شماری از آنان از برخی از طرحهای بینالمللی بورس میگرفتند و شماری دیگر را دولتهایشان برای ادامه تحصیل میفرستادند تا بعدا در مشاغل دولتی بلندپایه یا در دانشگاههای داخلی از آنان استفاده کنند.
شماری از آنان هم در خانوادههایی متمول به دنیا آمده بودند که میخواستند فرزندانشان را به بهترین نهادهای آموزش عالی بفرستند.
اکنون این وضع تغییر کرده است. قرن بیستم شاهد گسترش آموزش عالی بوده است. در سالهای اول قرن بیست و یکم، فکر سفر به خارج برای دانشجویان عادی هم امکانپذیر شده است.
سال2006، در سراسر جهان حدود 3 میلیون نفر در دانشگاههایی غیر از دانشگاههای کشورهای خودشان ثبتنام کرده بودند که نسبت به سال2000، 50 درصد افزایش نشان میدهد و یک دلیل آن رشد شرکتهای بینالمللی است. جوانان بلندپرواز متوجه شدهاند یک دوره تحصیل در دانشگاههای خارجی بر کارفرمایان بینالمللی تأثیر دارد اما برای فارغالتحصیلان در کشورهای در حال توسعه، سطح پایین آموزش و نبود ظرفیت آموزشی عوامل مهمتری است.
چین که بیشترین تعداد دانشجو را روانه کشورهای دیگر میکند، برای کمتر از یک پنجم 100 میلیون جوانی ظرفیت دارد که اکنون در سن تحصیل دانشگاهی هستند. این کشور اکنون حدود 200 هزار دانشجو در کشورهای دیگر دارد. در خردادماه، حدود 10 میلیون نفر در گائو کائو شرکت کردند که آزمون ورودی دانشگاههای دولتی است و برای حضور دو سوم از آنان در دانشگاه ظرفیت وجود داشت. این در حالی است که همزمان با رشد گسترده اقتصادی کشور، در خلال چند سال گذشته ظرفیت دانشگاههای این کشور 5 برابر شده است.
سطح کلی آموزش عالی چین همچنان پایین است. در سال1966 مائو تسهدونگ دانشگاهها را تعطیل و مدرسان را پراکنده کرد. وقتی دانشگاهها بازگشایی شدند، کمبود منابع مالی داشتند و ترجیح دادن یادگیری طوطیوار سبب شد تا بسیاری از فارغالتحصیلان آمادگی کافی نداشته باشند. مطالعهای که در سال 2006 توسط یک شرکت مشورتی بینالمللی به نام مککینزی انجام شد، نشان داد از میان 6/1 میلیون مهندس جوان این کشور فقط 10درصد توانایی کار در شرکتهای بینالمللی را دارند.
در دهه 1990، دولت تدریجا منابع مالی در اختیار حدود 100 نهاد آموزش عالی از جمع 1800 و اندی دانشگاه کشور قرار داد. مقامات چینی امیدوار بودند با این کار طیفی از دانشگاههای طراز اول ایجاد کنند اما هنوز این کشور در مقیاس آموزش جهانی موقعیت شایانی ندارد. در یک ردهبندی که توسط دانشگاه جیائو تونگ در شانگهای انجام شده است، هیچ کدام از دانشگاههای این کشور در ردیف 200 دانشگاه معتبر جهان قرار ندارد. مجله آموزش عالی تایمز چاپ انگلیس، دانشگاه پکن را در رده پنجاهم از 200 دانشگاه برجسته جهان قرار میدهد. در این ردهبندی، 6 دانشگاه چینی دیگر نیز قرار دارند. برای آن دسته از جوانان چینی که میتوانند پول لازم را به دست آورند، تحصیل در خارج از کشور جذاب است.
دانشجویان برای تحصیل به کشورهای دیگر میروند اما دانشگاهها و کشورهای میزبان هم بهرهمند میشوند. حدود یک پنجم از دانشجویان شاغل به تحصیل در استرالیا در کشورهای دیگر به دنیا آمدهاند و عرضه خدمات آموزش بینالمللی، سومین منبع درآمد صادراتی این کشور پس از زغال سنگ و سنگ آهن است. دانشجویان خارجی که در مواقع فراغت خود کار میکنند، خلأهای موجود در بازار کار استرالیا را پر میکنند.
