اصلاً باورمان نمی‌شود که «شهرام عبدلی» متین و محبوب دیگرکنارمان نباشد. بازیگر نقش‌های همیشه منفی سریال‌های تلویزیونی و تئاتر، در آخرین مصاحبه با همشهری به قدری با احساس در باره اخلاق و معیارهای اخلاقی زندگی شهری صحبت می‌کرد، انگار از اصلی‌ترین دغدغه زندگی‌اش می‌گوید.

قاسمی- عبدلی

همشهری آنلاین _ مریم قاسمی : روان‌شاد «شهرام عبدلی» متولد اردیبهشت سال ۱۳۵۵ بود و از کودکی به تئاتر علاقه خاصی داشت. او از شاگردان اساتید برجسته آتیلا پسیانی، سمندریان و کشاورز بوده و عقیده داشت که بازیگری، بهترین ابزار برای آموزش و برای تفریح مردم است.

خواندنی‌های بیشتر را اینجا دنبال کنید

خوش قول و وقت‌شناس بود و مانند خیلی از بچه‌های جنوب شهر تعصب خاصی به محله قدیمی‌اش داشت و برای همین دورادور همه تغییر و تحولات محله‌اش را رصد می‌کرد. او یکی از بازیگران محبوب هم‌محله‌ای ما بودکه هیچ وقت در گنجینه خاطراتش، کوچه پسکوچه‌های محله جوادیه و نازی‌آباد را فراموش نمی‌کرد و با افتخار می‌گفت:‌ «درست است که در بیمارستان هدایت قلهک به دنیا آمدم، اما چشمم در خیابان ده متری اول محله جوادیه به دنیا باز شد.» در ادامه گفت و گوی قدیمی ما را با مرحوم شهرام عبدلی و خاطراتش از محله‌های جنوب شهر را می‌خوانید. 

شنیده‌ایم نسبت به محله‌های قدیمی مثل نازی‌آباد و جوادیه خیلی تعصب دارید، درست است؟

درست شنیده‌اید! همه خاطرات دروان کودکی و نوجوانی‌ام در همین محله‌ها شکل گرفته است. یادم می‌آید بچه‌تر که بودیم، همه تفریح و سرگرمی‌مان گردوبازی و تشتک‌بازی درکوچه‌پسکوچه‌های جوادیه بود یا با چوب دنبال لاستیک می‌دویدم، اما بزرگ‌تر که شدیم، فوتبال همه زندگی‌مان شد. شبانه‌روز تمام حواسمان پیش زمین‌های خاکی محله بود. آن روزها ابتدای خیابان زمزم، زمین خاکی بزرگی وجود داشت که پاتوق هر روزمان همان‌جا بود. خیلی از فوتبالیست‌های معروفی که پا به توپ هستند در همین زمین خاکی ورزش می‌کردند. البته آن موقع فوتبالیست‌های سرشناس هم به آنجا می‌آمدند مثل «رضا حسن‌زاده» که آن زمان بازیکن تیم‌ملی و باشگاه استقلال بود یا «رهبر یوسفی» که در تیم‌ملی بازی می‌کرد. به هر حال حضور آنها به بچه‌ها انگیزه می‌داد. در واقع، فوتبال نه تنها برای من بلکه برای بیشتر بچه‌های نازی‌آباد و جوادیه یک تفریح و سرگرمی پر هیجان بود. اصلاً جزء لاینفک زندگی‌مان شده بود؛ مثل غذا خوردن!

حتما به همین دلیل است که خیلی از فوتبالیست‌های معروف کشورمان از بچه‌های محله‌های جنوب شهر هستند؟

صددرصد همین است. آن روزها پدر مادرها وضع مالی‌شان طوری نبود که بچه‌هایشان را بعد از مدرسه به کلاس زبان یا موسیقی بفرستند و یا حتی در یک باشگاه ورزشی ثبت‌نام کنند، برای همین بچه‌ها مجبور بودند همیشه در زمین‌های خاکی دنبال توپ بدوند. طبیعی است که این دویدن‌ها باید یک جا جواب می‌داد که داد. در زمینه نویسندگی هم این‌طور است، اگر دقت کرده باشید خیلی از نویسنده‌های معروف از همین بچه‌های جنوب شهر هستند. باز هم چیز عجیبی‌ نیست، به هر حال تا آدم درد را با همه وجود حس نکند که نمی‌تواند از دردهای اجتماع بنویسد. هر ورزش یا هنری که کم هزینه باشد، بچه‌های جنوب شهر در آن حرف اول را می‌زنند. برعکس اگر پر هزینه باشد بالای شهری‌ها موفق‌ترند. مثلاً اگر خودتان را بکشید هم نمی‌توانید میان بچه‌های جنوب شهر یک اسکی‌باز موفق پیدا کنید. موسیقی نیز همین طور است. البته فراموش نکنیم که کمبود امکانات همیشه با موفقیت همراه نیست و گاهی اوقات آسیب‌هایی به وجود می‌آورد که غیرقابل جبران است.

