معمولاً برای هر موضوع میتوان تعریفی ارائه کرد. اما این تعاریف سلیقهای است و حتی ممکن است چندان صحیح هم نباشد. برای سینمای دینی هم میتوان تعریفی ارائه کرد. اما این تعریفها چندان جامع و کامل نیست بلکه هر تعریف به شرایط و موقعیت و نگاهها در هر دوره از زمان و شخص تعریفکننده بستگی دارد.
اساساً نمیتوان هنر را تعریف کرد. اگر چه بسیاری از دوستان میکوشند تعریف خودشان را ارائه کنند و براساس آن سینمای ملی و دینی را تعریف میکنند. اما نباید راجع به این مقولات حکم کلی داد و چارچوبی از این نوع سینما ارائه کرد که فقط این است و هر نگاهی غیر از این غلط است.
سینمای دینی منوط به ذهنیتی است که هر جامعهای از آن دارد. به همین خاطر تعریف سینمای دینی هم از ظرف فرهنگ حاکم بر جامعه میتراود.
فرهنگ عینیت یافته و بروز یافته ما نیز همانی است که از رسانهها، بهخصوص صدا و سیما تبلیغ میشود و از آنجا که فرهنگ در کشور ما منشأ دولتی دارد سمت و سوی آن هم مشخص است.
اما متأسفانه ما همواره در حال رسیدن به ملاکهایمان هستیم و هنوز با تعاریف، ایده آلها و آرمانهایمان فاصله داریم. هیچ کس هم مدعی رسیدن به طرحها و برنامههای اعلام شده، نیست.
سینمای دینی هم بخشی از این برنامهها و ملاکهایی است که قرار است به آن برسیم.اساساً به تعریف و اینکه برای هر مقولهای تعریف ارائه کنیم، اعتقادی ندارم؛ چون به جامع و کامل بودن این تعاریف معتقد نیستم. تعریف را معمولاً پس از بروز یک اتفاق و در طول تاریخ ارائه میدهند و نمیتوان ابتدا به ساکن یک روند و یک جریان که در حال شکل گرفتن است را تعریف کرد.
معلوم نیست که ما چرا اینقدر در پی تعریف هستیم؟ چرا میخواهیم در مورد همه چیز حکم کنیم و مرتب میخواهیم در مورد همه چیز قضاوت کنیم؟ انگار میخواهیم تکلیف هر چیزی را مشخص کنیم و آنرا به کناری بگذاریم. این عادت غریب ما ایرانیان است که مدام هم به آن دامن زده میشود و حتی برای آن تبلیغ میشود.
ندانستن، اشکالی ندارد و نباید از اظهارنظر نکردن ترسید. قرار هم نیست همگی به شکل مشخص در مورد همه چیز نظر دهیم و تکلیف همه چیز را روشن کنیم. باید گذاشت این روند بهطور طبیعی راه خود را پیدا کند نه اینکه آن را از ابتدا قالب بندی کرد.
*فیلمساز و بازیگر