تعبیر نگارنده از ماهیت این مادة «ثروت و موهبتی الهی است که میسوزد، تبدیل میشود و به آدمی جان میبخشد.»
فرقی نمیکند چه تعبیری از این گوهر گرانبها داشته باشیم. نکته آن است که گاز طبیعی یک کالای راهبردی بوده و قیمتگذاری بر آن مشکل و در برخی موارد ناممکن است.
بجث را با محاسبات اقتصادی ساده ارزش خام گاز آغاز میکنیم. طبق آمار منتشرة شرکت ملی گاز ایران در پایگاه اینترنتی آن شرکت، متوسط مصرف روزانه یک سال گذشته در بخش خانگی، تجاری، صنایع و نیروگاهها 370میلیون مترمکعب بوده است.
به عبارتی طی یکسال گذشته 136میلیارد مترمکعب گاز در این بخش که عمدتاً غیرمولد بوده (زیرا اکثراً در بخش خانگی مصرف شده) مصرف کردهایم. با فرض فروش هر هزار مترمکعب 440 دلار، ارزش این حجم گاز که فقط در بخش خانگی، تجاری، نیروگاهها و صنایع مصرف شده بالغ بر 60میلیارد دلار است. این مبلغ برابری میکند با ارزش صادرات روزانه 8/1میلیون بشکه نفت خام ایران طی یک سال و با فرض قیمت ثابت 100دلار در هر بشکه! بیایید کمی آیندهنگری را هم چاشنی این محاسبات کنیم. براساس سند چشمانداز قرار است روزانه حدود 1500میلیون مترمکعب تولید گاز در سال 1403 هجری شمسی داشته باشیم.
فرض کنیم در سال 1403قیمت انرژی فقط دو برابر قیمت امروز (البته نه قیمت 35دلار الان و نه قیمت 150دلار 6ماه پیش، قیمت نفت امروز را 100دلار فرض کنید) باشد؛ یعنی قیمت نفت بشکهای 200دلار. فرمولهای صادراتی گاز را هم با امروز یکسان فرض کنیم. به این ترتیب با عدد غیرقابل باوری مواجه میشویم. ارزش این حجم گاز در آن روز 243میلیارد دلار خواهد بود!
خوانندة محترم میتواند اعداد 60 و 243 میلیارد دلار را با اعداد و ارقامی که در تجارت و کسب و کار خود با آن مأنوس است مقایسه کرده و عظمت این مبالغ را درک کند.
با فرضیات سادة فوق (ولی در عین حال واقع بینانه) بین سالهای 1388 و 1403، ارزش گاز طبیعی خامی که مصرف میکنیم با فرض افزایش خطی بهای گاز؛ 2400میلیارد دلار خواهد بود!
البته اگر هر کدام از فرضیات در این محاسبه تغییر کند و به جای فروش گاز طبیعی بهصورت خام، با توسل به فناوریهای جدید، ارزش افزوده بیشتری ایجاد شود؛ آنگاه ارزش و قدر این گوهر چقدر خواهد بود؟ 4000، 6000، 8000 میلیارد دلار؟
این دارایی میتواند تأثیر شگرفی بر زندگی آحاد ملت ایران، بلکه منطقه و جهان بگذارد؛ به شرطی که بهدرستی ادراک و مدیریت شود.
جایگاه جهانی ایران
ایران دارای بیشترین ذخایر گاز طبیعی در منطقه خاورمیانه است. از نقطه نظر جهانی، پس از روسیه قرار دارد. حجم ذخایر اثبات شده گاز طبیعی در حال حاضر 28 تریلیارد مترمکعب است؛ یعنی قریب 17درصد از کل ذخایر گاز طبیعی که تاکنون در دنیا ثبت شده است. این در حالی است که اکثر سرزمین ایران تحت اکتشاف دقیق قرار نگرفته است و احتمال اکتشاف ذخایر نفت و گاز جدید بسیار زیاد است. بهدلایل مختلف و از آن جمله امنیت کسب و کار، آمار دقیقی از تعداد طاقدیسهای کشف شده که احتمال وجود ذخایر نفت و گاز در آنها زیاد است منتشر نمیشود ولی بهطور تقریبی قریب 3000 طاقدیس ثبت شده در ایران، در انتظار مطالعات دقیقتر زمین شناسی و اکتشافی قرار دارند. در آینده ممکن است جایگاه بینالمللی ایران، متأثر از اکتشافات جدید تغییر کند.
