وقتی شغلت کشاورزی و باغداری باشد طبیعی است که دغدغه آب و آبیاری داشته‌باشی و در فصل خشکسالی دستت به آسمان و چشمت منتظر تکه ابری باشد.

آش باران

همشهری‌آنلاین - ثریا روزبهانی: اهالی قدیمی منطقه اصولاً  برای چشمه، قنات و رود احترام خاصی قائل بودند و اگر هم  خشکسالی می‌شد و خاک زمینشان از خشکی ترک می‌خورد طی مراسمی طلب باران می‌کردند. روایت طلب باران داستان جالبی است که خواندن آن خالی از لطف نیست.  

مراسم چمچه خاتون

 وقتی مدتی باران نمی‌بارید و احتمال خطر کم‌آبی مزارع و باغات را تهدید می‌کرد، شماری از خانواده‌ها جمع شده، بچه‌های خود را برای برگزاری مراسم چمچه خاتون آماده می‌کردند. برای برگزاری این مراسم به یک قاشق بزرگ چوبی که به آن «چمچه» گفته می‌شد و همچنین عروسکی پارچه‌ای که توسط زنان یافت‌آباد با تکه‌های پارچه دوخته می‌شد و کودکان با آن بازی می‌کردند، نیاز بود. پس از اینکه عروسک آماده می‌شد، قسمت پهن چمچه را در لباس عروسک قرار داده، آن را به شیوه‌ای خاص می‌دوختند تا چمچه از عروسک جدا نشود و سپس دسته‌ چمچه را در اختیار کودکان قرار می‌دادند تا مراسم را اجرا کنند. نکته قابل توجه در چهره‌سازی این عروسک این بود که زنانی که چهره‌ عروسک را سوزن‌دوزی می‌کردند، برخلاف همیشه برای این مراسم صورت عروسک‌ها را به شکل اخمو و زشت و عبوس سوزن‌دوزی می‌کردند چراکه معتقد بودند عبوس بودن صورت عروسک نشان و نمادی از چهره‌ خشن و عبوس خشکسالی است. وقتی چمچه خاتون در دست کودکان قرار می‌گرفت، آنان به‌صورت گروهی در کوچه‌پس‌کوچه‌های یافت‌آباد بالا و پایین و گاومیشخانه به راه می‌افتادند و با ‌های و هوی کودکانه خود، جلوی هر خانه‌ای که می‌رسیدند این ترانه را به زبان آذری می‌خواندند: 

 چمچه خاتون نه ایستیر
الله‌دن یاغیش ایستیر
اَلی قالیب خمیـرده
بیرجه قاشق سو ایستیر

معنی این ترانه این است که «چمچه خاتون‌چی می‌خواد؛ از خدا باران می‌خواد؛ دستش مونده تو خمیر؛ به‌اندازه یک قاشق آب می‌خواد». هنگامی که بچه‌ها جلو خانه‌ای می‌رسیدند و این ترانه را می‌خواندند، اهالی خانه در را باز کرده و با کاسه یا پارچ و یا هر وسیله دیگری روی عروسک و بچه‌ها آب می‌پاشیدند و خنده بچه‌ها و کسانی که آنان را می‌دیدند بلند می‌شد و بچه‌ها با لباس‌های خیس راه افتاده خود را به جلوی خانه دیگری می‌رساندند و دوباره همان ترانه را با صدای بلند می‌خواندند و اهل خانه آب بر آنان می‌پاشیدند. این ترانه را جلوی در بیشتر منازل می‌خواندند و رسم رایج نیز آب پاشیدن بر روی عروسک و بچه‌ها بود.  

 قصه‌های خواندنی‌ را اینجا دنبال کنید

آش باران

 هنگامی که با نیامدن باران احتمال آسیب به مزارع و باغات قوت می‌گرفت. زنان یافت‌آباد دست به کار شده و به فکر پختن آش باران می‌افتادند. وقتی تصمیم قطعی می‌شد به اتفاق نظر، حیاط یکی از خانه‌های نزدیک به مسجد بساط آش را برپا می‌کردند. سپس هر یک از زنان روستا، به‌اندازه وُسع خانواده خود، بخشی از ملزومات پختن آش را تهیه می‌کرد. کسانی هم که توان مالی خوبی نداشتند وظیفه تهیه ظروف به عهده آن‌ها گذاشته می‌شد. با پخته شدن آش، دعای باران را می‌خواندند و آن‌گاه آش باران خورده می‌شد.  

نماز و دعای باران

 این نماز بیرون از روستا، در مکانی که عالم و روحانی تشخیص می‌داد خوانده می‌شد. قدیمی‌های یافت‌آباد به خاطر دارند که از سال‌های ١٣٠٠ شمسی به بعد فقط چند بار نماز باران در یافت‌آباد برای خشکسالی خوانده‌ شده است. در زمانی که نیامدن باران مردم را نگران می‌کرد، اشعاری ساده و بی‌پیرایه به زبان فارسی یا آذری توسط زنان یافت‌آباد زمزمه می‌شد که عموماً با انجام کارهای روزانه همچون شیر دوشی گوسفندان، نظافت خانه، پختن نان و آماده کردن غذای اهل منزل همراه بود. این اشعار اکنون از خاطره‌ها رفته و به فراموشی سپرده شده است.  

 تانری بیزه لطف ایله
یاغیشده یوخ، ‌وار ایله
قوجه‌لره عمور ور
جوان‌لری شاد ایله
بیز بنده…یوخ، گنهکار
اوشاقلارا رحم ایله

این اشعار را زنان یافت‌آباد همراه با انجام کارهای روزانه زمزمه می‌کردند و به این معنی است که خدایا به ما لطف کن؛ باران نیست، هوا را بارانی کن؛ به پیران عمر طولانی بده؛ جوانان را شاد کن؛ ما بندگان گنهکاری هستیم اما تو به کودکان ما رحم کن و یا این ترانه ساده که کودکان در بازی‌های کودکانه خود می‌خوانده‌اند: 

خدا خداجون بارون کن
بارون بی‌پـایون کن
آب، رو زمین روون کن
درختـارو جوون کن
بهار اومده شنگه نیست
قزیاغی و پونه نیست

*منتشرشده در همشهری محله، منطقه ۱۸؛ ۳۱ فروردین ۱۳۹۳

کد خبر 735702

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • من IR ۰۰:۵۰ - ۱۴۰۱/۱۰/۳۰
    0 0
    آخری رو خراب کردی درستش مص قبلیا ترکیه نه فارسی