همشهری آنلاین- انوشه میرمرعشی: در تاریخ دوره قاجار چند نمونه از اینگونه حوادث ثبت شده که در آن علاوه بر مردان، «بانوان» نیز غیورانه برای حفظ تمامیت ارضی و استقلال سیاسی و اقتصادی ایران به میدان آمدهاند. در مقال پی آمده، ۳حادثه تاریخی و نقش غیرتمندانه زنان برای حفظ کشور در دوره قاجار را موردبررسی قرار دادهایم.
البسه وطنی میپوشیم، نه خارجی!
حفظ استقلال و ایستادگی مقابل دشمنی که قصد سلطه اقتصادی بر وطن را داشته، ازجمله مواردی است که بانوان ایرانی در دوره قاجار، با غیرتی مثالزدنی آن را به خوبی درک کرده و برای آن مبارزه کردند. در روزگاری نه چندان دور و طی قرنها، زنان و مردان ایرانی از بهترین بافندههای پارچههای ابریشمی، پنبهای و پشمی(هم پشم گوسفند و هم پشم شتر) جهان بودند.
- حکایت پادشاه دیکتاتوری که بعد از خلع شدن همچنان به مردم دستور میداد | به خاک بیفتید، به خاک بیفتید!
- تصاویر | کشف مقبره گمشده کلئوپاترا و گنجینه عظیم آن
آنها پارچههایی میبافتند که تا اوایل دوره قاجار، به نقاط مختلف دنیا صادر میشد و کیفیت آن برابر با پارچههای کشمیری و بنگالی بود اما یک ماجرای غمانگیز باعث شد که صنعت پارچهبافی در دوره قاجار، ضعیف و ضعیفتر شود، تا در ادامه و با روی کار آمدن رضاشاه به جای بافتههای وطنی، طاقهطاقه پارچه انگلیسی و بعدها لباس خارجی به ایران وارد شود.
برای فهم آنچه در طول دوره قاجار اتفاق افتاد و باعث نابودی صنعت پارچه بافی در ایران شد، تنها کافی است ۲بخش کوچک از کتاب «ایران و قضیه ایران» خوانده شود. این کتاب نوشته «لرد جورج ناتانیل کرزن» است که بعدها وزیر امور خارجه انگلستان شد اما در زمان نوشتن این کتاب کارمند بسیار جوان وزارت امورخارجه انگلیس بود که تحتعنوان خبرنگار [در واقع جاسوس] وارد ایران شد.
او در این کتاب، اعترافات جالبی درباره نقش انگلستان در تضعیف صنعت پارچهبافی ایرانیان دارد، مثلا آنجا که در صفحه ۴۸۵مینویسد: «در سال۱۸۷۵از لحاظ آزمایش به کاشت توتون اقدام و از کاشتن زیتون در رودبار نزدیک رشت حمایت شد و در این مرکز به جای محصول ابریشم، زراعت خشخاش به مقادیر کلی جای ابریشم را گرفت و نتیجه کار هم بسیار درخشان بود... د.» و یا آنجا که در صفحه ۴۴۱کتابش آرزو کرده است: «روزی فراخواهد رسید که خیابانهای تهران نیز مثل اسلامبول و قاهره، نمایشگاه جامه و لباس اروپائی از هر قبیل خواهد گردید ...»
اما با شروع جنبش مشروطه، «حاجیه علویهخانم» همسر حاجی میرزاعلی از معتمدین بازار تبریز، عدهای از زنان و دختران تبریزی را دور خود جمع کرد و با کمک آنها انجمنی تشکیل داد. انجمنی که با حمایت آیتالله میرزاحسن مجتهدتبریزی (از یاران مشروعهخواه آیتالله شیخ فضلالله نوری) مواجه شد. حاجیه علویهخانم به همراه بانوان عضو انجمن، زنان تبریزی را به دوخت لباس با پارچه وطنی تشویق کردند و مردان را به نخریدن البسه خارجی ترغیب. خبر این تلاش در شماره ۴۱روزنامه انجمن تبریز، مورخ ۲۰بهمن ۱۲۸۵شمسی برابر با ۲۵ذیالحجه ۱۳۲۴قمری، در صفحه ۴آمده است: «از قرار معلوم گویا خواتین [خواهران] مکرمه تبریز مجلس و مجمعی قرار گذاشتهاند که در ایام هفته جمع شده در باب ترتیبات لباس خودشان و غیره صحبت کرده، حتیالمقدور سعی نمایند بلکه کمتر خود و بستگانشان را محتاج متاع و منسوجات خارجه کرده، از ثروت خودشان نکاهند و درصورت امکان مدتی به همان البسه قدیم که دارند قناعت کرده، بهسر برند تا بلکه به فضل خداوندی و همت مردمان غیور، کارخانهها در مملکت ایران تشکیل یابد که از احتیاج خارجه بکلی بینیاز شوند ...»