البته میزان تولید گاز طبیعی در ایران، نسبت به دارایی بسیار پائین است.ما جایگاه چهارم تولید جهانی را پس از روسیه، آمریکا و کانادا را کسب کرده و فقط 3درصد از تولید گاز جهانی را در کارنامه داریم. مشاهده میشود که فاصله بین جایگاه دارایی با جایگاه تولید بسیار زیاد است. البته آن را بهعنوان نقطه ضعف تعبیر نمیکنیم؛ چه بسا ممکن است این عقب افتادگی در تولید به نفع ما نیز باشد. اینکه چه مقدار و چه موقع تولید داشته باشیم تا بیشترین سود عاید گردد، یکی از مؤلفههای نتیجه گیری این بحث در انتهای مقاله آمده است.
از منظر مصرف، اکثر گاز تولیدی کشور در داخل مصرف میشود و ایران در مناسبات بینالمللی و تجارت گاز عملاً نقش مؤثری ندارد. از کارت توان صادراتی ایران بیشتر برای ترساندن رقبا استفاده میشود و تنها یک قرارداد صادراتی در حال اجرا، یک قرارداد وارداتی و یک قرارداد ناچیز سوآپ داریم. کل حجم این 3قرارداد به زحمت به 14درصد از کل تولید گاز کشور میرسد. زیرساخت شبکه خطوط لوله گاز و موقعیت منحصر بفرد جغرافیایی کشور برای ترانزیت یا تقسیم (هاب) گاز هم میتواند یکی از چالشهای پیش روی تصمیمگیران باشد که هنوز جایگاه بالفعل بینالمللی پیدا نکرده است.
زنجیره تولید تا مصرف
هزینه تولید روزانه 25میلیون مترمکعب از یک مخزن خوشرفتار (مخازن هم رفتارهای خاص خود را دارند) و اثبات شده مانند پارسجنوبی امروز بالغ بر 3میلیارد دلار است. اگر با مدلهای قراردادی بیعمتقابل و غیرمشارکت در میدان عمل شود هزینه باز هم بالاتر میرود. این فرایند زمانبر نیز است. برای تکمیل چنین فرایندی برای تولید 25میلیون مترمکعب در روز که معادل یک مرحله میدان گازی پارسجنوبی است حداقل 4 سال زمان از هنگام عقد قرارداد لازم است و اگر زمان برای مذاکرات تا عقد قرارداد را اضافه کنیم به 6سال هم میرسد.
تصمیمگیری برای آنکه از چه میدانی و چگونه و چه موقع تولید کنیم، تصمیمگیری آسانی نیست. منبع تولید گاز ایران یا از گاز محلول در نفت میادین نفتی است و یا از میادین صرفاً گازی. این میادین یا مشترک با دیگر کشورهای همسایه هستند و یا در داخل خاک ایران قراردارند. متأسفانه صنعت و شرکت نفت ایران همیشه درونگرا بوده است و نمیتوان تملک در میادین نفت و گاز دیگر کشورها را جزو سبد دارایی نفتی و گازی کشور مطرح کرد. (یک مورد شراکت 10درصدی در میدان گازی شادنیز کشور آذربایجان را استثناء فرض کنید). میادین نفتی و گازی یا در دریا قراردارند یا در خشکی و هرکدام هم ساختار زمینشناسی منحصر بفرد خودشان را دارند، ضمن اینکه گاز طبیعی این میادین ممکن است ترش یا شیرین باشد. به عبارتی میزان سولفیدهیدروژن موجود در گاز طبیعی هم عامل تعیینکنندهای است.
