به گزارش همشهری آنلاین، رضا غلامی عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی به سوالات درخصوص مسائل مرتبط با حجاب ازجمله حجاب به عنوان خط قرمز سیاسی و ارتباط حجاب و سرمایه اجتماعی و... پاسخ داد.
برخی معتقد هستند که در حال حاضر میزان دین مداری جامعه کاسته شده و حجاب را به عنوان نماد این تغییر وضعیت توصیف میکنند. به نظر شما جامعه ایرانی تا چه حد به این تحلیل شباهت دارد؟
دینداری بر اساس منظومه اصول و فروع دین شاخصهای متکثر با ضرایب مختلفی دارد و میزان رعایت حجاب اسلامی، یکی از شاخصها با ضریب مخصوص به خود است بنابراین نمیتوان گسترش کمحجابی در جامعه ایران را به تنهایی به منزله کاسته شدن دینداری در جامعه ایران در نظر گرفت. بعضی از کسانی که اهل رعایت حجاب نیستند از برخی محجبهها در عقیده به اسلام محکمترند، با عبادات اسلامی مانند نماز انس مداوم دارند و به اجرای بخش مهمی از احکام اسلامی پایبندند.
این عرفی شدن دین را تا چه حد قبول دارید و این مدل دینداری تا چه حد پذیرفته شده است؟
عرفی شدن در اصطلاح، یعنی سکولار شدن. به تعبیر واضحتر، اداره جامعه از طریق کنار گذاشتن دین و مراجعه به آرای عمومی یا عقل محاسباتی. اما فکر کنم منظور شما از عرفی شدنِ دین، همان پروتستانتیسم است. یعنی اولاً، نگاه شخصی و خصوصی به دین و بستن باب ورود غیر به این ساحت. ثانیاً، رسمیت یافتن قرائتها و برداشتهای متنوع از همان دین شخصی و خصوصی و شیوع پلورالیسم دینی. خب، حالا اگر از من بپرسید که چقدر رویکرد پروتستانتیسمی به اسلام درست است؟ در پاسخ عرض میکنم که دین فقط شامل ایمان که یک امر شخصی است، نمیشود و همین ایمان، عقلا تبعیت از یکسری بایدها و نبایدهایی را در زندگی فردی و جمعی به دنبال دارد که به جمع آن، دینداری اطلاق میشود.
البته در حوزه ارتباط انسان با خدا و در منطقه ایمان، میتوان به عدد انسانهای روی زمین تلقیها و مسیرهای متنوعی را در نظر گرفت. اصولاً، با آنکه از سوی دین مقصد و مسیر معرفی شده است لکن به میزان فهم هر انسان، در منطقه ارتباط شخصی انسان با خدا، تنوع وجود دارد و این تنوع در اسلام رد نشده است. مولانا متاثر از یک حدیث قدسی، روایت جالبی از مواجهه موسی و شبان و گفتگوی شبه شرکآلود چوپان با خدا ارائه می کند و در آخر میگوید:
وحی آمد سوی موسی از خدا ..… بنده ما را زما کردی جدا
تو برای وصل کردن آمدی ..... نی برای فصل کردن آمدی
ما برون را ننگریم و قال را ..... مادرون را بنگریم و حال را
برخی قائل هستند که میان دینداری و حجاب با سرمایه اجتماعی نظام رابطه وجود دارد. تا چه اندازه این تحلیل را قبول دارید؟
ارتباط مستقیمی بین حجاب و سرمایه اجتماعی وجود ندارد. البته اگر حجاب را سیاسی تفسیر کنیم و آن را علامتی برای اعتماد مردم به حاکمیت تلقی نماییم، شاید بتوان حجاب را در درون مفهوم سرمایه اجتماعی راه داد اما تصور من این است که چنین تلقی از حجاب، درصد کمی از مردم را شامل میشود.
برخی بیحجابی را نماد اعتراض به حاکمیت می دانند. به نظر شما این نظریه چقدر مبتنی بر واقعیت است؟
هر قدر نظام بر روی حجاب به عنوان خط قرمز سیاسی خود اصرار کند و تعصب به خرج دهد، طبیعی است که بی حجابی بیشتر جنبه سیاسی- اعتراضی به خود میگیرد و الان هم تا حد زیادی اینگونه است. بعضیها حجاب سر را دوست ندارند. حتی اگر به آن به عنوان یک مطالبه دینی درست اعتقاد داشته باشند و بعضی دیگر هم حجاب را جزو دستورات اصلی دین قلمداد نکرده و آن را مساوی بیحیایی تلقی نمیکنند بنابراین صرف نظر از اعتراض به حاکمیت، از هر فرصتی برای برداشتن حجاب سر استفاده می کنند اما بعضیها در شرایط هیجانات سیاسی، برای نوعی مقاومت در برابر حاکمیت و نشان دادن نارضایتی خود کشف حجاب می کنند. به نظر من، حوادث اخیر موجب شد، درصد جنبه سیاسی-اعتراضی بی حجابی خیلی بالا برود.
