در فصل زمستان که سرما را به عنوان بخش اصلی از دشواری زندگی به همراه میآورد، یکی از این گونه ماجراها تعریف میشود تا بعضی چیزها را یادمان بیاورد. در این فصل که گرم بودن فضای خانهها ماجرای اصلی به شمار میرود، نوع استفاده از منابع طبیعی چون گاز، اهمیت خاصی پیدا میکند که بعضیها به آن توجه میکنند و عدهای بیتفاوت از کنار آن میگذرند.
بعضیها فکر میکنند که استفاده از این منابع محدودیتی ندارد و در سایه این تفکر اشتباه، آن را هدر میدهند، اما واقعیت چیز دیگری است. طبیعت امتیازهای مهمی به ما میدهد، اما بعضی وقتها دشواریهایی در مسیر همراهیاش با ما اتفاق میافتد. بعضی وقتها میشنویم که به دلیل مصرف بیش از حد گاز، بعضی از مناطق با مشکل قطعی گاز روبهرو میشوند و ساکنانش نمیتوانند خانههایی با حداقل گرما داشته باشند. در همان زمان کسانی هستند که میتوانند با انجام کارهای خاص کمی از مصرف گاز روزانه خود بکاهند تا امکان استفاده تعدادی دیگر از این منبع طبیعی فراهم شود. آنهایی که فکر میکنند حرارت بخاری باید آنقدر زیاد باشد که بتوان با کمترین مقدار لباس در خانه زندگی کرد و به عبارتی میخواهند در فصل زمستان درون خانه خود تابستانی زندگی کنند، کسانی هستند که بخشی از ذخایر گاز طبیعی را به هدر میدهند. این گونه افراد با این کار نه تنها امکان استفاده تعدادی دیگر را کاهش میدهند که برای خود نیز مشکلی دیگر میسازند. خیلیها در زمستان بارها سرما میخورند، چون از خانههای بیش از حد گرم وارد فضای سرد کوچه و خیابان میشوند.
بعضیها این مشکل را ندارند، چون به شیوهای دیگر با ماجرای سرما و نوع استفاده از وسایل حرارتی کنار میآیند. آنها درجه بخاری را کم کرده و درون خانه لباس بیشتری میپوشند و از این شیوه برای انجام دو کار استفاده میکنند که یکی کمک به دیگرانی است که نیاز به منابع طبیعی دارند و دیگری پرهیز از سرماخوردگیهای پیدرپی به دلیل گرمی غیرعادی خانه در فصل سرماست. نکته مهم این است که بعضی از ما تنها زمانی به ارزش ذخایری چون گاز پی میبریم که خود دچار قطعی گاز شده و زندگی برایمان سخت شود و آن وقت انتظار داریم که دیگران به فکر ما باشند و کمکمان کنند. فصل زمستان با این ماجرا یادمان میاندازد که به فکر دیگران بودن تا چه حد مهم است و این که بعضی وقتها میتوان با انجام کارهایی به ظاهر ساده و کوچک، به دیگران کمک کرد. آنهایی که این گونه فکر میکنند، احساسی دارند که همراهیشان میکند تا مرز مهربانی. آنها میتوانند حتی گرسنگی گنجشکهایی را بهیاد بیاورند که نمیتوانند چیزی برای خوردن پیدا کنند و به دستهای کسانی نگاه میکنند که مشتی برنج و یا کمی دانه برای آنها کنار پنجره یا گوشه حیاط میریزند. زندگی بعضی وقتها به همین سادگی رنگ زیباتری به خود میگیرد.