اکنون میتوان با این تصویر بسیار کلی متوجه پیچیدگی تصمیمگیری در بخش تولید یا همان بالادستی شد. برای تولید، سرمایهگذاری هنگفتی مورد نیاز است، براساس آماری در 10سال آینده بیش از 150میلیارد دلار سرمایه لازم است. پس علاوه بر پیچیدگیهای فنی، عامل سرمایهگذاری مؤثر، آن هم در شرایطی که امکان تامین مالی طرحها توسط دولت به تنهایی میسر نیست، عامل تعیینکنندهای خواهد بود. اگر شرایط سیاسی جهانی و تحریمهای یک طرفه قدرتهای بزرگ اقتصادی علیه ایران را هم به این معادلات اضافه کنیم، متوجه خواهیم شد که مثل قوز بالای قوز بهترین تفسیر موقعیت تولید بالادستی گاز در ایران و در شرایط کنونی است!.
توزیع
نخستین خط لولهای که در ایران احداث شد توسط روسها و قریب 45 سال پیش بود. این خط لوله به خط لوله یکم سراسری موسوم است. پس از آن خطوط لوله زیادی احداث شد. امروز کشورما دارای یک شبکه کامل است و حدود 28هزار کیلومتر خط لوله اصلی پرفشار در حال کار یا در حال احداث داریم. این خطوط لولهها قطور و دارای فشاری حدود 70 اتمسفر است. در تمام طول این خطوط لوله که تقریباً همه کشور را تحت پوشش دارد، ایستگاههای تقویت فشار احداث شده است. قریب 50 ایستگاه تقویت فشار گاز در ایران داریم. هزینه امروز احداث یک کیلومتر لوله 56اینچ در خشکی قریب 1/1میلیون دلار است، هزینه خطوط مشابه در دریا 2 برابر است. هزینه احداث یک ایستگاه تقویت فشار با 4توربوکمپرسور 25 مگاواتی قریب 80میلیون دلار است. با توجه به این اعداد و ارقام میتوان حجم سرمایهگذاری که تاکنون انجام شده را محاسبه کرد.
این مقدار لولهکشی گاز اصلی با لولهکشی وسیعی که در نقاط مسکونی کشور شده است از رکوردهای جهانی است.
با توجه بهخصوصیات ذکر شده شبکه موجود توزیع گاز ایران خود دارایی است که مستقل از اینکه گاز داشته باشیم یا خیر، میتواند مورد بهرهبرداری قرارگیرد و میتوان از آن برای انتقال و ترانزیت گاز استفاده کرد، هنوز توان بالقوه این ساختار ارزشمند، آنطور که باید، بالفعل نشده است.این زیرساخت توان جابهجایی و توزیع 500میلیون مترمکعب گاز در روز را داراست. این حجم جابهجایی معادل مجموع کل گاز مصرفی 3کشور آلمان، فرانسه و ایتالیا است!
مصرف
محورهای مصرف در ایران را میتوان به 4مورد تقسیم کرد؛ خانگی، تجاری، نیروگاهی و صنعتی، پتروشیمیها و مصارف داخلی پالایشگاههای گاز و نفت و خطوط انتقال، تزریق به میادین نفتی و صادرات.
عمدهترین مصرف کشور در بخش اول یعنی خانگی، تجاری و صنعتی و نیروگاهی است. در این بخش براساس آمار ملی و بینالمللی بسیار فراتر از متوسط مصرف جهانی است. از سال 1379 و در پی تاسیس شرکت بهینهسازی مصرف سوخت کشور که از توابع شرکت ملی نفت ایران است، توجه بیشتری به شناسایی راهکارهای مصرف بهینه شده است و پس از آن مرتباً تبلیغات و فرهنگسازی، ایجاد زمینههای مختلف سرمایهگذاری، وضع قوانین حمایتی و حمایتهای مالی مستقیم و غیرمستقیم صورت پذیرفته است که از تکرار مکررات خودداری میشود. ولی به دلایلی لازم است یک نمونه طرح مؤثر و سریع بهینهسازی را در انتهای مقاله بهنظر خواننده محترم برسد.
بخش بعدی؛ مصرف کارخانجات پتروشیمی و مصارف داخلی مجموعه نفت و گاز است. این بخش بهدلیل عدممحاسبه ارزش واقعی گاز که بهعنوان خوراک مصرف مینماید، جالب توجه است. برای بررسی امکان فروش گاز خوراک کارخانههای پتروشیمی به قیمت بالاتر اخیرا مطالعاتی در وزارت نفت انجام شد. نتیجه مطالعات نشان داد که با فرض بالا رفتن قیمت تا حد قیمت صادراتی گاز خوراک و ثابت ماندن قیمت محصولات تقریبا همه کارخانههای پتروشیمی ورشکست خواهند شد، مگر اینکه قیمت فروش محصولات پتروشیمی افزایش یابد. همین امر باعث مسکوت ماندن ایده فوق و تا حدی عدماقبال از خصوصیسازی پتروشیمیها شده است.