به نظر شما حجاب به یک مسأله سیاسی تبدیل شده است؟ اگر جواب آری است چگونه می توان آن را از مسأله سیاست جدا کرد؟
بله امروز حجاب با رفتارهای نسنجیده و غلط برخی از عناصر درون حاکمیت، و عملیات روانی رسانه های ضد انقلاب، به یک امر سیاسی تبدیل شده است و تنها راه کاستن از دُز سیاسی شدن حجاب، تصحیح رفتار حاکمیت با پدیده حجاب، کنار گذاشتن رفتارهای پلیسی و خشن در این عرصه و تکیه بر اقناع عقلی مردم درباره حجاب، و وارد کردن طبیعی و فرهنگی حجاب در عمق سبک زندگی جوانان است.
رهبری در طول سالیان اخیر بارها نسبت به نوع برخورد با دختران کم حجاب و شل حجاب ها تذکر دادند. چرا این نگاه در ارکان دیگر حاکمیت کمرنگ است؟
بعضیها درک درستی از واقعیت های اجتماعی و به ویژه تحولاتی که در سبک زندگی نوجوانان و جوانان بوجود آمده ندارند، از طرف دیگر با نوعی قشریگرایی افراطی و ناتوانی در درک روح اسلام، در اصلی- فرعی کردن مسائل دینی، دچار خطاهای بزرگی میشوند لذا به جای جذب افراد به سمت تمامیت اسلام، دنبال دفع افراد حتی از حداقل های اسلامی هستند.
چرا آن دختر خانم محترمِ کم حجاب که به ایران اسلامی عشق می ورزد، گفتمان انقلاب را فی الجمله قبول دارد و مرید رهبر است را فقط به خاطر آنکه ظاهرش صد در صد مطابق احکام شرع نیست، بیدین یا غیر انقلابی معرفی و او را از دایره مشارکت سیاسی-انقلابی خارج میکنیم؟! این آن چیزی است که بارها رهبر بزرگوار انقلاب اسلامی به آن هشدار دادند اما بعضی ها آنرا درک نکردند یا نخواستند که درک کنند!
تلاشهایی هم در داخل و هم خارج از کشور شده تا حجاب، جامعه را دوقطبی کند؟ آیا راهی برای ممانعت از ایجاد این دوقطبی وجود دارد؟
بله قبول دارم. البته دو قطبی سازی فقط منحصر به حجاب نیست و در عرصه های دیگر هم شاهد دو قطبی سازی هستیم، اما توجه داشته باشید که این خود ما اعم از اصولگرا، اصلاحطلب و غیره هستیم که با رفتارهای ناشیانه، منفعت طلبانه و خالی از خردورزی کافی، بستر را برای دشمن فراهم می کنیم. امروز به جای آنکه دائما در پی تقویت انسجام اجتماعی و پر کردن شکاف اجتماعی باشیم، در عرصه های مختلف در حال ایجاد شکاف هستیم و این موضوع، سرمایه اجتماعی را نیز به شدت کاهش داده است. دقت داشته باشید، دشمن هم از همین نقاط برای ضربه زدن به ایران اسلامی استفاده میکند. اگر علاقمندان به کشور خردمندانه با مسائل کشور رفتار کنند، برنامه دشمن در خیلی از عرصه ها خود به خود خنثی میشود.
چه راهکاری برای برونرفت کشور از شرایط موجود پیشنهاد دارید؟
در موضوع حجاب، باید از هرنوع رفتاری که موجب تحقیر، تهدید و ارعاب بانوان میشود پرهیز کرد. گسترش حجاب تنها از طریق اقناع عقلی و روش های جذاب فرهنگی جواب میدهد و اگر هم قانونگذار بنای به قانون گذاری برای رعایت حجاب در اماکن عمومی داشته باشد که من کاملا موافق با آن هستم، جرایم افراد ناقض قانون، یعنی بیحجابها باید با مکانیزم مناسب و بدون درگیری مامور با فرد بی حجاب مشخص شده و از جنس مالی باشد، نه بیشتر. حتی توجه کنیم آن خانم بیحجاب هم جزئی از پیکره ایران اسلامی است و کشف حجاب او نباید او را از این پیکره جدا کند لذا رفتارها باید به نحوی باشد که او به سمت پشت کردن به اسلام انقلابی و تقابل سیاسی با نظام کشیده نشود و حتی گام به گام، به شکل خودجوش به رعایت حجاب شرعی روی بیاورد.
نظر شما