصل شود، در غیراین صورت، حضور در جشنوارههای کماهمیت، اعتباری به همراه نمیآورد. از طرفی حضور در جشنوارههای جهانی فیلم اعتباری فرهنگی برای کشورهای تولیدکننده فیلمها به همراه داشته و به این دلیل حمایت سازمانهای دولتی و رسمی از حضورهای جشنوارهای امری لازم است.
بسیاری از سازمانهای رسمی سینمایی در اروپا، کمک شایانی به دستاندرکاران پخش فیلم جهت حضورهای گسترده جشنوارهای داشته و این کمک شامل مشارکت در سفر دستاندرکاران فیلم به جشنوارهها، چاپ، زیرنویس کپیهای نمایشی و چاپ مواد تبلیغاتی و حتی کمکهای مستقیم مالی است.اما رضویان نمایش فیلمهای ایرانی در جشنوارههای درجه2 را فاقد اشکال دانسته و میگوید: حضور در هر جشنوارهای اگر ابتدا با هدف فرهنگی و سپس با هدف بازاریابی جهانی باشد از نظر من پسندیده است و به نفع آینده سینمای ایران خواهد بود.
از سوی دیگر رئیسیان حضور فیلمهای ایرانی در جشنوارههای کماهمیت خارجی را تنها از نگاه مدیریتی مهم دانسته و میگوید: ظاهرا این موضوع برای مدیران ما حائز اهمیت است. از نظر آنها حضور یک فیلم در 3جشنواره خارجی میتواند اتفاق خوبی باشد و حال اینکه جشنوارههای مورد نظر در چه سطحی هستند اصلا مهم نیست. اما صرف حضور یک فیلم در یک جشنواره خارجی تعیینکننده چه چیزی است؟ حضور فیلمها در جشنوارههای کم اهمیت خارجی میتواند مقدمهای برای حضور در جشنوارههای معتبر باشد که متأسفانه معمولا این اتفاق نمیافتد.
موانع بازگشت به دوران طلایی
رضویان سینمای فعلی ایران را از شرایط ایدهآل دهه 90 میلادی چندان دور نمیبیند و میگوید: امکان بازگشت برای سینمای ما وجود دارد و این اعتلای دوباره سینمای ایران تابع تقویت سینمای ملی و حمایت از بخش خصوصی در جهت عرضه فیلمهای ایرانی در خارج از کشور خواهد بود. بهنظر من بخش خصوصی با توجه به پیشینه خوب سینمای ایران و تاثیرات مثبتی که در ذهن جهانیان گذاشته میتواند طی یک برنامه 5 ساله فیلم ایرانی را بهصورت گسترده در سالنهای سینمای خارج از کشور به نمایش دربیاورد.
رئیسیان بازگشت سینمای ایران به دوره طلایی دهه 90 میلادی را مستلزم تغییرات اساسی در بخش برنامهریزی برای حضور در جشنوارههای معتبر جهانی دانسته و میگوید: برنامهریزی در این بخش مثل برنامهریزی تیمهای ورزشی برای حضور در المپیک است؛ به این معنا که ما نیاز به یک برنامه بلندمدت داریم و باید مقدمات کار را به خوبی طی کنیم. باید بودجه مناسبی برای مدیریت این امر در اختیار داشته باشیم و به همراه آن، دانش، طرح خوب فکری و ارتباط مؤثر و وسیع با جشنوارهها داشته باشیم. از دیگر سو فیلمسازان ما باید بهروز باشند، یعنی فیلمهای ما ابتدا باید در داخل کشور قابل اعتنا باشند و محترم شمرده شوند و در مرحله بعدی در بازارهای بینالمللی نیز مطرح شوند. در قدم بعدی باید انگیزه ایجاد شود، فیلمسازان نیاز به حمایت مادی و معنوی دارند.
آنها باید انگیزه انجام کار خوب برای ارائه به جشنوارههای خارجی را داشته باشند.اطبایی نیز با ابراز تأسف از اینکه سینمای ایران اکنون به مانند دهه 90 میلادی مورد توجه جشنوارههای بینالمللی فیلم نیست میگوید: این مسئله مستلزم آسیبشناسی جدی سینمای ایران در بخشهای مختلف اعم از تولید و پخش است. ارزیابی بازار جهانی و جایگاه سینمای ایران و حتی سینمای غیرهالیوودی در این بازار روشنگر نکات بسیاری برای دستاندرکاران پخش بینالمللی فیلمهای ایرانی است. کمبود نیروی متخصص در این عرصه خود مشکل بزرگ دیگری است که تنها با برگزاری کارگاههای آموزشی و حمایتهای دولتی از تربیت نیروهای جدید، قابل حل است.
امید به نسل جدید فیلمسازان
رضویان معتقد است نسل جدید فیلمسازان قطعا میتوانند موفقیت نسل قبلی را تکرار کنند و میگوید: نسل قبل سینماگران ایرانی که در جشنوارهها درخشیدند، مثل کیارستمی، عیاری و جلیلی امروزه در جهان شناخته شده هستند و سینمای جهان منتظر تماشای فیلمهای متفاوت از نسل جدید فیلمسازان ماست. قطعا با کمی سعه صدر و حمایت سینماگران نسل جدید میتوانند هم در عرصه فرهنگی و هم اقتصادی در سینمای جهان حرفی برای گفتن داشته باشند و اینکه سینمای یک کشور، یک دوره طلایی در جشنوارههای خارجی دارد و یک دوره افول یک اتفاق طبیعی است که نه فقط برای سینمای ایران بلکه برای سینمای جهان این اتفاق میافتد.
در سالهای اخیر بعد از یک دوران فطرت 10 تا 15 ساله، سینمای کشورهایی مثل آلمان و یا فرانسه، دوباره مطرح میشود.به اعتقاد اطبایی نسل جدید سینماگران ایرانی دارای استعداد و ظرفیت لازم جهت حضور در عرصههای بینالمللی است و تنها شرایط تولید آثار کیفی باید برایشان فراهم شود. او میگوید: تولید بالای فیلم کوتاه و مستند و نیز حضور بالای فیلم اولیها در هر سال موید استمرار موفقیتهای گذشته سینماگران ایرانی است هر چند این مهم با ارتقای فنی فیلمها و نوآوریهای هنری امکانپذیر است.
رئیسیان نیز به نسل تازه فیلمسازان امیدوار است و میگوید: کاش آنها بتوانند آنقدر بزرگ شوند که جای خودشان باشند و نخواهند جای خالی کسی را پر کنند. در حال حاضر رگههایی از استعداد در فیلمسازان جوان وجود دارد. اما این فیلمسازان نوظهور متأسفانه بهصورت پراکنده کار میکنند و فعالیتشان جهت دار نیست. فعالیت آنها باید مدیریت شود، هر چند فعلا هیچ تمایلی از طرف مدیران برای این حضورها وجود ندارد. هیچ کس نمیپرسد چرا سینمای بینالمللی ایران به این روز افتاده است.
شاید بعضی افرادی که اصرار داشتند به حضور سینمای ایران در جشنوارههای جهانی، شکل سیاسی بدهند امروز خوشحالند از اینکه این حضور کمرنگ شده است. اما بهتر است یادمان باشد که کمرنگ شدن حضور بینالمللی سینمای ایران تبعات بدی از نظر فرهنگی برای کشور ما دارد. با محدود شدن ارتباطات جهانی، ارتباطات فرهنگی ما محدود میشود. خسارت بزرگی که در این مورد به حوزه فرهنگ و سینما وارد میشود، غیرقابل جبران است.