از دیگر محورهای مصرف، بحث پرسروصدای تزریق گاز به میادین نفتی است. مخازن نفت پس از شروع برداشت دچار افت فشار میشوند و در نتیجه از تولید آنها کاسته میشود، یکی از راههای افزایش فشار و در نتیجه افزایش تولید نفت، تزریق گاز به میدان نفتی است. سالیان زیادی است که این امر توسط شرکت ملی نفت اجرا میشود و تقریباً روزانه 80میلیون مترمکعب تزریق صورت میپذیرد. طرحهای جدیدی مانند خط لوله سراسری پنجم نیز برای تزریق گاز ترش به میدان نفتی آغاجاری در حال اجرا است.
آخرین محور مصرف، صادرات گاز طبیعی است. در حال حاضر فقط یک قرارداد صادراتی در حال اجرا وجود دارد و آن صادرات گاز به ترکیه است. بهدلیل واردات قریب به همین مقدار از ترکمنستان، عملاً ایران دارای صادرات نیست. البته طرحهای مختلف خط لوله و گاز طبیعی مایع شده در حال مطالعه یا مذاکره و اجرا است. بهعنوان مثال صادرات با خط لوله به اروپا و شبه قاره هند و امارات و نیز طرحهای ایران الان جی، پرشین الانجی و پارس الانجی از این قبیل هستند. جهت اطلاع خوانندگان محترم حجم سرمایهگذاری مورد نیاز فقط طرحهای الانجی در بخشهای بالادستی و کارخانه الانجی بالغ بر 50میلیارد دلار تخمین زده میشود و مدت اجرای هر سری از آنها (شامل بالادستی و کارخانه) کمتر از 5 سال نخواهد بود.
چه باید کرد
گاز طبیعی گوهر گرانبهایی است. ولی میتواند مالک خود را به مدارج عالیه برساند و میتواند طمع اشرار را برانگیخته و بلای جان مالکش گردد. با استفاده صحیح از آن میتوان میلیونها فرصت شغلی ایجاد کرد، شهرها و روستاها را آباد نمود، توسعه اقتصادی ایجاد کرد، فرهنگ و هنر را متاثر کرد، امنیت و عدالت اجتماعی را توسعه داد و جایگاه سیاسی مؤثری را در روابط بینالمللی به دست آورد.
اما برای استفاده صحیح از آن برنامهای داریم؟ و قبل از آن راهبرد تعیین کردهایم؟ در حالیکه رقیب اول ما یعنی روسیه، 3 سال پیش سند راهبردی انرژی را برای جامعه جهانی تدوین کرده و خود را در راس آن قرارداده و در حال اجرای آن است آیا ما سندی مشابه حداقل در سطح منطقهای و ملی تدوین کردهایم؟
متأسفانه پاسخ منفی است. به دلیل آنکه راهبرد گاز در کشور تدوین نشده است، بسیاری از سؤالهای اساسی بیپاسخ مانده است. اینکه شبکه توزیع تا چه حدی باید توسعه یابد، آیا در حالیکه دیگر حاملهای انرژی را هم داریم، باید و لاجرم به همه مناطق گازرسانی کنیم؟ آیا صادرات انجام شود و اگر بله تا چه مقدار و به چه کشوری؟ آیا تزریق ارجحیت دارد یا مصرف خانگی؟ آیا برق حاصل از احتراق گاز صادر شود آن هم به پائینتر از قیمت گاز خام یا محصول پتروشیمی (و باز هم پائینتر از قیمت گاز خام!)؟ آیا نگران سرمایهگذاری بالادستی باشیم یا نگران مصرف مسرفانه ؟
سرمایهگذاری در تولید به صرفهتر است یا سرمایهگذاری در بهینهسازی مصرف؟ آیا با روسیه اتحادیه تشکیل بدهیم یا خیر؟ آیا تشکیل سازمان کشورهای تولیدکننده گاز درحالیکه در میدان بینالمللی کم اثر هستیم به نفع ماست یا به ضرر ما؟ آزادسازی قیمت گاز دفعتاً خوب است یا تدریجی؟ برنامه خصوصیسازی با قیمتهای واقعی گاز میسر میشود یا محدود میشود؟ با این روند رشد مصرف داخلی چه موقع باید گاز وارد کنیم؟ ترانزیت گاز بکنیم یا نه و اگر بله از کجا به کجا؟ و بسیاری سؤالهای دیگر.
