به گزارش همشهری آنلاین، علی رجبی، داماد خانواده مرحوم استاد عباس اعتماد فینی ضمن تأیید این خبر گفت: مرحوم استاد عباس اعتماد فینی روز گذشته در بیمارستان شهید دکتر بهشتی دانشگاه علوم پزشکی کاشان به دلیل عوارض بیماری سرطان معده درگذشت.
او افزود: مراسم تشییع استاد اعتماد فینی چهارشنبه ۱۹ بهمنماه ساعت ۱۵:۳۰ از مقابل مسجد جامع فین بهطرف زیارتگاه امامزاده هادی (ع) فین برگزارشده و پیکر این مرحوم در این زیارتگاه آرام خواهد گرفت. همچنین مراسم ترحیم استاد اعتماد بعدازظهر همان روز یعنی چهارشنبه ۱۹ بهمن از ساعت ۱۸:۳۰ تا ۲۰ در مسجد اعظم امامزاده هادی (ع) فین برگزار میشود.
استاد عباس اعتماد فینی، متولد نهم تیرماه ۱۳۱۵ در فین کاشان بود. پدرش «استاد احمد اعتماد فینی» اولین ایرانیِ گروه باستانشناسی پرفسور رومن گیرشمن بود که این همکاری از سال ۱۳۱۱ در سیلک کاشان شروع شد و تا ۳۴ سال ادامه داشت. او نیز بهواسطه پدرش به گروه باستانشناسی گیرشمن در شوش پیوست و ۱۸ سال با او در مناطق مختلفی همکاری کرد. با جایگزینیِ پروفسور ژان پرو بهجای گیرشمن درشوش، همکاری او نیز مدت ۱۰ سال دیگر در فعالیتهای باستانشناسیِ شوش با سرپرستی ژان پرو ادامه پیدا کرد. سال ۸۰ از سوی دکتر صادق ملک شهمیرزادی برای فعالیت در زمینه طرح بازنگری سیلک کاشان دعوت شد و در پاییز سال ۱۴۰۱ بهعنوان موزهدار موزه سیلک (وابسته به اداره کل میراث فرهنگی کاشان) بازنشسته شد.
مرحوم اعتماد فینی همیشه این سخن استادش پروفسور رومن گیرشمن را تکرار میکرد که «تا کسی از گذشته اطلاعی نداشته باشد نمیتواند به آینده فکر کند.» و از مسئولان انتظار داشت که از ودیعههای ارزشمند تاریخی که از بزرگانِ ما به ما رسیده حفظ و حراست کنند. استاد اعتماد سالها در سیلک کاشان خدمت کرد و معتقد بود «سیلک این مدفن راز، منجنیق رَسَن عمری دراز، این بنایی است که ۸۰ قرن است به پاست، سند شخصیت و ملیت و فرهنگی ما است، هر ذره از خاک سیلک اسطورهای نهان است، قدرش بدان که الحق کاشانه جهان است. جهان مدیون هنرمندان سیلک است و ما خوشبختانه اطفال این دبستانیم. همه، بچه خاک پاک ایرانیم. ما باید فرهنگ و تمدن ۸ هزارساله خود را در سیلک کاشان جشن بگیریم. سیلک اولین جایی است که مدنیت پایهگذاری شده است. سیلک، دانشگاه عموم جهان است و فقط متعلق به ما ایرانیها نیست، بلکه متعلق به جهان است. سکوت سیلک، انسان را به یاد مظلومیت امیرکبیر میاندازد، اما هنوز هم نجوای سفالگران سیلک به گوش میرسد و اگر گوش شنوایی باشد این نجوا را میشنوند.»
یکی از مهمترین سخنرانیهای مرحوم استاد عباس اعتماد فینی، خردادماه سال ۱۳۹۵ بود که در کاخموزه چهلستون اصفهان حاضر شد و متنی را قرائت کرد که بهراستی از دل و جانش برآمد و بر دل و جان نیز نشست. بخشی از سخنان مرحوم اعتماد فینی چنین بود:
«از من خواستهشده درباره سیلک خدمت عزیزان صحبت کنم. خب واقعاً من هنوز در مجمعی اینچنینی سخن نگفتهام، الآن هم آمادگی برای این کار نداشتم ولی سخنی کز دل برآید لاجرم بر دل نشیند. سخن من سخن دل است.
اول من از خادمان بینام و نشان برای شما بگویم، بیش از ما کسانی ارزشمندند که بر خاک زندگی میکنند یعنی انسانها، آنان که صاحب روح الهی و اندیشهای متعالیاند، همانها که تاریخ را با وجودشان میآرایند و جغرافی را به غنای تاریخی میرسانند. انسانها هم میمیرند، امتها هم به تاریخ میپیوندند اما ارثی که افراد از خود باقی میگذارند علم و ادب است. میراثی که از امتها بر جای میماند فرهنگ است.
