مدیرعامل سازمان تامین اجتماعی، هر کسی در هر زمانی که بوده انگار وظیفه داشته که جار بزند: «آی ملت سازمان تامین اجتماعی ندار است. چه نشستهای بیمهپرداز عزیز که اگر از کار بیکار شوی صندوق بیمه بیکاری بهدلیل بحرانهای بسیار زیادی که دارد ممکن است از عهده پرداخت حق بیمهات برنیاید.»
تا بوده همین بوده؛ میتوان تصور کرد که یکی از شرطهایی که برای بهدستآوردن پست مدیرعاملی سازمان تامین اجتماعی لازم و ضروری است درآوردن اشک بیمهشدهها با سردادن مرثیههایی جذاب و تاثیرگذار است.
برای آزمودن این ادعا کافی است جستوجویی در اینباره راه بیندازید و سخنان مدیران عامل این سازمان و برخی معاونانشان را در چند سال گذشته بررسی کنید.
بخش زیادی از حرفهای گفتهشده، درباره کمبود بودجه و مشکلات مالی است که گریبان این سازمان عظیم را با 28میلیون مخاطب گرفته است. اینکه مدیران سازمان تامین اجتماعی همواره بر ناکافیبودن زمان بیمهپردازی از سوی بیمهشدگان تاکید میکنند، نشان میدهد که هرگز تلاش نکردهاند تا از زاویهای دیگر به فعالیت و تعهدی که این سازمان در برابر افراد بیمهشده دارد نگاه کنند.
مدیران عامل سازمان تامین اجتماعی- فرقی نمیکند مدیر کنونی یا پیشین- میگویند متوسط میانگین سالهای بیمهپردازی بین 15 تا 16 سال است حال آنکه میانگین زمان پرداخت مستمری 33 سال است و با توجه به اختلاف میان این 2 عدد، صندوق بیمه تامین اجتماعی را رو به سقوط معرفی میکنند.
هرچند پرداخت مستمری از تعهدات سازمان تامین اجتماعی است اما باز هم مدیران با نمایش و تکرار اعداد و ارقام تلاش میکنند تا ترس بر اندام بیمهشدگان بیندازند. آنها به این نکته توجه نکردهاند که بیمهپرداز یا مستمریبگیر سازمان تامین اجتماعی برای بهبود این اوضاع کاری از دستش بر نمیآید جز اینکه بترسد و روزگارش را با استرس سپری کند.
در همیشه روی یک پاشنه نمیچرخد
وقتی مدیران از بدی اوضاع سازمان تامین اجتماعی میگویند و تکرار میکنند که صندوق با مشکل روبهرو است هرگز به این نکته توجه نمیکنند که به این ترتیب بیمهپردازان اعتمادشان را به سازمان از دست خواهند داد و کمکم به این نتیجه میرسند که ممکن است سازمان تامین اجتماعی در زمان بازنشستگیشان اوضاع وخیمتری داشته باشد و اصلا از عهده انجام تعهداتش برنیاید و حکایت مستمری فراموششده یا در پیچوخم مرثیههای ورشکستگی سازمان به فراموشی سپرده شود.
امروز بیمهشدهها در کشور ما چارهای ندارند جز اینکه به عضویت سازمان تامین اجتماعی درآیند و تابع مقرراتی باشند که سازمان تامین اجتماعی برایشان تعیین کردهاست، اما اگر شرکتهای دیگر بیمهای تاسیس شوند و بتوانند شرایط بهتری را از نظر تامین آینده، تامین درمان و سایر خواستههای کارگران وعده دهند آیا باز هم سازمان تامین اجتماعی اینهمه عضو خواهد داشت؟
در شرایطی که دولت ادعای گسترش بخش خصوصی را دارد، هیچیک از مسئولین سازمان تامین اجتماعی به این فکر کردهاند که ممکن است رقیبی برای سازمانشان پیدا شود و از اریکه یکهتازی به زیر افتند؟
قرار نیست در همیشه روی همین پاشنه بچرخد که سازمان تامین اجتماعی با اعتماد به نفس کامل تن و بدن بیمهپردازان را بلرزاند؛ شاید همین امروز رقیبی پشت در باشد تا به خواسته منطقی کارگران پاسخ دهد.