بدون داشتن راهبرد مدون، مانند کشتی گرفتار در امواج دریا به هرسو کشیده میشویم بدون آنکه از خود ارادهای داشته باشیم و در بازی دیگر رقبا و یا خریداران گرفتار خواهیم آمد. در چنین فضایی هر عمل و اجرای هر طرحی قابل ارزیابی و تطبیق با منافع ملی نیست و تکلیف تصمیمگیران و مجریان ارشد هم مشخص نیست.
بهعنوان مثال به خاطر داشته باشید ایدة تشکیل سازمانی شبیه اپک برای گاز در سال 1380 توسط ایران مطرح گردید ولی هیچکدام از کشورهای مطرح مانند روسیه و قطر در جلسه آن سال که در اصفهان برگزار شد استقبالی از آن نکردند. جلسات و گردهماییهای مشابه سالی یکبار پیگیری شد ولی به یکباره، سال گذشته الکسی میلر، مدیرعامل گازپروم در چند جلسه پیاپی در ایران و مسکو حضور یافته و از تشکیل سازمان حمایت کرده و مراحل مذاکرات آن را به سرعت پیگیری کرده است. این درست 2 سال پس از اعلام تدوین سند انرژی توسط ولادیمیر پوتین، رئیسجمهوری وقت روسیه بوده است. آیا این چرخش سیاست گازپروم تصادفی است؟
اگر خواهان اثرگذاری مطلوب درجهان اقتصاد و سیاست هستیم و جایگاه مناسبی در حد و اندازة اولین دارنده مخازن فسیلی (نفت و گاز باهم) در جهان را خواستاریم، باید راهبرد و راهبرد انرژی و بالاخص گاز را داشته باشیم.
در این راهبرد سرفصلهای تولید، توزیع، ترانزیت، ذخیرهسازی، مصرف، صادرات، فناوری، بهینهسازی و دیگر موارد بحث و تبیین خواهد شد. باید توجه داشت بهدلیل متغیر بودن عوامل مؤثر بر راهبرد فوق و غیرایستا بودن این عوامل، سندی کاملاً دینامیک و زنده در دست خواهیم داشت. نگرشی فرای دولتها و وزارتخانهها لازم است. تغییرات جهانی دائماً باید طی یک مکانیزم و سازوکار مشخص، رصد شده و تغییرات لازم متناسب در سند راهبردی ارائه گردد. این سند موجودی صلب نبوده و باید با تغییرات شرایط اقتصادی و سیاسی و مقتضیات، قابل تغییر و دگرگونی باشد.
البته مطالعات بسیار ابتدایی و پراکنده در دوایر شرکت ملی نفت و حداکثر وزارت نفت انجام شده است که با توجه به دامنة اثر گاز در حوزههای دیگر اقتصاد، روابط بینالملل، امنیتی و حتی فرهنگی کافی نخواهد بود فلذا اجرایی هم نخواهد شد.
بنابراین نتیجه میگیریم یک سند راهبرد گاز که نظرات نمایندگان کلیه ذینفعان در آن مستتر باشد، مورد نیاز است؛ البته تدوین چنین مطالعات راهبردی به زمان و مقدماتی نیاز دارد ولی قبل از آن چه باید کرد؟
راه حل اصلی همان تدوین و اجرای طرح راهبردی است که متأسفانه نیاز به زمان دارد ولی میتوان اجرای برخی از امور را بدون نیاز به مطالعه بیشتر و در همین لحظه تصویب کرد.