متأسفانه اکنون همان زمین‌های خاکی هم به آپارتمان‌های چند طبقه تبدیل شده، فکر می‌کنید چگونه می‌توان این کمبودها را جبران کرد؟

اینکه من فکر کنم این کمبودها را چگونه می‌توان جبران کرد و بعد هم چندتا ایده بدهم هیچ فایده‌ای ندارد. با حلوا گفتن که دهان شیرین نمی‌شود. مسئولان باید تصمیم جدی بگیرند. ما فقط می‌توانیم دردها را بگویم، درمانش با افراد دیگر است. مثلاً از این همه سالن‌های سینمای شهر تهران که البته به خودی خود کم است چند سالن در محله‌های جنوب شهر به‌ویژه منطقه ۱۶ ساخته شده است؟ چرا در محله جوادیه یا نازی‌آباد سالن تئاتر نداریم؟ اصلاً با همه فوتبالیست‌هایی که جنوب شهر تحویل جامعه ورزشی ما داده، تا کنون چند بازی فوتبال در محله‌های جنوب شهر برگزار شده است؟ چرا همین تیم راه‌آهن به جای بازی در محله‌های جنوب شهر که متعلق به همان محله است در اکباتان بازی می‌کند؟ مگر یک خانه فرهنگ که کل مساحتش به ۱۰۰ متر هم نمی‌رسد چقدر می‌تواند نیازهای جوانان و نوجوانان و کودکان جنوب شهری را پاسخ دهد که دیگر سر کوچه نشستن و از هر دری حرف زدن برایشان سرگرمی نباشد.

گفتید ماجرای بازیگر شدن شما هم به نوعی به محله و امکانات فرهنگی آن زمان محله جوادیه ارتباط دارد، کمی بیشتر توضیح می‌دهید؟

از کودکی به تئاتر علاقه داشتم و در مناسبت‌های مختلف در مدرسه نمایش اجرا می‌کردم تا اینکه سال ۷۰ فرهنگسرای بهمن به همت بهروز غریب‌پور، با کلی برنامه‌های آموزشی هنری و فرهنگی افتتاح شد و من هم جذب کلاس‌های تئاتر فرهنگسرا شدم. به نظرم، روزهای اوج برنامه‌های فرهنگسرا نیز همان دوره بود. بهترین و معروف‌ترین چهره‌های هنری در فرهنگسرا تدریس می‌کردند و کنسرت‌ها و تئاترهای حرفه‌ای و ویژه در آن اجرا می‌شد، اصلاً باور نمی‌کردیم در مکانی که تا دیروز فقط بوی لاشه گوسفند و خون از آن به مشام می‌رسید و فضای مناسبی برای انجام انواع جرم‌ها بود مدرن‌ترین سینمای شهر ساخته شود. این اتفاقات برای ما مثل یک رؤیا بود، برای همین روزی ۶ و ۷ ساعت وقتمان در فرهنگسرا می‌گذشت. از کلاس تئاتر که بیرون می‌آمدیم به سالن سینما می‌رفتیم و از آنجا هم سر از کلاس قصه نویسی درمی آوردیم. خلاصه برای ما دنیایی شده بود. روزهای اوجش هم برگزاری کنسرت‌ها بزرگ مانند کنسرت خوانندگان بنام موسیقی سنتی و جشنواره‌ها بود که خبرش نه تنها در تهران و ایران بلکه تا آن سر دنیا هم صدا می‌کرد. فرهنگسرای بهمن برای خودش معروف شده بود و ما هم کلی افتخار می‌کردیم که در همسایگی فرهنگسرا زندگی می‌کنیم. به جرات می‌گویم که در آن دوره فرهنگسرای بهمن خیلی روی من و هم نسل‌هایم تأثیر گذاشت. مطمئن باشید اگر از ۱۰ نفر از چهره‌های هنری و فرهنگی و ورزشی منطقه از بازیگر گرفته تا فیلمبردار و نویسنده سؤال کنید، حتماً ۹ نفرشان تأکید می‌کنند که برنامه‌های فرهنگسرای بهمن آن زمان در موفقیتشان تأثیرگذار بوده است. از همه مهم‌تر در آن دوره پدر و مادرهایمان هم به آرامش خاصی رسیده بودند و دیگر نگران دیر کردن‌های ما نبودند، چون می‌دانستند در فرهنگسرا هستیم.