وقتی دولت چترش را روی سازمان تامین اجتماعی میگشاید
این همه در حالی است که با تشکیل وزارت رفاه عملا استقلال سازمان تامین اجتماعی از بین رفت؛ وزارتخانهای که قرار بود همه نهادهای حمایتی را مدیریت کند و تمام توانش را به کار برد تا بتواند بر سازمان تامین اجتماعی هر چه بیشتر مسلط شود.
وقتی در آذر 1382 قانون نظام جامع تامین اجتماعی در مجلس ششم تصویب شد، یک سال بعد وزارت رفاه و تامین اجتماعی با هدفی معین تشکیل شد.
هدف اولیه از تاسیس این وزارتخانه تجمیع همه نهادهای خدماتی حمایتی و بیمهگر همچون سازمان تامین اجتماعی، سازمان بهزیستی، سازمان خدمات درمانی، هلال احمر، سازمان حوادث غیرمترقبه، سازمان اورژانس کشور، کمیته امداد امام خمینی، بنیاد جانبازان و مستضعفان، بنیاد شهید، سازمان بازنشستگی، صندوق بیمه روستاییان و... و پایاندادن به تشتت گسترده در ارائه خدمات حمایتی و بیمهای در کشور بود.
از بین این سیاهه بلند بالا تنها سازمان بازنشستگی، بهزیستی، صندوق بیمه روستاییان و سازمان بیمه خدمات درمانی در اختیار وزارت رفاه قرار گرفت.
در واقع هر یک از سازمانها و نهادها با بهانهای توانستند از زیر چشم وزارت رفاه دربروند؛ سازمان هلال احمر به بهانه اینکه زیر نظر وزارت بهداشت فعالیت میکند و بنیاد مستضعفان بهدلیلی دیگر. بنیاد شهید هم که زیر نظر مستقیم رئیسجمهوری بود و به همین دلیل اصلا بحث واگذاریاش به وزارت رفاه شکل نگرفت چه رسد به اینکه جدی شود. کمیته امداد امام خمینی (ره) نیز زیر نظر مستقیم مقام معظم رهبری فعالیت میکند. به هر حال هر سازمانی دلیلی داشت تا از این تکلیف بجهد؛ یعنی عملا سازمان تامین اجتماعی بزرگترین صید تور وزارت رفاه کشور بود.
در دام وزارت
سازمان تامین اجتماعیالبته سازمان قدرتمندی است بنابراین مجبور بود بار وزارت رفاه را به دوش بکشد.در حالی که مدیران این سازمان دم از نداری میزنند توانستند ساختمان شیک و نوسازی را بهتمامی و بدون هیچ چشمداشتی بدهند تا وزارت رفاه سروسامان بگیرد و صاحب ساختمان شود. از سوی دیگر زور سازمان تامین اجتماعی برای چانهزنی با دولت کمتر و کمتر شد.
دیگر سازمان تامین اجتماعی باید تکلیفهای دولت را اجرا میکرد؛ بیمه شدن بسیاری از گروههایی که دولت تعیین کرد. در این نوع بیمهشدنها دولت تقبل کرد که سهم بیمه این گروهها را خودش پرداخت کند و سازمان تامین اجتماعی هم نتوانست اعتراض کند و بگوید: با این همه بدهی نمیتوان به تعهدات شما(دولت) دل خوش کرد و امیدوار بود.همانطور که دولت انتظار داشت سازمان تامین اجتماعی پذیرفت که آنچه را دولت گفته انجام دهد.
