او جرأت نداشت برود توی اتاق چون فکر میکرد کامپیوتر به او آسیب میرساند. کمال میگوید: «واقعاً ترسیده بودم؛ نزدیکش نرفتم. نگران بودم نکند منفجر شود و مرا بکشد. وقتی معلمم صدایم کرد و گفت این دستگاه خطری ندارد، رفتم توی کلاس، با این حال باز هم مردد بودم. اما حالا همه چیز تغییر کرده است.»
کمال ادامه میدهد:« حس بهتری دارم. کتابخانه الکترونیکی در انجام درس و مشقم کمک بزرگی بوده است. ما میتوانیم جدول زمانی درس علوم را ببینیم، نقشهها و دیگر موضوعهای مربوط به جغرافیا را به صورت تصویری مشاهده میکنیم و همین کمک بزرگی است که همه چیز را آسانتر یاد بگیریم. این همه ماجرا نیست، میتوانیم بازی و تفریح هم داشته باشیم.»
کمال میگوید وقتی پدر و مادرش ماجرا را فهمیدند کلی هیجان زده شدند و روز بعد به مدرسه آمدند تا از نزدیک همه چیز را ببینند.
فقط کمال نبود که ترسید. معلم کامپیوترش میگوید همه دانشآموزان اول، ترسیده بودند: «همه ترسیده بودند که نکند ویروسی، چیزی بگیرند، مریض شوند و جانشان را از دست بدهند. اما حالا همه با کامپیوتر آشنایند. حتی ما معلمها هم از کتابخانه الکترونیکی استفاده میکنیم؛ این شیوه به ما هم خیلی کمک میکند.»
کتابخانههای الکترونیکی از فناوری متن، فیلم و صدا استفاده میکند. «کتابهای دیجیتالی» آنها موضوعهای مختلفی را با توجه به سر فصلهای آموزشی مدرسه پوشش میدهد، از علوم اجتماعی گرفته تا ادبیات و از ریاضی تا علوم.
نپال، 75 استان دارد که از هیمالیا گرفته تا دشتهای گرم را در برمیگیرد. بیشتر
بخش های این کشور دور از دسترس است و فقط با پای پیاده میشود به آنجاها رفت و بسیاری از مردمش حتی چشمشان به کامپیوتر نیفتاده، یا آن را لمس نکردهاند.
به کمک برنامههای برخی سازمانهای خیریه کامپیوتر به بخشهایی از این کشور برده شده و تقاضای داشتن این دستگاه رو به افزایش است.
بزرگترها هم آنقدر به کار با این دستگاه علاقه نشان داده اند که مدرسهها برای آنها هم کلاس کامپیوتر گذاشتهاند.