قلبی که به عشق بچه‌های جنوب شهر می‌تپید | این مرد در یاد و خاطره‌ها می‌ماند

اگر از شما بخواهند که در محله قدیمی‌تان یا فرهنگسرا، کلاس تئاتر یا بازیگری داشته باشید، قبول می‌کنید؟

چرا انجام ندهم؟ اگر امکانات در اختیارم بگذارند قول می‌دهم بهترین بازیگرانی را که رگ و ریشه‌شان هم جنوب شهری است به فرهنگسرای بهمن ببرم تا برای مردم برنامه اجرا کنند. مطمئن هستم که مردم هم استقبال می‌کنند. مگر می‌شود تئاتر خوب با بازیگران سرشناس در محله و منطقه اجرا شود و قیمتش هم مناسب باشد آن وقت مردم استقبال نکنند؟ متأسفانه بعضی از امکانات فرهنگی به گونه‌ای است که افراد کم درآمد جامعه خوابش را هم نمی‌توانند، ببینند. مثلاً وقتی قیمت بلیت تئاتر در یکی از سالن‌های مرکز شهر بیش از ۵۰ هزار تومان است، انصافاً خودتان می‌توانید این تئاتر را ببینید، چه برسد به خانواده‌های کم درآمد که هزینه روزمره زندگی‌شان را هم نمی‌توانند تأمین کنند.

آقای عبدلی شما که این همه به محله قدیمی‌تان علاقه دارید، چرا از این محله رفتید؟ چرا جنوب شهر سکوی پرواز است و هرکس که چهره می‌شود ترجیح می‌دهد در بالای شهر زندگی کند؟

همه ما تلاش می‌کنیم که به امکانات بهتری دسترسی داشته باشیم، پس این حق هر کسی است که وقتی شرایطش را پیدا کرد به مکانی برود که راحت‌تر زندگی کند. اما سؤال من این است که اصلاً چرا باید جنوب شهر و بالای شهری وجود داشته باشد؟ مگر خاک یک شهر چه فرقی دارد! قیمت سیمان و آجر و آهن هم که برای جنوب شهری و بالای شهری یکسان است. پس چرا همین سیمان و آجر وقتی در جنوب شهر روی هم قرار گیرد قیمتش متری ۱۰ میلیون می‌شود، اما در فلان خیابان شمال شهر متری ۵۰ میلیون تومان قیمت می‌گیرد. به نظرم امکانات، مهم‌ترین دلیل تفاوت این ۲ قسمت از شهر است. اگر امکانات یک جور باشد، دیگر آدم‌ها چه انگیزه‌ای برای رفتن از محله قدیمی‌شان دارند. مطمئن باشید اگر در همین محله جوادیه یا محله‌های دیگر منطقه یک شهرک مانند شهرک اکباتان ساخته شود دیگر کسی از جنوب شهر نمی‌رود. شاید هم خیلی‌ها از بالای شهر به این محله بیایند.

به نظر شما رفتن چهره‌ها از محله چه پیامدهایی دارد؟

مسلما پیامد مثبتی ندارد، چون هرچه افراد هنری و علمی بیشتری در محله زندگی کنند بدون شک محله وضعیت بهتری خواهد داشت. در واقع با این اتفاق، محله فرزندانش را از دست می‌دهد.

خودتان چند وقت است که به محله قدیمی‌تان نرفته‌اید؟

درست یادم نیست، اما هنوز با دوستان قدیمی‌ام ارتباط دارم، برای همین‌ گاهی اوقات به آنها سر می‌زنم. ایام محرم هم برای عزاداری به مسجد حضرت ابوالفضل(ع) جوادیه می‌روم. اتفاقاً دوست عزیزم «علی سلیمانی» بازیگر تئاتر و سینما هم مرتب در همه برنامه‌ها کنارم بود. بنابراین شاید در جای دیگر زندگی می‌کنیم، اما قلبمان به عشق جوادیه می‌تپد!

                                                                                                                                                    ***          

آری چه زود رفت؛ اما یاد و خاطره‌اش تا ابد در ذهن شهروندان، علاقه‌مندان به هنر هفتم به ویژه اهالی جوادیه و نازی‌آباد باقی خواهد ماند. این ضایعه ناگوار را به خانواده محترم، فرزندان و دوستان ایشان تسلیت گفته و از پروردگار عالمیان آرامش و خوشحالی در پناه امن الهی خواهانیم.

کد خبر 744524

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار زیر پوست شهر

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • علی IR ۰۶:۵۷ - ۱۴۰۱/۱۲/۰۸
    3 0
    خدارحمت کنه از اون بازیگرهایی بود که خیلی دوستشون داشتم واقعا حیف شد