به یاد داشته باشیم که سازمان تامین اجتماعی یک سازمان عمومی غیردولتی است که صاحبان اصلیاش بیمهپردازان هستند و اتفاقا اعتراضشان هم چندان مورد توجه قرار نمیگیرد.
سازمان دیگر زورش به دولت نمیرسد
وقتی وزارت رفاه تولیت سازمان تامین اجتماعی را به دست گرفت، دیگر این سازمان نتوانست برای دریافت بدهیهایش از دولت، کاری از پیش ببرد. گواه این ادعا حرفهای هفته گذشته مدیرعامل فعلی سازمان است.
حسینعلی ضیایی، در این باره میگوید: دولت 10هزار میلیارد تومان به سازمان بدهی دارد و امسال تنها یک هزار و 280میلیارد تومان از بدهیاش را پرداخت کردهاست.
به گفته مدیرعامل سازمان تامین اجتماعی براساس برنامه چهارم توسعه، بدهی دولت به سازمان باید صفر میشد که این امر محقق نشد و به برنامه 5ساله پنجم منتقل شد.
فکرش را بکنید! سازمان تامین اجتماعی در دریافت مطالباتش از دولت توانایی درخور توجهی ندارد و وزارت رفاه و تامین اجتماعی هم که بر سازمان مسلط است هرگز تلاش نکردهاست تا این بدهیها وصول شود چراکه اگر وزیر میکوشید تا از حق و حقوق بیمهشدگان حمایت کند و از دولت بخواهد که نسبت به پرداخت بدهیاش به سازمان تامین اجتماعی قدری جدیتر برنامهریزی کند شاید دولت بهتر از اینها برخورد میکرد.
اما وزارت رفاه عملا بخشی از دولت است بنابراین لزومی نمیبیند که برای دولت نگرانی و دردسر جدید درست کند و بهنظر میرسد که تلاش کردهاست تا با تفاهمی به نفع دولت و به ضرر بیمهشدگان تامین اجتماعی، خیال دولت را آسوده بدارد و بدهیها را پاس بدهند به سال بعد و تا سال بعد هم که خدا کریم است.
سازمان تامین اجتماعی در اوج ناتوانی به دولت پیشنهاد داده تا در ردیفهای بودجهای سالانه ردیفی برای پرداخت حق بیمه افراد لحاظ شود.
هرچند بهنظر نمیآید این سازمان شانس زیادی برای قبولاندن پیشنهادش به دولت داشته باشد اما براساس این پیشنهاد دیگر دولت مجبور خواهد شد تا کمی جدیتر به این ماجرا نگاه کند و کمی جدیتر بیندیشد؛ اینها همه در شرایطی ممکن است اتفاق بیفتد که دولت با این پیشنهاد موافقت کند.
نالههایی برای احقاق حقوق
مدیران سازمان تامین اجتماعی در بخشهای مختلف از نداری مینالندکه مبادا بیمهشدگان تقاضایی داشته باشند؛ بخش درمان که یکی از مهمترین جاذبههای سازمان تامین اجتماعی بود نیز با متوقفشدن ساخت مراکز ملکی درمانی روزبهروز با چالشهای جدیدی روبهرو میشود که افق دید بیمهشدگان را تیره میکند.
در این بین برخی بر این باورند که مدیران این سازمان با نالههای پیدرپی، دو هدف اصلی را در نظر دارند؛ نخست اینکه بیمهشدگان تقاضاهای خدمات بهتر و بیشتر را مطرح نکنند و دوم اینکه دولت سر رحم و شفقت بیاید و بدهی این سازمان را بپردازد.
تنها سازمان درآمدزایی که زیر سایه وزارت رفاه کار میکند سازمان تامین اجتماعی است اما این راه و رسم درستی نیست که این سازمان زیر یوغ دولت بماند و در حالی که همه سرمایهاش متعلق به بیمهشدگان است ناچار به اجرای فرامین دولت باشد.