البته غیر از بانوان تبریزی، بانوانی در اصفهان نیز برای لبیک به فتوای ممنوعیت پوشیدن لباس خارجی از سوی آیتالله آقا نورالله نجفی و بانوانی در منطقه لارستان در لبیک به فتوای ممنوعیت خرید و پوشیدن البسه خارجی توسط آیتالله سیدعبدالحسین لاری نیز به حمایت از البسه وطنی پرداختند. گرچه متأسفانه اندکی بعد و با شروع جنگ جهانی اول و نقض بیطرفی ایران در آن جنگ، دول روس و انگلیس کشور را به اشغال خود درآوردند و کمی بعد از آن انگلیسیها، رضاقلدر را شاه ایران کردند و با روی کار آمدن پهلوی اول و قلع و قمع علما و مردان غیور، سیل واردات لباسهای خارجی به وطن سرازیر شد!
دختری که سرود: «جنگ چو شیران و دلیران کنیم»
زینب امین، دختر «سیدعبدالله امین» که از مشروطهطلبان و مجاهدان تهران بود، در سال۱۲۸۹.ش یعنی ۱۱۲سال پیش، در دبیرستان دخترانه «اناثیه» تحصیل میکرد. او از همان دوران دبیرستان شعر گفتن را شروع کرده بود اما آنچه باعث شد نامش در تاریخ بماند، مربوط میشود به واقعه التیماتوم روسیه تزاری به ایران. داستان از این قرار بود که ایران به روسیه کلی بدهی داشت و چون در آن دوره برای رتق و فتق امور اداری خود، یک آمریکایی بهنام مورگان شوستر را استخدام کرده بود، دولت روسیه تزاری به مجلس و دولت ایران التیماتوم داده بود: «یا مورگان شوستر را اخراج میکنید و به جایش مستشار روس استخدام میکنید یا اینکه بدهیهایتان را به روسیه پس میدهید، وگرنه به ایران حمله میکنیم ...»
آنوقت در آن شرایط بحرانی، گروهی از دختران و زنان غیور به همراه گروهی از مردان که خواهان ایستادگی در مقابل التیماتوم بودند، جنب مجلس شورای ملی و روبهروی مدرسه سپهسالار تجمع کردند. ابتدا آیتالله سیدحسن مدرس که نماینده مجلس بود و رهبر گروه اندکی از نمایندگان که خواهان مقاومت در برابر التیماتوم بودند، کمی صحبت کرد و بعدش زینب امین درحالیکه چادر بر سر و روبنده بر صورت داشت، بالای منبر رفت، خودش را معرفی کرد، آنوقت شروع به خواندن شعرش کرد:
ای پسران پدر ناخلف
مرگ به از زندگی بیشرف
زندگی آن است که باشد به نام
ور نبود زندگی اینسان حرام
آنکه در او غیرت و ناموس هست
کی به دلش وحشتی از روس هست
موقع جانبازی و مردانگی است
ترس ز بیحسی و دیوانگی است
آنکه بترسد ز سختی و جنگ
نام وی البته برآید به ننگ
جنگ چو شیران و دلیران کنیم
نام خود آرایش دوران کنیم...