مثلاً اینکه سرانه مصرف انرژی و از آن جمله گاز در ایران بسیار بالاتر از حد متوسط جهانی است، امری اثبات شده است، پس باید در امر بهینهسازی مصرف تلاش کنیم. اینکه تبلیغات وسیعی برای درزگیری پنجره منازل و یا بستن کانال کولر یا استفاده صحیح از وسایل گرمازا بکنیم امری پسندیده است اما مؤثر هم هست؟
تولید 36 هزار مگاوات از 42 هزار مگاوات کل برق امروز کشور توسط نیروگاههای گازی انجام میگیرد. مصرف این نیروگاهها 150 میلیون مترمکعب در روز میتواند باشد. در زمستان این عدد بهمراتب کمتر است زیرا گازی برای ارائه نیست و به جای آن گازوئیل وارداتی به نیروگاهها داده میشود!. راندمان ترمودینامیکی این نیروگاهها بهطور متوسط 32درصد است، در حالیکه راندمان حرارتی نیروگاههای نسل جدید در جهان تا 60درصد است.
با فرض جایگزینی کلیه نیروگاههای کم بازده موجود با نیروگاههای با بازدهی بالا مصرف گاز نیروگاهها به همان نسبت کم میشود یعنی از 150 به نزدیک 80میلیون مترمکعب در روز کاهش مییابد. به عبارتی 70میلیون مترمکعب در روز صرفهجویی بهدنبال خواهد داشت. این یعنی گاز تولیدی سه مرحله میدان پارس جنوبی. بهدلیل عدمسرمایه کافی برای اجرای طرح نوسازی نیروگاهها، طرحی بهعنوان صرفهجویی تا صادرات یا به اختصار SAVEX در وزارت نفت معرفی شد که مورد استقبال جهانی نیز واقع گردید.
در این طرح، شرکتهایی که نیروگاهها را نوسازی کنند میتوانند و مجاز هستند گاز آزاد شده را خریداری و به کشورهای هدف انتقال دهند. این قرارداد نوعی بیع متقابل است که هزینه انجام یافته برای احداث نیروگاهها از محل ارزش گاز آزاد شده پرداخت خواهد شد. با توجه به محاسبات اقتصادی بازگشت سرمایه بسیار سریع و کمتر از 8 سال است.
به دلیل اینکه اجرای چنین طرحی باعث بهبود وضع محیط زیست میگردد مشمول حمایت سازمانهای بینالمللی و بانکها و از آن جمله سازمان ملل نیز است و موانعی مانند تحریم و امثالهم نیز در آن کمرنگ میشوند.
طی یک محاسبه ساده میزان سرمایهگذاری لازم برای ارتقای راندمان 36هزار مگاوات 25میلیارد یورو است که اشتغال وسیعی در کل کشور ایجاد میکند. ضمن اینکه به دلیل انبوه توربینهای مورد نیاز امکان ساخت داخل و ایجاد صنایع جدید و انتقال فناوری، اقتصادی و میسر خواهد شد. بهدلیل عقد قراردادهای طولانی مدت گاز ارتقای جایگاه سیاسی و امنیت ملی از دستاوردهای اجرای چنین طرحی خواهد بود.
جالب توجه اینکه این ارقام مربوط به وضعیت حال کشور است. اگر سند چشمانداز بیستساله را که در آن باید 119هزار مگاوات برق تولید شود را در نظر بگیریم، اعداد و ارقام فوق چند برابر خواهند شد.
اکنون بهتر میتوان مؤثر بودن طرحهای بهینهسازی را درک کرد. اجرای یک طرح کلان از این نوع مؤثرتر است یا درگیر کردن میلیونها مصرفکنندة خرد؟ آن هم در شرایطی که مصرف کنندة خرد بهدلیل ساختار بازار و اجناس موجود در آن و یا وسایل و ادوات مستعمل امکان اجرایی کردن توصیههای بهینهسازی را ندارد.
ولی آیا همین طرح SAVEX که در دست مطالعه است، به مرحله اجرا خواهد رسید؟ برای اجرای طرحهایی از این قبیل و نیز تدوین راهبرد گاز یک راهحل اساسی، مورد نیاز است.
*مدیرعامل سابق شرکت ملی صادرات گاز ایران