میراث فرهنگی، تنها سنگنوشتهها و ظروف سفالین و کتیبهها و گچبری و مقرنسها و منبتکاریها و قلمکاریها و غیره نیست، انسانها و اندیشههایشان ارزشمندترین میراث است که از دیروزیان به امروز و از امروز به فرداییان میرسد. شگفتا بر لب دریا، لب دریادلان خشکیده است. گرسنه سر بر گنج نهادن و تشنه بر لب دریا جان ندادن در حوزه فرهنگ نیز مصداق دارد. تا گرسنگی و تشنگی را در چه بدانیم و سیرابی را کجا و در چه جستجو کنیم؟ چه چیز را گنج بشماریم و دریا بدانیم؟ راستی «آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد»، مصداقش کدام جامعه است؟ کدام انسان است؟ خود کیست؟ بیگانه کدام است؟ آیا هنوز هم باید اندیشهها را گذاشت و به دنبال سفالهها و سنگوارهها و فسیلها گشت؟ ایکاش میشد موزه ارزشها را ساخت و جهانیان را به بازشناخت آثار باستانیِ آن فراخواند. کاش میشد مینیاتوری از عرفان کشید و نقشی از ایمان ترسیم کرد و ارزشها را قاب گرفت و در نمایشگاه دلها به نمایش داخلی گذاشت. کاش میشد پاکیهای اهل نظر را در وادیها و کوهها و تپههای معرفت، به موزه فرهنگها سپرد. به کدام میراث فرهنگی باید ببالیم؟ وقتی اندیشمندترین فلاسفه جهان در برابر قله فرهنگ ایران سر تعظیم فرودمی آورند، وقتی مستشرقین بزرگ در برابر داریوش، خشایارشا و شاپور خاضعاند، وقتی آثار مؤلفان ایرانی اسلامی را با دلارهای میلیونی خرید و فروش میکنند، آیا لازم نیست فرهنگ گذشتهمان را نامهای کنم آن را در پاکتی از زمان عصر قرار دهیم و تمبری از ایثار بر آن بزنیم و به نشانی همه خانههای دلهای محله شوق، خیابانهای شهر طلب پست کنیم؟ اگر ندانیم گنجینه ما چیست و اگر نتوانیم رمز قفل صندوق فرهنگ را برای متقاضیان روز بشناسانیم یا بگشاییم، شرمنده تاریخ خواهیم شد.
اما سیلک...، سیلک آن مدفن راز، منجنیق رسن عمری دراز این بنایی است که هشتاد قرن است به پاست، نمادی از شخصیت و ملیت و فرهنگ ماست.
و اما علم مجموعهای است از تجربه انسانها در طول تاریخ. علم از آسمان به دانشگاهها نیامده است علم، یادداشتهای عزیزان ماست که به دانشگاه وارد و قسمتبندی شد و به جامعه آمد. امروز یکی از عوامل بازدارنده در مسائل محوری منفی و عوامل مبارزه با فساد و نبود امنیت هر جامعهای، عدم توجه به تاریخ است. تاریخ آینه روی عقب هر انسانی است که در راستای تکامل حکمتهای خود به سمت کمال حرکت میکند و مقصد، مقصد انسان کامل است. امنیت ملی، تعالی فرهنگ، تکامل انسانی، شکوفایی اقتصاد، همه و همه نیازمند نگاه در آیینه تاریخ است زیرا که تاریخ، کتابی رسا و مرجع در تمام امور و راه نوشتهای برای آینده است. هنگامیکه میخواهید ایران و ایرانیان را به جهانیان بشناسانید و با تاریخ ایران، فرهنگ و روحیات ایران آشنا سازیم، به متعالی اهداف امنیت ملی رسیدهایم زیرا که جهانیان زمانی به صلح و پایداری با ملتها میرسند که شناخت کافی از آنها داشته باشند. صنعت گردشگری، صنعتی پاک، سبز و صلح امیر است که البته لازمه آن، توجه به زیرساختها ضروری است. اهمیت دادن به آن زیرساختها و آمادهسازی آنها ممکن میگردد تا ملیت و اقتصاد ما در گرو روابط سالم تقویت شود. به امید ایرانی زیبا... ایکاش گنجینه باارزشمان، با طوفان فراموشی ویران نگردد. بوسه بر تمام دستانی که یادآورندِ زمان هستند. »
نظر شما