بعد از خواندن شعر، مردان و زنان به هیجان آمده، شعار «زنده باد ایران» سردادند و در آن تجمع، زنان که همگی با چادر و روبنده حضور داشتند، اعلام کردند که حاضرند همه زینتآلات خود را به مجلس تقدیم کنند تا با فروش آن، بخشی از بدهی ایران به روسیه پرداخت شود. البته بگذریم از اینکه بهدلیل وابسته بودن بیشتر نمایندگان مجلس آن زمان و بیکفایتی احمدشاه قاجار و دولتمردان او، مقاومت و تلاش شهیدمدرس و مردان و زنان غیوری چون «زینب امین»، به جایی نرسید و ایران التیماتوم روسیه را پذیرفت و شوستر اخراج شد! (۱).
زنی با غیرت مردانه!
بیبی مریم بختیاری، دختر حسینقلیخان، خان ایل بختیاری بود. وقتی ۴ساله بود پدرش را از دست داد، زیرا پدر زیر بار حرف زور «ظلالسلطان» - پسر ناصرالدین شاه قاجار و حاکم مستبد اصفهان - نرفته بود و نتیجتا ظلالسلطان او را به شهادت رساند و برادران مریم را زندانی کرد.
برادر بزرگتر بیبی مریم -سردار اسعد بختیاری، تنها برادری که زندانی نبود - سرپرستی او را بهعهده گرفت و به وی خواندن و نوشتن آموخت. زمانی که مریم به سن بلوغ رسید، بهدلیل رسم غلطی که در میان عشایر بود، او را به زور به علیقلیخان چهارلنگ دادند، چون در کودکی نافبر او شده بود و این در حالی بود که بیبی مریم ۱۳ساله، زن سوم علیقلیخان بود.
او ۵سال با علیقلیخان زندگی کرد و در این ۵سال، ۳پسر به دنیا آورد که یکی از آنها بهخاطر بیماری فوت شد اما ۲پسر دیگرش به نامهای محمدعلیخان و شیرعلیمردانخان، برایش باقی ماندند. آنوقت بعد از ۵سال زندگی با علیقلیخان، شوهرش در یک درگیری قبیلهای کشته شد ولی متأسفانه برادرانش بعد از گذشت یکسال، دوباره به زور و بدون رضایتش و این بار برای تحکیم روابط بین خوانین، او را به عقد پسرعمویش درآوردند! این پسرعمو فردی بسیار عیاش و لاابالی بود که با وجود داشتن ۴زن عقدی (بیبیمریم زن چهارم او بوده)، زنان صیغهای بسیاری نیز داشت و بیبیمریم سالهای جهنمی طولانیای را با این مرد سپری کرد.
با شروع انقلاب مشروطه، بیبیمریم ۳۰ساله وقتی میبیند برادر و پسردومش شیرعلیمردانخان چهارلنگ به صف مجاهدین میپیوندند، چون این مبارزه را حق میدانست، همراه آنها میشود و حتی در فتح تهران هم شرکت میکند. مهارت او در تیراندازی و اسبسواری، زبانزد خاص و عام بود.
از نقاط عطف زندگی «بیبیمریم» اما مبارزه بیامان و شجاعانه او با انگلیسیهاست. در واقع بهرغم اینکه برادرانش وابسته به سفارت انگلیس و طرفدار کشور استعمارگر پیر بودند اما او دشمن جدی انگلیسیها و منتقد رفتار برادرانش بود.
او پس از حوادث تلخ اواخر مشروطه، مشغول اداره خانواده و املاکش میشود. تا اینکه با روی کار آوردن رضاخان توسط انگلیسیها، شیرعلیمردانخان - یعنی همان پسر مجاهد بیبیمریم- به همراه یارانش علیه ظلم و جور دیکتاتوری رضاشاه قیام کرد. ولی متأسفانه از ارتش رضاخانی شکست خورد و به شهادت رسید. بیبیمریم که در سن کهولت طاقت داغ شهادت فرزند را نداشت، اندکی بعد از شهادت پسرش وفات کرد.