بـــرخی کشورهــا امتیازات دیگری را در کنار آموزش عالی برای دانشجویان خارجی در نظر میگیرند. از سال 2001، دانشجــــویـــان خارجی در استرالیا میتوانند برای کسب تابعیت درخواست کنند. از این رو، بازاریابان آموزش عالی یک معامله اغواکننده را تبلیغ میکنند؛ یک دوره فنی حرفهای در رشتهای که استرالیا به آن نیاز دارد، انتخاب کنید، به هنگام تحصیل کار کنید و بعدا برای همیشه اقامت کنید.
به گفته فیونا بافینتون،کارشناس مؤسسه دولتی آموزش بینالمللی استرالیا، حدود یک سوم از دانشجویان خارجی این کشور عمدتا با انگیزه کسب اقامت تحصیل میکنند و یک سوم هم با توجه به آموزش عالی آمدهاند اما گوشه چشمی هم به اقامت دارند. فقط یک سوم برنامه دارند که پس از اتمام تحصیل، به کشورشان برگردند. وی از آن بیم دارد که اگر استرالیا در جذب دانشجویانی که امیدوار به کسب اقامت بهطور غیرمستقیم هستند، موفق شود، موقعیت آن در بازار جهانی آموزش – و جذابیت آن برای دانشجویان واقعا جدی - صدمه ببیند.
این نگرانیها نشاندهنده آن است که در بازار جهانی، شهرت به سرعت از دست میرود. در انگلیس نیز دانشجویان خارجی نقش بسزایی در تامین درآمد دانشگاهها دارند اما تحقیقات صورتگرفته نشان میدهد دورههای کارشناسی ارشد یکساله در دانشگاههای این کشور که محل درآمد قابل توجهی به حساب میآید، فاقد استاندارد تلقی میشود. همچنین نظرسنجی انجامشده از دانشجویان چینی شاغل به تحصیل در این کشور حاکی از آن است که آنان تصور میکنند ارزشی که دانشگاهها برای آنان قائل هستند، تنها بهعلت درآمدزایی این دانشجویان است.
در حالت آرمانی، کشورهای دانشجوفرست میتــوانند بهانــــدازه کشورهای دانشجوپذیر بهرهمند شوند. تایوان جوانان را تشویق میکند برای تحصیل بهخصوص در مقطع دکتری به خارج بروند، هر چند که 164دانشگاه برای کشوری کوچک که 23میلیون نفر جمعیت دارد، اندک نیست. مقامات دولتی میگویند که اگر قرار باشد، همه در این کشور درس بخوانند، مجبور میشوند روی موضوعهای تکراری کار کنند.
با این حال، تحقق بهرههای صدور مغزها زمانبر است. تاریخ چین عبرتآموز است. در سال1978، دنگ شیائوپینگ تصمیم گرفت هر سال 3 هزار دانشمند را برای تحصیل به دانشگاههای خارجی بفرستد. وی میگفت که حتی اگر 5 درصد این افراد نیز بازنگردند، این سیاست موفقیتآمیز است. درحقیقت، فقط یک چهارم افرادی که در چارچوب این سیاست چین را ترک کردند، به کشورشان بازگشتند.
بنابراین تا سال1990 چین دچار فرار مغزها بود و این امر باعث کشمکش درون دولت شد. برخی افراد میخواستند دانشجویان را به برگشتن وادار کنند. بقیه معتقد بودند این کار فایدهای ندارد زیرا چین فاقد امکانات برای استفاده از محصول آموزش آنان بود. ژائوژیانگ رئیس وقت حزب کمونیست میگفت دوراندیشانهتر این است که این توان مغزی را در کشورهای دیگر ذخیره کنیم. عقاید وی غلبه کرد و سیاستی تدوین شد که از چینیهای ساکن دیگر کشورها میخواست در مقام مشاور، سرمایهگذار یا دانشپژوه از خارج به کشورشان خدمت کنند.