از «سردار مریم» در بخش تلگرافات صفحه۳ روزنامه مجلس شماره۳۰، مورخ ۱۷مهر۱۲۹۰، ۱۵شوال ۱۳۲۹، ۹اکتبر ۱۹۱۱، تلگرافی خطاب به همسرش - همان پسرعموی عیاش- چاپ شده که فوقالعاده خواندنی است و نشان از عرق شدید ملی این بانو دارد. در روزنامه مجلس آمده است:
خانم عیال آقای ضیغمالسلطنه که همشیره محترمه حضرت رئیسالوزراء و آقای سردار اسعد بختیاری و سایر اخوان است، در موقع استماع خبر تفویض حکومت کاشان و لقب سردار ارشد به آقای ضیغمالسلطنه، تلگراف ذیل را که حاکی از بسی مراتب غیرتمندی، وطنپرستی و مشروطهخواهی آن محترمه است، بهمسر محترم خود نمودهاند که برای تحریک حسنحمیت و غیرت مردان، بهترین منبع و وسیله عبرت است. از خداوند ازدیاد امثال این محترمات را مسئلت مینمائیم و همین تلگراف را با کمال امتنان درج میکنیم:
(از اصفهان بطهران)
حضور مبارک حضرت سردار ارشد. تلگرافات زیارت شد. در باب حکومت کاشان، اولا تبریک میگویم، ثانیا حکومت کاشان بلکه حکومت تمام عالم، در این مورد حق حضرت اشرف نیست، حق حضرت اشرف امروزه خدمت بدولت و وطن عزیز خود است. الحمدلله محتاج بحکومت نیستید، مال و دولت را باید در راه دولت و ملت و وطن عزیز صرف کنید.
مخلفه بنده را هم که دارم، حق حضرت اشرف است، در راه وطن عزیز خود مصروفسازید، انشاءالله هر وقت این خانواده جلیله تمام دشمن وطن عزیز را بکلی قلع و قمع فرمودند، آنوقت مقام حضرت اشرف حکومتهای خیلی بزرگ است.
بعقل ناقص بنده گوش کنید حکومت قبول نکنید، شب و روز آسودهنشین جان خود را در کف دست گرفته، در راه آب وخاک وطن عزیز خود نثار کنید. زیاده جسارت است. محمدتقیخان هم امروز بیستوهفتم جهت قم حرکت کرده، تلگرافات را زیارت نکرد. علیمردانخان هم قم هستند. تلگراف حرکت از طهران حضرت اشرف بهطور حتم رسید. میرزاابوالقاسم خان را حرکت میدهم. محمدخان آقاملا را بگویید، بخانه شماها پول و گندم دادم آسوده باشید(۲).
کلام آخر
۳مورد بالا، تنها نمونههایی کوچک از غیورمندی بانوان دوران قاجار، برای حفظ استقلال وطن و مقابله با دشمنان ایران بود. چنانچه ایثار زنان دشتستانی و تنگستانی بهویژه «فاطمه آغا» همسر شجاع رئیسعلی دلواری و ۲خواهرش «خیرالنساء» و «پریخان» در پشتیبانی از رزمندگان بوشهری در جنگ با انگلیسیهای اشغالگر، ازجمله حماسهآفرینیهای بانوان بهخاطر داشتن «عرق ملی» است. اما به واقع میتوان گفت که در تاریخ معاصر، پررنگترین تجلی بروز عرق ملی بانوان ایرانی، در دوران دفاعمقدس بوده است. آنجا که بانوان، شوهران، پسران و برادران خود را برای دفاع از دین، خاک و ناموس، راهی جبهههای نبرد علیه باطل کردند و خود نیز با حضور مستقیم و غیرمستقیم در جنگ تحمیلی، شرکت کرده و حماسهها آفریدند.
منابع:
۱- خسروپناه، محمدحسین، «هدفها و مبارزه زن ایرانی» - از انقلاب مشروطه تا سلطنت پهلوی، نشر پیام امروز، صفحه ۱۶۵- و - دژم، عذرا، «اولین زنان»، نشر علم، صفحههای ۶۲و۶۳
۲- حیدری، محسن، «مقدمهای بر شناخت زندگی و اندیشه سردار مریم بختیاری»، انتشارات تمتی، چاپ دوم ۱۳۹۴.ش، صفحات ۸۳، ۱۵۳تا ۱۵۵.
نظر شما