رؤیای بازگرداندن استعدادهای چینی تا حدی موفق بوده است. در این کشور از قسمتی از منابع مالی که برای دانشگاههای نخبه در نظر گرفته است، برای جذب دانشپژوهان به سرزمین مادری استفاده میشود. هم فرهنگستان علوم و هم اهداکنندگان خصوصی مانند لی کاشینگ- یک میلیاردر ساکن هنگ کنگ- برای جذاب کردن اوضاع برای بازگشتن دانشپژوهان چینی پول خرج میکنند.
مسلما این رقابت جهانی برای جذب استعدادها، محیط بانشاطی ایجاد میکند. درعوض، وقتی دانشگاهها عمدتا بهطور محلی فعالیت کنند، دانشگاههای معروف میدانند کسی را یارای به چالش کشیدن اعتبارشان نیست. در بازار جهانی، مشارکتهای بینکشوری میتواند صحنه را عوض و اسامی جدیدی مطرح کند.
در این زمینه نیز چین مطالعه موردی خوبی به دست میدهد. براساس قانونی که در سال2003 در این کشور تصویب شد، دانشگاههای خارجی مجاز هستند در چین دانشکده یا یک دانشگاه کامل دایر کنند، مشروط به آنکه با یک شریک داخلی همکاری کنند. ظرف مدت کوتاهی این کار متوقف شد تا نتیجه آن ارزیابی شود. در این مدت کوتاه 2 دانشگاه انگلیسی وارد این کشور شدند. دانشگاه ناتینگهام شعبهای را در سال 2005 در استان ژجیانگ گشود. این دانشگاه انگلیسی دانشجو و هیأت علمی جذب میکند، محتوای دروس را تعیین میکند، امتحان میگیرد و مدارک را اعطا میکند.
یک سال بعد دانشگاه لیورپول با مشارکت یکی از بهترین دانشگاههای چین به نام جیان جیائوتونگ دانشگاهی جدید در یکصد کیلومتری شانگهای تأسیس کرد. نخستین فارغالتحصیلان مدرکشان را از دانشگاه لیورپول خواهند گرفت. اما بعد از مدتی مدارک را دانشگاه جدید اعطا خواهد کرد. هیچ کدام از این دانشگاههای انگلیس سرمایهای در این کار نگذاشتند. آنچه در این مشارکتها مورد استفاده قرار میگیرد، عمدتا آوازه دانشگاه خارجی است.
هر 2 دانشگاه در انگلیس معتبر هستند اما در سطح جهانی خیلی معروف نیستند، به این نتیجه رسیدهاند که مخاطره همراه این کار ارزش مطرحشدن در عرصه جهانی را دارد.
در این حال، برخی دانشگاههایی که در بازار جهانی رشد کردهاند، میخواهند پا را فراتر نهند. مدرسه تجاری« ایای» در اسپانیا در زمره 10 دانشگاه برتر جهان در این عرصه است. این دانشگاه اکنون درصدد ورود به دورههای فوق دیپلم است. قرار است 80 درصد دانشجویان این دورهها غیراسپانیایی و زبان آموزش انگلیسی باشد.
ماسائو هوما، معاون دانشگاه ریتسومیکان در ژاپن معتقد است که حضور دانشجویان خارجی به دانشگاههای این کشور کمک میکند. در کشوری متجانس که بهطور فزایندهای درونگرا میشود، این قبیل مبادلهها باعث آشنایی جوانان ژاپنی با دیگر کشورها میشود. به علاوه دانشجویان خارجی استادان را به چالش خواهند کشید. اعضای دائمی هیأت علمی دانشگاههای ژاپن به ندرت توسط دانشجویان داخلی به پرسش گرفته میشوند اما خارجیها میتوانند این نقش را بر عهده بگیرند. آقای هوما خاطرنشان میکند در انگلیس
یک چهارم کل دانشجویان بالای 25 ساله هستند، در حالی که این نسبت در ژاپن فقط 7/2 درصد است.
اکونومیست- 30 دسامبر 2008